یک هفته از پیروزی انقلاب در سال ۵۷ میگذشت که روحانیون انقلابی بیانیه تأسیس حزبشان را به واسطه انتشار در روزنامه اطلاعات اعلام عمومی کردند. این روزنامه در گزارشی دراینباره چنین نوشت: «گروهی از روحانیون سرشناس تهران که هنگام تشکیل جامعه روحانیت مترقی تهران اساس و بنیاد این جامعه را پیریزی کردند و در ایجاد کمیته استقبال از امام خمینی و ستاد موقت انقلاب نقش ویژه داشتند، دیروز تشکیل حزب جمهوریخواه اسلامی را اعلام کردند». این گزارش به تاریخ سیام بهمن همان سال منتشر شده است.بیانیه اعلام موجودیت حزب به امضای محمدجواد باهنر، آیات سیدمحمد بهشتی، سیدعلی خامنهای، سیدعبدالکریم موسوی و اکبر هاشمیرفسنجانی رسیده بود. بهاینترتیب یکی از احزاب اثرگذار در انقلاب و نظام نوپای اسلامی، پا به عرصه وجود گذاشت.
استقبال مردم
به گواه تاریخ، این حزب از بدو تأسیس با استقبال عموم مردم مواجه شد. مسیح مهاجری در گفتوگویی با همشهریماه در سال ۱۳۹۱ دراینباره میگوید: «ما حزب دولتی نبودیم، چون وقتی حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، یعنی یک هفته پس از پیروزی انقلاب، هنوز دولتی تشکیل نشده بود. اتفاقا شمار زیادی از مردم با تشکیل حزب، برای عضویت هجوم آوردند و از آن استقبال کردند... . آن زمان همه در این فکر بودند که چگونه انقلاب را حفظ کنند. حفظ انقلاب از شر دشمنان خارجی و گزند دشمنان داخلی هم تشکل میخواست؛ بنابراین حزب جمهوری اسلامی، جایی برای تجمع هواداران انقلاب شده بود».بر اساس برآورد حزب جمهوری اسلامی که در سراسر کشور گسترش پیدا کرده بود، بیش از دو میلیون نفر در همان ابتدا در سراسر ایران و ۴۰۰ هزار نفر در تهران عضو رسمی حزب جمهوری اسلامی شدند. حزب جمهوری اسلامی پس از تشکیل، درصدد انتشار نشریهای بهعنوان روزنامه رسمی خود برآمد. امتیاز روزنامه به نام آیتالله خامنهای ثبت شد و شماره نخست آن در ۹ خرداد ۱۳۵۸ با نام «روزنامه جمهوری اسلامی» منتشر شد.
مخالفت امام
مسیح مهاجری در گفتوگویی که ارجاع آن رفت، درباره مخالفت امام با تشکیل حزب گفته است: «امام(ره) از همان آغاز کار نگران حزب بودند که این حزب به پدیده خیری بدل نشود؛ چراکه اساسا حزبهای ایرانی سابقه خوبی نداشتند؛ احزاب ایرانی یا منفعتگرا بودند یا وابسته به جهان غرب یا شرق. امام(ره) همچنین معتقد بودند که علما باید فراگیر باشند و دور از شأن روحانیت است که در قالب احزاب باشد؛ چراکه روحانیت قرار است نقش پدری را در حق همه بهجا آورد. البته آقایان مؤسس به امام(ره) اطمینان داده بودند که حزب جمهوری اسلامی مرام و سازماندهی جدیدی خواهد داشت. ایشان هم البته نه در مقام حامی و مؤید بلکه در مقام اجازه، مجاز دانستند حزب تشکیل شود».بااینحال برخی از روحانیون ازجمله مرتضی مطهری هم با تأسیس حزب از سوی روحانیت مخالف بوده و معتقد بودند روحانیت نباید در قدرت سیاسی حضور داشته باشند، مگر به اضطرار؛ تقریبا مشابه نظری که مرحوم آیتالله مهدویکنی داشت و معتقد بود روحانیت باید حالت پدری خود را بر جامعه حفظ کند.
