روزنامه همدلی نوشت: شوربختانه دردها، بحرانها، مسائل و مشقتهای ایران امروز متنوعاند و متراکم، اگر بخواهیم بهصورت بنیادی به واکاوی چرایی این حجم از تراکم و تنوع مسائل و بحرانهای درگیر و پیش روی کشور بپردازیم یقیناً بخشی از پاسخ را در اشارات صحیح وزیر اطلاعات دولت اصلاحات در مصاحبه با سایت خبری جماران میتوان یافت، ایشان رواج فرهنگ چاپلوسی و ریاکاری را علت گرفتاریهای امروز کشور و ازجمله مسئله نفوذ اسراییل دانستهاند.
چاپلوسی و ریاکاری دو بیماری مزمن و تاریخی این سرزمین است؛ دردهایی جانکاه که در چند قرن اخیر سبب به حاشیه رانده شدن شایستگان و حضور برخی از افراد غیرمتخصص در کرسیهای تخصصیشده است.
بیشک حبیب کاشانی عضو دورههای دوم، سوم، چهارم و ششم شورای اسلامی شهر تهران را مستند به عملکرد گذشته ایشان و داوری علم، میباید یکی از نمونههای مستند و حاضر حضور اشتباهی افراد غیرمتخصص در کرسیهای مهم تخصصی دانست چراکه اگر نامبرده آگاهی حداقلی از ضرورتها و الزامات مدیریت شهری و شهرسازی داشت و با مفاهیمی چون سرمایه اجتماعی، سرمایه انسانی، همبستگی اجتماعی، مشارکت و توسعه پایدار و مقوله امنیت ملی آشنایی حداقلی داشت، در صحن شورا به تمسخر یکی از اقوام ریشهدار ایرانی نمیپرداخت و اما تلختر و تأسفبارتر از موضع کاشانی، درد خندههای ممتد و بلند سایر منتخبان حداقلی شورای شهر تهران در همراهی با او بود؛ موضعی که بیانگر واقعیتهای تلخ بسیاری در ارتباط با آینده تهران و سطح دانش، معرفت دینی و اخلاقی تصمیمگیرندگان برای پایتخت است.
در این یادداشت، نگارنده بر آن است تا با توجه به تأثیر فرهنگ، معرفت و ایدئولوژی دخالت کنندگان در امور شهری، بر معماری و شهرسازی هر برهه از تاریخ با قیاس شهرسازی و معماری (فرهنگ و معرفت) کاشانی و یارانش با شهرسازی و معماری دوره زندیه (فرهنگ و معرفت قوم لر) از یکسو به بررسی فرهنگ منتخبان حداقلی شورای ششم تهران بپردازد و از سوی دیگر غنای فرهنگی و تاریخ این قوم را به آن جماعت بیخبر از تاریخ وطن متذکر شود.
لازم به ذکر است با توجه به اینکه اغلب اعضای دوره فعلی شورای شهر تهران یا از مدیران شهری در دوره صدارت ۱۲ساله قالیباف بر شهر تهران هستند یا سابقه عضویت در دورههای سوم و چهارم پارلمان شهری را در کارنامه خود دارند که منتخبشان برای مدیریت تهران، قالیباف بوده است. نگارنده مقطع زمانی ۸۶-۹۶ را بهعنوان کارنامه شهرسازی کاشانی و یارانش در این بررسی قیاس مبنا قرار داده است.
مستند به متون تاریخی مقبول علمای علم تاریخ و یافتههای علم انسانشناسی مردمان قوم لر چهار ویژگی بارز دارند، سادگی و بیپیرایگی، سرسختی، وطنپرستی و مهماننوازی؛ همچنان که به روایت تاریخ گیتیگشا و رستمالتواریخ، کریمخان زند شخصیتی بیپیرایه، سرسخت، وطنپرست و با تدبیر بوده است، ویژگیهای قومی و فردی وکیلالرعایا که به عینه در شیوه حکمرانی و شهرسازی قوم لر نمود یافتهاند.
