کشتار سگها، ردپای زمخت مدیران بیتدبیری است که در بیمسئولانهترین شکل ممکن، به گمان خود، به حل مسائل میپردازند. میشود نامشان را گذاشت مدیران دستبهاسلحه. مدیرانی که دلیل یا نیازی برای پاسخگویی ندارند. آنها کار خودشان را میکنند و از نگاهشان مردم و فعالان نیز هارت و پورتی میکنند و همهچیز تمام میشود و از یاد میرود.
اما در واقعیت، موضوع شکل و گونه دیگری است. نبود مدیریت درست و ساختارمند موجب ویرانی محیط زیست شده است. وجود صدها قلاده سگ رها در طبیعت، معنایش وجود اشکال جدی در مدیریت محیط زیست شهری و روستایی است؛ مدیریت کلان «همهچیزدانی» که از پرسیدن عار دارد. آیا تحقیق و بررسی راجع به اینکه در دیگر کشورها با مشکلات زیستمحیطی و حیوانات چگونه برخورد میشود، کار دشواری است؟ آیا در کشورهای دیگر هم بهسوی حیوانات بیدفاع گلوله شلیک میشود؟ یا با تزریق اسید آنها را دچار مرگی دردناک میکنند؟ یا آنها را زندهزنده در گور میکنند؟
مشت نمونه خروار است. کشتار سگهای گندوک که از قضا عقیم شده و صاحب پلاک بودند و در یک مجموعه خصوصی و با هزینه دوستداران محیط زیست و علاقهمندان به حیوانات نگهداری میشدند، رسوایی مدیران بیلیاقت و بیکفایتی است که سر اسلحه خود را حتی اشتباه گرفتهاند.
آنها با این کشتار بیرحمانه، نشان دادند تا چه اندازه ناشی هستند و چگونه زحمت مردم را تباه کردند. سگهای گندوک خارج از فضای شهری و مسکونی بودند و هزینه و تلاش زیادی برای عقیمکردن و ساماندهی آنها شده بود.
عمل وحشیانه انجامشده، موجب ایجاد و تقویت جدی خشونت است. این عمل همچنین یک پیام غیرمستقیم برای تمام حامیان و فعالان عرصههای اجتماعی است. اما ننگ این خشونت و بیرحمی مطلق، پاکشدنی نیست و مسئولان تصمیمگیرنده درنهایت و روزی باید پاسخگوی بیکفایتی خود باشند. کشتار حیوانات پاککردن صورتمسئلهای است که در ایجاد این بحران، تکتک مدیران و برنامهریزان ناشی و کارنابلد مقصر هستند و باید جوابگو باشند.
- 13
- 5