روایت هاشمیرفسنجانی
هاشمیرفسنجانی دراینباره میگوید: وقتی که فضای سیاسی ایران یک مقداری باز شد، کسی را خدمت امام فرستادیم. امام آنموقع اواخر ایام اقامتشان در نجف بود. آنموقع ایشان موافقت نکردند. تعبیری که بعدا من خودم شنیدم از امام درباره اینکه چرا موافقت نمیکنند، این بود که میگفتند حزب یک چیز تدریجیالحصول است. من نمیتوانم چیزی را که هر زمان میتواند وضع داشته باشد که اکنون قابل پیشبینی نیست، تأیید کنم. شماها را میتوانم تأیید کنم، چون میدانم شما خوب کار میکنید، اما حزب بالاخره یک سازمانی میشود. یک سازمان وجود خاصی برای خودش پیدا میکند و تداوم دارد. ادوار بعد را من نمیدانم چه میشود؛ لذا تأیید نمیکردند. اما با استدلال ایشان مبنی بر نیاز روحانیت به انسجام و تشکل به منظور ساختن کادرهای مورد نیاز نظام و همچنین بهدستگرفتن ابتکار عمل، در نهایت امام با پیشنهاد تأسیس حزب موافقت کردند و حتی مبلغ پنج میلیون تومان نیز در ابتدای حزب بهمنظور فعالیتهای تبلیغی و فرهنگی کمک کردند.
حزب از منظر شهید بهشتی
درباره بهشتی هم جملات معروفی هست و هم جملات معروفی را به او نسبت دادهاند. هاشمیرفسنجانی، بهشتی را نیروساز معرفی میکند. بهشتی خود درباره حزب این عبارت را به کار میبرد: «حزب معبد من است و نه معبود من!». علیرضا بهشتی درباره این جمله در گفتوگویی با سایت تاریخ ایرانی چنین میگوید: «اولا باید دقت کنیم آقای بهشتی گفتند حزب معبد من است و نه معبود من! چون حزب را ابزاری برای ساختهشدن و ساختن میدانست. این مهم است که ایشان حزب را ابزار میبیند نه هدف، اما ابزاری که باید با هدف خودش سازگاری داشته باشد. طبیعتا رسیدن به قدرت جزء برنامههای هر حزبی محسوب میشود، وگرنه معنی ندارد حزبی بخواهد فعالیتهای سیاسی صرف انجام دهد. درعینحال شما میبینید حزب جمهوری اسلامی در زمان تأسیس و بعد از آن، از افرادی حمایت کرده است که آنها اساسا از اعضای حزب نیز نبودهاند؛ مثلا در ماجرای انتخاب شهید رجایی بهعنوان نخستوزیر، حزب از ایشان حمایت کرد؛ با اینکه شهید رجایی عضو حزب جمهوری اسلامی نبود. این نکته درخور توجهی است».
حزب جمهوری اسلامی، میتینگهای سیاسی و انتخابات
آیتالله خامنهای در گفتوگو با روزنامه جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰ میگویند: «حزب دو نقش داشت، یکی از طریق روزنامه بود که افشاگرترین و استوارترین خطوط را پیگیری میکرد و همین موجب شد که دشمنان زیادی برای حزب و برای خودش بتراشد، البته ما بههیچوجه پشیمان نیستیم. یکی هم کارهای عمومی یعنی تظاهرات و میتینگهایی بود که حزب تشکیل میداد. میتوانم بگویم صدی هشتاد از مراسم چندماهه اول بعد از پیروزی را حزب تشکیل داد. از مراسم دوم فروردین بگیرید که اولین میتینگ حزب جمهوری اسلامی بود تا روز کارگر و روز زن و بقیه مراسم...».مقام معظم رهبری که آن هنگام در مقام ریاستجمهوری بودند، درباره نقش حزب در انتخاباتهای مختلف میگویند: «... ما تاکنون ثابت کرده و نشان دادهایم که کاندیداهای غیرحزبی زیاد داشتهایم... اینطور است که ما تعصب و پایبندی قطعی نداریم به اینکه بایستی حتما افراد حزب در مراکز حساس گماشته شوند؛ بلکه تعهد داریم که مردم هدایت شوند و کار مملکت راه بیفتد؛ منتها چون این حزب حیثیتی در نظر مردم دارد؛ لذا کسانی را که حزب در بخشی معین میکند مردم میپذیرند و همپای حزب حرکت میکنند».حزب جمهوری اسلامی، نقش بسیار برجستهای در مجلس خبرگان رهبری، قانون اساسی، انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی و دوره اول ریاستجمهوری داشت. کاندیدای حزب در دوره نخست ریاستجمهوری، جلالالدین فارسی بود که به دلیل تابعیت افغانستانی مادرش از ادامه حضور در انتخابات انصراف داد و بعدازآن عدهای حسن حبیبی را بهعنوان کاندید انتخاب و برخی نیز از بنیصدر حمایت کردند. بنیصدر در ادامه ریاستجمهوری خود، همواره با این حزب درگیر بود.
