در حالی که دولت حسن روحانی درگیر چالشهای حساس و بزرگ بینالمللی است و بیشتر انرژی دولت صرف پیداکردن راهحل برای عبور و برونرفت از چالش تحریمها میشود محمدباقر قالیباف رقیب حسن روحانی در دو انتخابات ریاستجمهوری گذشته با انتشار کلیپی جوانان را دعوت به حضور گسترده در انتخابات مجلس شورای اسلامی کرده است.
اظهارتی که بیش از هر چیزی این نکته را به ذهن متبادر میکند که قالیباف و یارانش برای بار چهارم در اندیشه حضور در انتخابات ریاستجمهوری هستند. اتفاقی که در جهان سیاست نه بینظیر بلکه کمنظیر خواهد بود که یک فرد چهاربار در اندیشه ریاستجمهوری باشد.
قالیباف در دو انتخابات۸۴ و ۹۲ شکست خورد اما در انتخابات۹۶ به سود سیدابراهیم رئیسی از انتخابات کنارهگیری کرد؛ کنارهگیریای که البته بدون حرف و حدیث هم نبود. با این وجود اینبار شهردار سابق تهران تلاش میکند بهواسطه طرح نواصولگرایی بهعنوان یک آلترناتیو برای جریان اصولگرایی و با هدف رهبریت خود بر این آلترناتیو پا به صحنه سیاسی کشور بگذارد. قالیباف در اظهارات خود از مجلس نو سخن گفته که هنوز مشخص نیست دقیقا منظور وی از چنین عبارتی چیست.
اگر منظور وی حضور قدرتمند اصولگرایان در مجلس است که پس از مجلس ششم این امکان برای آنها فراهم بوده اما به دستاورد قابل توجهی دست پیدا نکردهاند. با این وجود آنچه مشخص است این است که سردار سابق نیروی انتظامی همچنان به ردای ریاستجمهوری میاندیشد و از هماکنون با تشویق جوانان برای حضور در انتخابات مجلس تلاش میکند زمینه به قدرت رسیدن خود را در انتخابات ریاستجمهوری سال۱۴۰۰ فراهم کند.
به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی این موضوع «آرمان» با مهندس حسن بیادی نایبرئیس سابق شورای شهر تهران و دبیرکل جمعیت آبادگران جوان گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
مهمترین نقاط ضعف مجلس دهم چه بود؟ اگر بخواهید جایگاه مجلس دهم را در بین مجالس گذشته مشخص کنید چه جایگاهی برای این مجلس قائل هستید؟
مجلس دهم مانند مجلس هفتم در اختيار دولت وقت بود و هيچ قدرت مديريت و نظارت واقعی در آن وجود نداشت و کاملا بهصورت همسو با دولت در ایجاد بیاعتمادی جامعه نقش ویژهای داشت.
شک نباید کرد در ماجرای وزیری که باید استیضاح میشد و با استعفا از پاسخگویی به نابسامانی وزارتخانه متبوع خود طفره رفت و با تغییر وزارتخانه، وزارت خود را در جای دیگر حفظ کرد، نمایندگان مجلس کوتاه آمدند. افرادی که مصالح مردم و نظام را در نظر نمیگیرند، در دو دنیا مجازات خواهند شد. نتیجه و چرایی این موضوعات را میتوان در نتیجه حال و روز وضعیت فعلی و وضع اقتصادی و معیشتی مردم جستوجو کرد که ظاهرا کسی پاسخگوی نابسامانیها نبوده و علاوه بر آن عدهای از مردم طلبکار شدهاند و بعضا هوس رئیسجمهورشدن هم دارند. از سوی دیگر از نمایندگان مجلس درخصوص عکسالعمل بهنگام در قبال موضعگیریهای آمریکا و جریان سلطه انتظاراتی میرفت که نشان داده نشد.
با توجه به شرایط خطیر کشور و وضعیت نامشخص اصلاحطلبان موفقیت جریان اصولگرایی در انتخابات مجلس میتواند زمینهساز پیروزی آنها در انتخابات ریاستجمهوری باشد؟
در حال حاضر وجود جریانی پویا، مردمی و انقلابی میتواند در جذب و هدایت جریان سیاسی کشور در راستای تحقق مطالبهگری مردم شکل گرفته و اعتماد کمرنگشده را به فضای موجود کشور جهت افزایش مشارکت مردم بازگرداند. با توجه به برخی عیوب مدیریت اجرایی و استقرار مدیریت جزیرهای و نقش تاثیرگذار باندها در نبود احزاب فراگیر و موثر هر احتمال و حادثهای قابل پیشبینی و وقوع است و فرقی فیمابین دو جناح نیست و آنچه را بهصورت شفاف میتوان حدس زد اینکه وضعیت بهتر از این نخواهد شد.
