در جهان پیرامون ما اتفاقات زیادی در حال رخ دادن و یا شكل گرفتن است؛ اتفاقاتی كه در بسیاری از موارد بــــه ســــادگی از كـــنار آنها میگذریم، اتفاقی گاه به سادگی افتادن یک سیب از درخت! اما تنها نیوتن بود كه گفت: چرا ؟ چرا سیب به زمین افتاد؟ و این سوال آغازی بود برای یک كشف بزرگ؛ كشفی كه دیدگاه انسانهای عصر نیوتن و بعد از آن را نسبت به جهان هستی تغییر داد و دیدگاههای گذشتگان را به چالش كشید.
چه میشود برخی انسانها اینگونه در جستجوی حقیقت هستند و برخی بیتفاوت از كنار حقایق میگذرند. در نگاه اول شاید اینطور به نظر برسد كه آنها دارای هوش و ذكاوتی بیشتر از عامه مردم هستند، آیا این میتواند دلیل قانعكنندهای باشد؟ حقیقت این است که انسانهای با هوش زیادی در این كره خاكی زیستهاند كه تغییری در محیط و جهان پیرامونشان انجام ندادهاند.
پس واقعیت ماجرا چیز دیگری است و آن چیزی نیست جز نوع تفكر؛ تفكری منتقدانه و پرسشگر، تفكری كنجكاو و شاداب، تفكری از جنس كودكانه با چاشنی استدلال و منطق و این پیش تعریفی است از تفكر منتقدانه.
تفكر منتقدانه به ما كمک میكند تا دنیا را متفاوت از آنچه تاكنون میدیدیم یا به ما نشان میدادند، ببینیم. تفكر منتقدانه پنجرههای جدیدی را به سوی افقهای دوردست برای ما باز کرده و ما را به دنیایی غریب وارد میكند؛ دنیایی كه میتواند گنجهای بسیاری برای ما و اطرافیانمان به ارمغان بیاورد.
خبرخوب اینجاست كه این نوعی مهارت است و كاملا اكتسابی؛ چیزی كه تقریبا همه انسانها میتوانند آن را فرا گیرند و با بهره بردن از آن زندگی و دنیایی زیباتر داشته باشند.افرادی كه دارای چنین تفكری هستند با طرح سوالات گوناگون به بررسی جوانب كار میپردازند، چیزی را به راحتی قبول و یا رد نمیكنند و در نهایت با آگاهی كامل و به دوراز عوامــــل مـــــحـــــیطـــی تصمیمگیری خردمندانه و عاقلانه انجام میدهند.
فردی با چنین تفكر، میل دارد به دانستن، به آزادی و به حقیقت.جامعهای كه در آن تفكر منتقدانه نهادینه شده باشد، تعصبات بیجا و افراط و تفریط در آن كمتر دیده میشود، چرا كه این دو مقوله كاملا با هم در تضاد هستند.
تعصبهای بیجا چون موریانه پیكره جامعه را ویران و نهال تفكر و اندیشه را زیر پا له خواهد كرد و افراط و تفریط باعث خواهد شد كه حقایق آنگونه كه هستند، دیده نشود و در نهایت قدم به مسیر اشتباه گذارده شود.در تقابل افكار است كه درستی و یا نادرستی هر یک مشخص میشود و عیار كلام و اندیشه آشكار میشود.
رابطه تفكر منتقدانه و یک منتقد
اما چه رابطهای است بین تفكر منتقدانه و یک منتقد؟ تفكر منتقدانه پایه و اساس تفكر یک منتقد است. اما فرق است بین نقد كردن با تخریب كردن، فرق است بین سوال كردن و زیر سوال بردن. در اینجا تنها سوال پرسیده نمیشود، بلكه موضوع ارزیابی نیز خواهد شد، آن هم در تمام زوایا. یک منتقد همانطور كه انتقاد میكند از انتقاد به خود نیز استقبال میكند.
منتقدان كاشفانی هستند كه زوایای تاریک و یا گمشده جهان پیرامون ما را به ما نشان میدهند. تفكر منتقدانه خود پیش زمینهای خواهد شد برای یک تفكر خلاق، چرا كه باید در ابتدا سوال در ذهن مخاطب جای گیرد تا به فكر حل آن مساله و موضوع باشد.
آنچه مسلم است تفكر منتقدانه مهارتی است ارزشمند و گرانبها؛ مهارتی كه هر فرد با داشتن آن میتواند مطابق با شرایط خود دنیایی زیباتر و متفاوت تر از قبل برای خود و دیگران رقم بزند.پس چه خوب است ما نیز با نگاهی نو به خود، جامعه، هستی و جهان آفرینش بپرسیم، بیندیشیم و در پی كسب حقیقت باشیم، شاید حقایق در همین حوالی باشند، در گوشهای از ذهن ما، در روزمرگیها، غوغاهای روزانه، و شاید در زیر یک درخت سیب!
حسین رادمهر
- 16
- 3