دریاچه باستانی فامور یا پریشان، یکی از بزرگترین دریاچه های آب شیرین ایران و خاورمیانه با مرگ دست و پنجه نرم می کند و در واپسین روزهای زیست خود به سر می برد. مدیران و سرپرستان مربوطه نیز، تنها در گفت و گوها و نشستها از زنده سازی این تالاب بین المللی سخنانی را به میان می آورند، ولی در عمل هیچ خبری از زایش دوباره دریاچه نیست و نزدیک به یک دهه است که پریشان در خشکسالی کامل به سر برده و به حال خود رها شده است. روزگاری نه چندان دور دریاچه پریشان پرآب بود و سرسبز، پرندگان و ماهیان فراوانی درآن می زیستند.
شور و شادی درمیان مردم برپا بود و این طبیعت زیبای هزاران ساله، جایگاهی برای شادابی و گردش گروهها و مردمان بسیاری بود که از جای جای ایران و برون ازمرزهای این سرزمین پرشکوه به دیدنش میآمدند. ناگهان دستهای بی رحم زمانه و ندانم کاریهای سرپرستان و مدیریت نادرست آب، روزگارش را تیره کرد و او را آزرد و سرانجام خشم طبیعت و زمین، گریبان گیر مردم شد. همان مردمان نامهربانی که با نابِخردیهای خویش تیشه به ریشه طبیعت و زمین زده و با دخالتها و دست اندازیها، زیست این دریاچه میلیون ساله را به خطرانداختهاند...
تالاب باستانی فامور در گیر و دار کاغذبازی های اداری و وعدههای پوچ مدیران و سرپرستان مربوطه، گیر کرده و به حال خود رها شده است. هم اینک نیز یکی از بزرگترین دریاچههای ایران با مرگ دست و پنجه نرم میکند و روزگار آشفته واندوه باری را پشت سر میگذارد و نیازمند یاری رسانیها و تصمیمهای خردمندانه و هوشیارانه من و تو است تا به خویشتن خویش بازگردد. امروز دریاچه پریشان را دریابیم، بی گمان فردا دیر است و زمان از دست خواهد رفت.
به باور کارشناسان و برپایه آمارها، شمار۹۳۰ حلقه چاه غیرمجازدر پیرامون دریاچه پریشان وجود دارد و کشاورزی درمنطقه به گونه چهارفصل انجام میگیرد. کشاورزان حتي دراوج سرمای زمستان و بارندگیهای زمستانه، از سفرههای زیرزمینی آب بیرون می کشند. بی گمان ترازمندی برون رفت آبهای بارندگی شده در زمین، با برداشت ازسفرههای زیرزمینی به هم خورده است و تراز منفی پدیدار شده به همراه کاهش بارندگیهای چندسال گذشته،انگیزه ای شده تا دریاچه به این روز بيفتد. همچنین ریزگردهایی که در بسترتالابها پدیدارشدهاند بهخاطر وزن و قطر بسیار کوچک آنها به آسودگی و با کوچکترین وزش باد به پیرامون خود پراکنده خواهند شد و برعدم باروری گلهای سیفیجات کشاورزان تاثیر به سزایی خواهد گذاشت. از سویی، تندرستی حاشیه نشینان تالاب با فرو رفتن این ریزگردها در ریه هایشان به خطر خواهد افتاد. بی گمان خشکسالی دریاچه پریشان در دراز مدت سبب بیماریهای تنفسی، عروقی، پوستی و مهمتر از همه روانی مردمان منطقه شده و آلودگیهای زیستبومی به بارخواهد آورد.
در همین زمینه، یکی از كنشگران زیستبوم گفت : « دریاچه باستانی فامور یا پریشان در کنوانسیون رامسر به عنوان یک تالاب بینالمللی ثبت و جزو منطقههای حفاظت شده به شمار میآید. در گذشتهای نه چندان دور، یعنی چند سال پیش، گونههای گیاهی و جانوری فراوانی دراین اکوسیستم زندگی میکردند. انواع ماهیها مانند سرخه، زردک، پرک، فیتوفالک، آمور، کپور و بیش از ۳۵۳ نمونه پرنده بومی و غیربومی که برخی از آنها از سیبری، اروپا و آمریکا به این دریاچه مهاجرت کردند که امروز هیچ نشانی از آنان یافت نمیشود».
زارعی در ادامه سخنانش افزود : « سرگذشت دریاچه فامور و مرگ نابهنگام دومین دریاچه آب شیرین ایران و خاورمیانه، یک فاجعه ننگین زیستبومی بوده که به انگیزۀ نابخردی و دخالتهای خودپرستانه انسانها رخ داده است. کارشناسان براین باورند که مدیریت نادرست آب و برداشتهای بی رویه از آبهای زیر زمینی پیرامون دریاچه و نیروگاه برق، انگیزه بنیادین مرگتالاب بین المللی فاموراست. بیش از هزار حلقه چاه مجاز و غیر مجاز برای مرگ این دریاچه زیبا و بیهمتا، کافی بود تا آن را با بحرانی ملی و فاجعه ای بزرگ رو به رو کند».
زارعي با دریغ و افسوس فراوان در بخش دیگری از سخنانش گفت : « هم اینک به جای ماهیان و پرندگان، سایه مرگ و نیستی بر سر دریاچه پدیدار شده و هستی به یکباره از زایش ایستاده است... فامور گورستان گونههای زیستی شده است. زبالهدانی از پلاستیکها و دور ریختنیها و نافهمیهای انسان بی خرد و کوردل. خشک شدن دریاچه پریشان یک فاجعه زیست بومی ننگین در سطح ملی است. فاجعهای که به مرگ و نابودی گونههای زیستی منجر شده و پیامدهای ناگواری هم روی زندگی مردم و آسیبهای اجتماعی دارد. شوربختانه تاکنون هیچ کوشش جدی و عملی و پیوستهای هم، برای پاسداشت و حفظ میراث طبیعی کشور انجام نگرفته است. با مرگ فامور شمار فراوانی از مردم بومی منطقه بیکار و سرگردان شدند و این محیط فعال گردشگری تبدیل به گورستان و زباله دانی شده است. باید دانست که آسیبهای مرگ دریاچه پریشان و دیگر دریاچههای کشور برگشتناپذیر است و باید هر چه زودتر به زنده سازی آن پرداخت. دیگر زمان سخنرانی ها و همایشهای بدون خروجی دراین زمینه و وعدههای بی شمار و پوچ مدیران، گذشته است و باید تا دیر نشده و پشیمانی به بار نیامده است، دست به کار شویم. پریشان را امروز دریابیم، شاید فردایی نباشد».
دریاچه پریشان به انگیزۀ سوزاندن بخش بزرگی از نیزارهای پیرامونش و به بهانه عملیات راه سازی دستخوش خطر قرار گرفته که براثراین آتش سوزیها هزاران قطعه لاک پشت و پرنده مهاجر ازمیان رفتهاند. همچنین بخش بزرگی از این دریاچه به انگیزه خشکسالیهای پِیاپی، خشک و به بیابان تبدیل شده است و هر روزه بینندۀ گذر و چرای گوسپندان در آن هستیم.دریاچۀ پریشان در ۱۲ کیلومتری شهرستان کازرون جای گرفته و با نامهای فامور، مور و پریشان شناخته شده است.
سیاوش آریا
- 16
- 1