نقش حزب در تدوین قانون اساسی
بااینحال حزب به جهت نقش و جایگاهش بهویژه در مجلس خبرگان قانون اساسی که ۶۰ نفر از اعضای حزب عضو آن بودند، گاه با اتهام انحصارطلبی مواجه میشد. حسن غفوریفرد در گفتوگویی که به سال ۱۳۹۲ با روزنامه اعتماد داشته، میگوید: «... در مجلس خبرگان قانون اساسی در اصل مرحوم آیتالله منتظری رئیس و نایبرئیس شهید بهشتی بودند؛ اما به دلیل تسلط و مدیربودن شهید بهشتی، ایشان اداره جلسات را برعهده داشتند. این هم که گفته میشد حزب جمهوری اسلامی میداندار اصلی خبرگان قانون اساسی است، خب طبیعی بود؛ چون اکثریت مطلق اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی را اعضای حزب تشکیل میدادند یا افرادی که مورد حمایت حزب بودند.. پس طبیعی بود که حزب جمهوری اسلامی در تدوین قانون اساسی نقش بسیار پررنگی داشت»
بااینحال حزب جمهوری اسلامی در همان سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب، توانست در سه قوای کشور اعضای خود را بگنجاند و بهاینترتیب در وقایع مهم سالهای اولیه انقلاب و غائلههایی که در مناطق مختلف کشور از سوی گروهها و احزاب مختلف به وقوع میپیوست، نقش اساسی ایفا کند.
از انفجار تا اختلاف و انحلال
دفتر حزب جمهوری اسلامی به تاریخ هفتم تیر سال ۱۳۶۰ از سوی کلاهی که بهتازگی خبر قتل او در هلند منتشر شده، منفجر شد و در آن شهید بهشتی و ۷۲ نفر از اعضای حزب به شهادت رسیدند. دبیرکلی حزب تا قبل از شهادت بهشتی در اختیار او بود و بعدا باهنر آن را عهدهدار شد که بعد از شهادتش، آیتالله خامنهای دبیرکلی را تا زمان انحلال برعهده داشتند. اختلافات در حزب عمدتا به اختلاف دیدگاه درباره مسائل اقتصادی بازمیگشت. بهطوریکه طیفی از این حزب به اقتصاد دولتی باور داشتند و به دست میرحسین موسوی هدایت میشدند. شاخهای دیگر که بیشتر از بازاریان سنتی و هسته اصلی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی بودند، دخالت وزارت بازرگانی و وزارت اقتصاد و دارایی را در تعیین قیمتها و کنترل واردات و صادرات نمیپذیرفتند. جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه، دراینباره به تاریخ ایرانی گفته است: «... اختلافات در موارد مختلفی بود. درباره بحثهای اقتصادی، نهضت ملیشدن صنعت نفت و آیتالله کاشانی و دکتر مصدق و برداشتهای مختلف از فقه و اسلام بود؛ مثلا مرحوم شهید آیت با جناح چپ حزب که آن زمان در دفتر روزنامه فعال بودند، اختلاف داشت. حتی مؤتلفهایها که شامل مرحوم عسگراولادی و آقای بادامچیان بودند، با میرحسین موسوی اختلافاتی داشتند و این اختلافات هرچه جلوتر میرفتیم، بیشتر و حادتر هم میشد».
نامه امام و انحلال
بالاخره در روز ۱۱ خرداد ۱۳۶۶ امام خمینی در پاسخ به نامه مشترک دو نفر از رهبران حزب جمهوری اسلامی، یعنی آیتالله خامنهای و مرحوم هاشمیرفسنجانی با درخواست انحلال این حزب موافقت کرد. حجج اسلام خامنهای و هاشمیرفسنجانی در این نامه با اشاره به آنچه بر حزب جمهوری اسلامی در هشت سال فعالیت گذشته بود، به دلایل بینیازی از وجود حزب جمهوری اسلامی پرداخته بودند.
در بخشی از این نامه با اشاره به نقش حزب در تثبیت انقلاب و برخورد با منافقین و البته حضور در جبهههای جنگ ایران و عراق، آمده است: احساس میشود که وجود حزب، دیگر آن منافع و فواید آغاز کار را نداشته و برعکس، ممکن است تحزب در شرایط کنونی بهانهای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در وحدت و انسجام ملت شود و حتی نیروها را صرف مقابله با یکدیگر و خنثیسازی یکدیگر کند؛ بنابراین همانطور که قبلا نیز کرارا عرض شد، شورای مرکزی پس از بحث و بررسی مبسوط و مستوفا با اکثریت قاطع به این نتیجه رسید که مصلحت کنونی انقلاب در آن است که «حزب جمهوری اسلامی» تعطیل و فعالیتهای آن به کلی متوقف گردد». امام خمینی در پاسخی موافقت خود را با انحلال حزب اعلام میکند و بهاینترتیب عمر یکی از مهمترین و اثرگذارترین احزاب در تاریخ جمهوری اسلامی به سر میآید.
- 9
- 1