آیا شرایط انتخابات مجلس آینده به شکلی است که از دل این انتخابات رئیسجمهور بعدی ایران انتخاب شود؟
تعیین و معرفی رئیسجمهور توسط نمایندگان مجلس در هر دوره برای دوره بعدی حتما تاثیرگذار خواهد بود. اگر این معرفی توأم با اخذ امتیاز و دادوستد باشد حال و روز جامعه خوب نخواهد شد. بنابراین اگر مشخصات رئیسجمهور آینده مطابق اهداف نظام و منویات رهبر معظم انقلاب و خواسته مردم بزرگ ایران باشد که صاحبان اصلی انقلاب هستند، میتواند در رأی حداکثری برای وی توسط نمایندگان کمک خوبی شود. پس حتما انتخابات مجلس آتی در آرایش سیاسی کشور و رأی حداکثری و همچنین نحوه مدیریت شورای محترم نگهبان در تعیین قانونی صلاحیتها میتواند در برگزاری انتخابات ریاستجمهوری بسیار موثر باشد.
آلترناتیو جریان اصولگرایی برای وضعیت موجود جامعه چیست؟ آیا این مسأله را قبول دارید که اصولگرایان نیز برنامه جامعی برای مدیریت کشور ندارند؟
از اوضاع فعلی برخی از سیاسیون برداشت میشود که بسیاری از دلسوزان اردوگاههای اصولگرایی و اصلاحطلبی را ترک کرده و دیگر نمیخواهند منتسب به این دو جناح دیده شوند. بهعنوان مثال بعد از انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ بهخاطر روش غلط و خودخواهانه گروه موسوم به «جمنا» چنین مواضعی از بعضی سیاسیون مانند آقای دکتر قالیباف و حتی آقای دکتر لاریجانی و دکتر رضایی مشاهده شد و کاملا از کارایی و قدرت و تدبیر افراد پشت پرده آن جناح مأیوس گردیدند.
البته نکته اساسی در بحث عملکرد جناحها این است که افرادی که بهعنوان راهبر جناحها قرار میگیرند هرچقدر دارای اخلاص، ایمان، تعهد و تخصص باشند میتوانند در سلامت و رشد آن جریان موفق عمل کنند. بنابراین چنانچه بزرگان این جریانها بر مبنای اصول حقیقی که خدمت به نظام مقدس جمهوری و مردم گرامی است گام بردارند قطعا در جذب حداکثری موفق خواهند بود. اما وقتی اشرافیگری، احصای اموال غیرمتعارف، سوءاستفاده از موقعیت و منابع اتفاق میافتد حیثیت کل جریانهای سیاسی و اجتماعی خدشهدار شده و ریزش دلسوزان انقلاب را افزایش میدهد. به همین دلیل اگر سردمداران انسانهای شجاع، مدبر، مدیر، خلاق، مردمدوست و خداترس باشند با عمل انقلابی و جهادی خود میتوانند در خدمت به مردم کوشا بوده و مورد اعتماد قرار گیرند.
به نظر شما نواصولگرایی میتواند اصولگرایان را از رخوت و چالشهای درونی این جریان خارج کند؟ چرا و به چه شیوه؟
اگر نواصولگرایی توسط افراد جدید و جوان مطرح میشد شاید قابل پذیرشتر بود اما هماکنون تصور بعضی از مردم و جریانهای سیاسی بر این خواهد شد که طرح موضوع بهدلیل تحتتاثیر قرار دادن افکار عمومی برای بازگشت به قدرت است. همانطور که در رسانههای مختلف ملاحظه کردید آقای قالیباف در بیانیهای خطاب به جوانان اعلام کردند که «برای به دست گرفتن مجلس به صحنه بیایند وگرنه در به همانپاشنه قبلی خواهد چرخید.» پیام و حرکت آقای قالیباف میتواند معانی و پیامدهای خاصی برای جامعه سیاسی داشته باشد. ورود آقای قالیباف نشانگر این است که خودمحوری باندهای اصولگرا باعث شده که ایشان دنبال ارائه ایده و روشی جدید باشند.
