« اکبر ترکان»، مشاور قبلی رییس جمهور و فعال سیاسی اصلاح طلب، در گفت و گو با برنا در رابطه تندروی های مجلس علیه دولت بیان کرد:نمایندگان کنونی مخالفین رقابت های انتخاباتی هستند و جبهه مقابل رئیس جمهور در انتخابات های گذشته بودند. رئیس جمهور استیضاح نمی شود و نمایندگان تنها حرف می زنند.
او در رابطه مجلس یازدهم گفت :این مجلس حاصل رقابت اصولگرا با اصولگرا بوده چون کاندیداهای اصلاح طلبان تائید صلاحیت نشدند لذا اصولگرایانی که در انتخابات های گذشته رقیب رئیس جمهور بودند، حالا در مجلس هستند.
ترکان افزود:در ایران رقبا یک نفس با رییس جمهور پیروز مقابله می کنند تا او را از پا بیندازند. اقدامات این مجلس که می خواهد همه نارسایی های مجلس را متوجه رئیس جمهور کند نادیده گرفتن دشمنی های ایالات متحده است. آیا مشکلات کشور برمی گردد به تصمیمات رئیس جمهور و هیات وزیران یا به تحریم های ظالمانه آمریکا و ترامپ برمی گردد؟ اثرات تحریم و دشمنی های اسرائیل، عربستان و آمریکا را نمی توان نادیده گرفت.
این فعال سیاسی اصلاح طلب با اشاره به نامه ۱۲ رئیس کمیسیون مجلس به رییس جمهور بیان کرد :در نامه ای که ۱۲ رئیس کمیسیون به رییس جمهور نوشتند در واقع این مسائل را نادیده گرفتند و همه مسائل را رئیس جمهور برگردانده اند.
مشاور پیشین رئیس جمهور در انتها گفت:به علت اینکه نمایندگان مشکل اصلی را نشناخته اند قادر به حل مسائل کشور نخواهند بود. اشکال اصلی ناشی از دشمنی های ایالات متحده آمریکا و متحدینش است. اگر این را نشناسند موفق نمی شوند به حل مشکلات کشور کمک کنند. امروز کمک به حل مشکلات در گرو این است که راه حل هایی پیدا کنیم تا فشار تحریم ها از کشور کم شود و بتوانیم، تولیدات کشور را صادر و نیازهای کشور را وارد و از مسیرهای عادی معامله کنیم.
صادق زیباکلام: اصولگرایان به دنبال برجام جدید در ۱۴۰۰
پنج سال پیش در تیر ۹۴ پس از قریب به ۲۱ ماه مذاکرات فشرده و مستقیم میان ایران و آمریکا سرانجام توافق هستهای حاصل شد؛ توافقی که به نام «برجام» مشهور شد. بالطبع مثل هر توافق دیگری یکسری امتیازات از سوی ایران داده شد و یکسری هم از سوی آمریکاییها. آن توافق از بسیاری جهات نقطه عطفی در روابط میان ایران و غرب بهویژه میان ایران و آمریکا بعد از انقلاب بود. برای نخستین بار بعد از انقلاب تهران و واشنگتن نهتنها مستقیما و رودررو با یکدیگر مذاکره کرده بودند بلکه توافقی هم حاصل شده بود. مهمتر از نفس خود توافق هستهای، چشماندازی بود که در عرصه دیپلماتیک برای دو کشور ایران و آمریکا به وجود آمده بود.
اگر ایران و آمریکا که بیش از سه دهه جز بیاعتمادی و دشمنی چیز دیگری میانشان نبود، توانسته بودند با وجود همه دشواریها درباره مسئله پیچیده هستهای به توافق برسند، آیا امکان نداشت که درباره اختلافات دیگرشان هم بتوانند توافق کرده یا دستکم بر سر آنها مذاکره کنند؟ این فقط در عرصه دیپلماسی نبود که به نظر میرسید یک فضای جدید در رابطه با ایران ایجاد شده است. در حوزه عملی هم تحریمها شروع به افول کرده و کسر درخورتوجهی از شرکتهای بزرگ و کوچک غربی وارد ایران شده بودند؛ ازجمله در حوزه انرژی که ایران بهشدت نیاز به تکنولوژی پیشرفته و سرمایهگذاری کمپانیهای مهم نفتی غربی داشت. بالطبع آن شرایط، مطلوب مخالفان ایران نبود. عربستان، اسرائیل، سلطنتطلبها، جمهوریخواهان تندرو و همه آنان که به چیزی کمتر از محو جمهوری اسلامی رضایت نمیدهند، با نگرانی به آن تحولات مینگریستند.
