«من با دقت در همه این نهضتها و جنبشها مطالعه میکردم و اوضاع ایران و جهان را به اصطلاح زیرنظر گرفته بودم. سرانجام به این نتیجه رسیدم که برای دگرگونکردن اوضاع باید مبارزه را در قالب یک تشکیلات سازماندهی کرد و بدون تشکل و سازماندهی، مبارزات به نتیجه نخواهد رسید. با اعتماد به نفس و ایمانی که بدرستی راهی که انتخاب کرده بودم، بدون ذرهای تردید و دودلی تصمیم گرفتم که تشکیلاتی را پایهگذاری کنم. «حزب ملل اسلامی» بدین ترتیب پایهگذاری شد.»
این را سیدکاظم موسوی بجنوردی در کتاب خاطراتش نوشته است؛ کسی که حالا اگرچه، ۳۵ سال است مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی را که نهادی فرهنگی، علمی و پژوهشی است اداره میکند، در ۱۹ سالگی، سر پرسودایی داشت و اگر امروز، مفر نجات کشور را گفتوگو میداند، آن روز، به مبارزه مسلحانه میاندیشید و بر آن بود که تنها راه همین است و گریز و گزیری نیز از آن نیست: «من بدرستی راهی که انتخاب کرده بودم ایمان داشتم؛ و با توکل بر خدا کار را شروع کرده بودم؛ و به مخاطرات این راه توجهی نداشتم.»
این حزب که ماهنامهاش، «خلق» نام داشت و مرامنامهای در ۶۵ ماده، اما، تنها چهار سال پایید و اشتباه یکی از اعضا سبب شد تا تنها در ۵ روز شاکله آن فروپاشد و همه اعضا از صدر تا ذیل دستگیر شوند: «همه این بیاحتیاطیها بر خلاف اصول و آموزشهایی بود که ما در مورد فعالیت مخفی به اعضا داده بودیم» و جوانی اعضا - که میانگین سنشان ۲۱ سال بود - کار دستشان داد و خودِ او، در نهایت، در کوههای دارآباد، صبح ۲۸ مهر ۱۳۴۴ به دام افتاد.
اما خبرش را روزنامههای کیهان و اطلاعات، پنجشنبه ۳۰ دی منتشر کردند. دادگاهِ ۵۵ عضوِ گرفتار شده، ۱۶ بهمن - و به قولی ۱۵ اسفند - همان سال، در پادگان جمشیدیه برگزار شد: «پرونده متهمین پس از انجام تحقیقات در مراحل بازرسی دادستان ارتش به دادگاه عادی فرستاده شد. دادگاه عادی محمدکاظم موسوی بجنوردی متهم ردیف یکم (رهبر گروه) را محکوم به اعدام و حسن حامد عزیزی و محمد سید محمودی قمی (متهمین ردیفهای دوم و سوم) را به حبس ابد و ۵۲ نفر بقیه متهمین را به ۳ تا ۱۵ سال حبس محکوم کرد.
به دلیل تقاضای تجدیدنظر دادستان دادگاه به علت قلت مجازات و همچنین تقاضای متهمین، پرونده به دادگاه شماره دو تجدیدنظر اداره دادرسی ارتش ارسال گردید. دادگاه مزبور رأی صادره دادگاه بدوی را در مورد محمد کاظم موسوی بجنوردی اعدام و ۷ نفر دیگر از متهمین را به حبس ابد محکوم نمود.» تنها اعدامی حزب، اما او بود. با این حال، سروصدای زیادی به پا شد و حتی روزنامه لوموند چاپ پاریس، خبر ماجرا را با طرحی از چهره فرزند آیتاللهالعظمی موسوی بجنوردی منتشر کرد. حیرتانگیزتر آنکه، «ژان پل سارتر» بهعنوان رئیس کمیته دفاع از زندان سیاسی ایرانی هم، در این باره، نامهای به جعفر شریفامامی که آن موقع رئیس مجلس سنا بود، نوشت.
شخص اول حزب، تقاضای فرجامخواهی داد که یک روز پیش از اجرای حکم، گویی ورق برگشت و روزنامه اطلاعات در ۱۴ اردیبهشت ۱۳۴۵ نوشت: «شرف عرض شاهنشاه آریامهر رسید و شاهنشاه آریامهر به میمنت تولد نوزاد جدید خاندان سلطنت [والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی] وی را مورد عفو قرار دادند و مقرر فرمودند حکم اعدام او با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل گردد.»
که این «ابدِ شاهی»، سیزده سال - تا دی ۱۳۵۷- به طول انجامید و البته برای او، طولانیترین در میان دیگر اعضا چون محمدعلی مولوی، محمدجواد حجتی کرمانی، عباس آقازمانی (ابوشریف)، جواد منصوری، عباس دوزدوزانی، ابوالقاسم سرحدیزاده، عباس مظاهری، علیاکبر صلاحمند، محمد پیران، احمد منصوری، حمید خان محمد، احمد شیرینی، ابوالحسن فلاحتی موحد، سیدحسن طباطبایی، سیداصغر قریشی، محمدعلی جمالیان، احمد آقازمانی، محمدتقی شالچی، سیداحمد تقوی، مرتضی حاجی، محمدکاظم سیفیان، محمدباقر صنوبری، حسن ابنالرضا، حسن(حامد) عزیزی، محمد سیدمحمودی، احمد احمد، محمد میرمحمد صادقی و علی نورصادقی در زندان قصر بود.
اما عجیب آنکه، ظاهراً این حزب را، برخی همعنان با جرثومههای خشم و خون مانند منافقین، فداییان خلق و فرقان میدانند، چنانکه در «مسابقه بزرگ برنده باش»، که شبهای آخر هفته، از شبکه سوم سیما پخش میشود، در برنامه پنجشنبهشب ۱۶ اسفند، پرسشی را مبنی بر اینکه «سرلشکر قرنی توسط کدام گروه به شهادت رسید؟» مطرح کرد و «حزب ملل»، یکی از چهار گزینه و در کنار نامهایی که ذکر شد، بود و این شاید شیطنت صداوسیما، عین قدرناشناسی و نامردمی است همتراز کردن اینها را با آنها.
- 17
- 1