آیا درحالی که جریان اصولگرایی با چالش درونی و ساختاری مواجه است میتوان بهدنبال رویکرد جدیدی مانند نواصولگرایی در این جریان بود؟
به نظر شما با این اوضاع مردم چهکاری باید کنند؟ مگر برای فرار از مشکلات با توجه به علاقه و پایبندی آنان به انقلاب و حفظ و حراست از دستاوردهای آن چارهای دارند؟ پس مجبورند به افرادی که سوابق اجرایی خوبی داشتهاند اعتماد کنند. مگر چند نفر شاخص مثل قالیباف و احمدینژاد و در زمینههای دیگر افراد شاخص و بنامی همچون سرلشگرقاسم سلیمانی و بعضی از وزرا فعلی و گذشته مانند علینیکزاد و محمود حجتی هستند که در کارهای اجراییشان خدمات ارزنده و مفیدی برای مردم داشتهاند؟ بنابراین نواصولگرایی میتواند در این اوضاع آشفته یک راهکار و استراتژی و یک نوع پوستاندازی در جریان اصولگرایی باشد و اگر عاقلانه رفتار شود تغییراتی اساسی در این جریان سیاسی آسیبخورده ایجاد خواهد شد.
ما در کشور با دو مشکل جدی مواجه هستیم؛ نخست اینکه قوانینی داریم که به آن عمل نمیشود و دیگر اینکه قوانینی داریم که قابل اجرا نیست و یا اینکه مدیرانی شایسته برای اجرای آن به کار نمیگیریم. به همین دلیل فکر میکنم در بسیاری از مقاطع مدیریتی دچار مشکل هستیم که باید سریعا با مطالعات دقیق، کاربردی و راهبردی از لحاظ تغییر ساختاری و سازمانی دست بهکار شویم.
البته این مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نتیجه عملکرد یک هفته و یا یک ماه و یا یک دوره ریاستجمهوری کسی نیست؛ بلکه نتیجه عملکرد ادوار مختلف مسئولان است و اگر آسیب و مشکلی وجود دارد متعلق به همه مسئولان بوده و بخش کوچکی از آن به مردم برمیگردد مثلا مشکل بیکاری، گرانی ارز و کالا و کاهش ارزش پول ملی و آسیب جدی در مسائل محیط زیست و مشکلات زیستمحیطی برعهده چه کسانی و با کدام ساختار و سیستم عاقلانه و علمی است؟ بنابراین هر موقع جلوی ضرر گرفته شود سود است و فایده دارد و شک نکنید که بدون اصلاح و بازنگری قوانین توسعه و پیشرفت همراه عدالت و بازگشت امید به مردم در آینده عملی نخواهد شد.
آیا وضعیت به شکلی است که بتوان با پوستاندازی در جریانهای سیاسی مانند اصولگرایی از چالشهای کنونی عبور کرد؟ با مسأله بیاعتمادی مردم به جریانهای سیاسی چه باید کرد؟
متاسفانه در زمان نزدیکی به انتخابات شاهد حرکتهای خوبی نخواهیم بود؛ بهزودی خواهید دید که پس از بیانیه آقای قالیباف در روزهای آتی دیگر سیاسیون از جمله آقای لاریجانی و دیگران هم این راه را ادامه و روشی دیگر برای جلب آرای مردم ارائه خواهند داد و معلوم نیست کسانی دیگر هم مانند آقای جلیلی در این زمینه تحریک نشوند و احساس تکلیف نکنند. بیشترین ایراد ساختاری در نحوه مدیریت اجرایی و نحوه انتخابات و کلا ساختار سیاسی است که به صورت جزیرهای اداره میشود و آن هم بهخاطر یک تفکر خطرناک مدیریتی است.
برخی مدیران به شکلی رفتار میکنند که نمیخواهند مردم در امور مختلف نقش داشته باشند. مدیریت جزیرهای هم دارای قواعد و شرایطی است که میشود با حضور مردم و مشارکت عمومی آنان و با استقرار عدالت و تامین اجتماعی در جامعه به نحو احسن از آن سود برد. بنابراین با این ساختار که نیاز به اصلاح دارد و با این مجلس ناکارآمد میتوان چنین نتیجه گرفت که در بخشهای تصمیمسازی و تصمیمگیری و نظارت باید اصلاحاتی جدی صورت پذیرد.