اگر روند تنشزدایی با غرب و بهویژه با آمریکا ادامه مییافت و مناسبات تجاری، همکاریهای اقتصادی و عادیشدن روابط دیپلماتیک گستردهتر میشد، امید این جریانات کمرنگتر میشد. نگران از بهبود مناسبات میان ایران و غرب، برخی از مخالفان ایران رسما به واشنگتن و پرزیدنت اوباما هشدار میدادند که «مبادا فریب لبخند روحانی و ظریف را بخورید». نتانیاهو عرف دیپلماتیک را کنار گذاشته و علنا تیم مذاکرهکننده آمریکا و اوباما را به باد انتقاد گرفته بود که «مرتکب اشتباه تاریخی شدهاند که به ایران اعتماد کردهاند».
این فقط مخالفان تندرو ایران در خارج از کشور نبودند که برجام سراسیمهشان کرده بود. رادیکالهای داخلی هم به تکاپو افتاده بودند. ترکهای جدی برای نخستین بار بعد از سه دهه بر «دیوار بلند بیاعتمادی» ظاهر شده بود. اگرچه انگیزه تندروهای داخلی با تندروهای غربی و خارج از کشور متفاوت بود؛ اما هدفشان یکسان بود: «ازبینبردن برجام».
خارجیها به اوباما هشدار میدادند که با اعتماد به ایران دچار اشتباه بزرگی شده و تندروهای داخلی هم به روحانی زنهار میدادند که مرتکب اشتباه بزرگی شده است. تندروها البته فقط هشدار و زنهار نمیدادند؛ بلکه در عمل هم از هیچ تلاشی برای تخریب و بیاعتبارکردن برجام خودداری نمیکردند. آنان از ابتدای مذاکرات هستهای در شهریور ۹۲ بنای مخالفت را گذاشته و در آبان همان سال وقتی قرار شد ظریف و جان کری مستقیما با یکدیگر گفتوگو کنند، در ساختمان سابق سفارت آمریکا در تهران جمع شدند و جریان «دلواپسان» را به وجود آوردند. دلواپسان در تمام دو سالی که مذاکرات در جریان بود، ازهیچ مخالفت و سنگاندازی بر سر راه آن خودداری نکردند و بعد هم که توافق هستهای صورت گرفت، از پرتاب هیچ تیغ و تیشهای بر سر راه موفقیت آن فروگذار نکردند.مابقی داستان برجام را میدانیم. تندرو دیگری در آمریکا وارد کاخ سفید شد و به کمک جریاناتی در ایران، تیر خلاص را به شقیقه برجام شلیک کرد.
دلواپسان اگرچه برای برجام اشک میریختند؛ اما لبخند رضایت را وقتی ترامپ از برجام خارج شد، بر روی لبانشان میشد بهوضوح مشاهده کرد. نهتنها برجام به تیر غیب از پا درآمده بلکه جریان داخلی اشارهشده، یک موفقیت سیاسی هم به دست آورده بود و دولت روحانی را به باد انتقاد گرفت که نباید از ابتدا دولت با طناب پوسیده واشنگتن به درون چاه میرفت. یکی پس از دیگری دلواپسان نوبت گرفته و تیم مذاکرهکننده و دولت روحانی را مذمت میکردند. آنان در هر فرصتی، برجام ورشکسته و به بنبسترسیده را بر سر روحانی میکوبیدند.
اما واقعیت آن است که شاید سال آینده که اصولگرایان آرزو دارند قوه مجریه را هم مانند مجلس به دست بیاورند، خودشان بتوانند به برجامی جدید با آمریکا دست یابند. سادهترین پرسشی که میتوان داشت، آن است که چرا دلواپسان باید اجازه میدادند میانهروها و روحانی میوه برجام را بچینند؟ مگر خودشان نمیتوانند؟ همهمان میدانیم اگر توافقی با آمریکا صورت بگیرد، اولین فایده آن کاهش تحریمها و گشایش اقتصادی است. آیا تندروها نمیتوانند با بوق و کرنا بانگ برآورند: «ای مردم دیدید که هشت سال روحانی وضع کشور را چقدر خراب کرده بود؛ اما حالا به حول و قوه الهی، شاهد هستیم که وضع اقتصادی چقدر بهبود پیدا کرده».
- 14
- 6