شک نکنید جامعه ایرانی با این عزت و شوکت را فقط با مدیریت یکپارچه همراه با احزاب موثر و فراگیر میشود اداره نمود ولا غیر و این سیستم هیچ منافاتی با قانون اساسی و نظام ولایی ندارد بلکه بهترین سیستم برای اداره مطلوب جامعه اسلامی است. از شواهد و قرائن اینطور بهنظر میرسد که متاسفانه یک شکاف عمیق بین گروههای واقعی اصولگرا و گروههای تمامیتخواه منتصب به اصولگرایی وجود دارد که چون به مبادی قدرت و ثروت متصل هستند از طریق تمامیتخواهی و خودمحوری اقدامات نسنجیده خود را مانند گروههایی مثل «جمنا» پیش میبرند. در صورتی که اگر جامعه بزرگ اصولگرایی را جمع کنید و نظرات آنان را جویا شویم یقینا فاصله بسیاری با نظرات تمامیتخواهان وجود دارد. این افراد به صورت انفرادی به اقداماتی خودسرانه دست میزنند که در نهایت بهنام اصولگرایی تمام میشود، در صورتی که هیچ ربطی به جامعه بزرگ اصولگرایی ندارند. البته اصلاحطلبان نیز از این معضل مستثنا نیستند و نقش این گروههای خودسر بدینگونه مشکل آفرینند. بنابراین به پیروزی و شکست نباید نگاه کرد بلکه براساس منافع این باندها لیستها ارائه میشود و مهم نیست اصلاحطلب رأی میآورد و یا اصولگرا و این نتیجه را میتوان در انتخابات شورای چهارم در تهران تجربه نمود.
تعبیر مجلس نو نشاندهنده چیست؟ آیا اصولگرایان با عناوینی مانند نواصولگرایی تلاش میکنند از چالشهای دولت حسن روحانی و وضعیت موجود به سود خود استفاده کنند؟
باور کنید اصلیترین مشکل مجلس است که نتوانسته در حد و قواره یک مجلس منطقی، پویا و در سطح ملی عمل کند و به وظایف قانونی و نظارتی خود عمل نکرده و هم اینکه نتوانسته است ساختار تصمیمگیری و تصمیمسازی را متناسب با قدرت و عزت در کشور تغییر دهد. این تصمیمسازان و ناظران و خاصه نمایندگان مجلس و بعضی از باندها و هنرپیشگان سیاسی هستند که با تمامیتخواهی و بعضا با غفلت و ناآگاهی از شرایط روز و همچنین نداشتن معلومات لازم و فقط بهخاطر اتصالشان به برخی مبادی قدرت و ثروت باعث این ناهنجاریها میشوند.
نکته دیگر اینکه شکل و فرهنگ انتخابات نیاز به یک دیدگاه جدید و روشن و بازنگری اساسی دارد. همانطور که شاهد هستیم مردم فقط انتخاب میکنند اما در ناهنجاریها چه کسی پاسخگو است؟ در واقع و در حال حاضر برخی سیاسیون ما از این نجابت و دینداری و صبر مردم سوءاستفاده میکنند. بدونشک این تغییر ساختار باید در دورههای گذشته مجلس صورت میگرفت. همیشه این سوال برای بسیاری از آگاهان متعهد سیاسی وجود دارد و نوعا از پشت پرده جریانات هم تقریبا باخبرند اما چه کنند که گرفتار برخوردهای نابرابر باندهای سیاسی هستند.
در مطالعه و تعیین سیاستها و عملکرد سازمانها و نهادهای عمومی و غیرعمومی توجه به «مدیریت دانش» براساس آمار و ارقام و اطلاعات واقعی و کارشناسی بدون حب و بغض از اهمیت بالایی برخوردار است. حتما باید به خاطر داشته باشیم که این نظرات و تصمیمات صادقانه و کارشناسانه مسئولان است که ساختار قوانین و سازمانی مدیریت اجرایی یک کشور را از طریق گوناگون مشخص میکنند. قبول دارم که در شرایط نابرابرجنگ اقتصادی و سیاسی با جهان استکباری بهسر میبریم، اما در همین حال هم اگر متدولوژی سیاستورزی و سیاستگذاری و مدیریت کشور از یک وحدت منطقی و با هماهنگی بالا و ویژه برخوردار باشد و برداشت دقیق و کافی از مشکلات وجود داشته باشد، کنترل و حل بحرانهای اقتصادی فعلی امکانپذیر و دور از دسترس نیست.
- 17
- 2