«راپاپورت» استاد مشهور معماری غرب معتقد است که مهمترین معیار خواندن کالبد بنا، فرهنگ است و لذا اگر از منظر نشانهشناسی فرهنگی بهعنوان بخشی از دانش نشانهشناسی که المانها را در ارتباط با روابط فرهنگی و مناسبات انسانی بررسی میکند، شهرسازی دوره زندیه را مورد کنکاش قرار دهیم چنین نتیجه میگیریم که نشانهشناسی محتوا و زمینههای مؤثر بر آجرکاری بهعنوان مصالح غالب در ساختار و نمای بنا، دیوارنگاریها و تزیینات حجاری در عرصههای بیرونی بنا، رویکرد توسعه شهر با اولویت ساخت و توسعه زیرساختهای ضروری، جملگی از نشانههای زمینی بودن، ساده گرایی و مهمتر از همه نبود فاصله بین گفتار و کردار حاکمان است. همچنین این بیپیرایگی فرزند خلف قوم لر و مردمان لر را به عینه در تسامح مذهبی، احترام به طبیعت، حرمت گذشتگان و میراثهای بهجامانده از گذشته هر شهر و قوم را میتوان شاهد بود.
آری؛ اگر امروز مدیریت شهری تهران با ابر بحران سرمايه اجتماعی دستوپنجه نرم میکند به قضاوت تاریخ و انعکاس در متون تاریخی چون تاریخ گیتی گشا دوره زندیه یکی از معدود مقاطعی از تاریخ ایران است که به سبب پاسخگویی، شفافیت، گونه شهرسازی و معماری، دستگاه اداری کوچک، ساده و چابک و مهمتر از همه بیپیرایگی، پرهیز از شعارزدگی و دوری از دوگانگیهای رفتاری دخیلان در شهرسازی، مردم با رغبت مالیات پرداخت مینمودند و با جدیت به مشارکت در توسعه کمک میکردند.رجوع به کارنامه شوراهای سوم و چهارم تهران و عملکرد شهردار انتخابی در آن سالها بیانگر آن است که اعضای دوره ششم شهر تهران نقش مؤثری در وقوع و ظهور بحرانها و مسائل تهران امروز (ازجمله مفاسد مدیریت شهری) دارند. جماعتی که خود را ذوب در ولایت، پاسدار فرهنگ ساده زیستی و مبارزان راستین با فرهنگ غرب میدانند، فسادستیزی را فریاد میزنند و شایستهسالاری را از اصول اساسی خود برمیشمارند.اما همین جماعت برخلاف نظر صریح و صحیح رهبری بر حفظ باغات و فضای سبز تهران با تصویب قوانینی چون، قانون برج و باغ، ضربهای اساسی به باغات، فضای سبز و زیستبوم تهران زدهاند. برخلاف شعار ساده زیستی، حمایت از تولید داخلی و مبارزه با فرهنگ غربی (مصرفگرایی)، بر اساس آمارهای رسمی کثیری از مالهای پایتخت در این دوره پروانه ساخت گرفته و ساخته شدهاند. مالهایی بیگانه با هنر و معماری ایرانی – اسلامی که به قطب و عرصه، عرضه کالاهای لوکس وارداتی و ترویج فرهنگ مصرفگرایی تبدیل شدهاند.در این دوران برخلاف شعار فسادستیزی کاشانی و همراهانش شاهد رو شدن فسادهایی چون املاک نجومی، استخدامهای بیضابطه، واریزیهای غیرقانونی از منابع عمومی شهر بهحساب خیریههای متعلق به اشخاص خاص هستیم و در باب شایستهسالاری همین بس که کلید شهر را به دست فردی دادهاند که هیچگونه تخصصی در حوزه شهر و مدیریت شهری نداشته است.قیاس شهرسازی زندیه با شهرسازی حبیب کاشانی و یارانش بهواقع بیانگر تفاوت «خود» در فرهنگ مردمان قوم لر با بیان و تجلی «خود» در شهرسازی حبیب کاشانی و همراهانش است، چرا که شهرسازی قوم لر تبلور خویشتن و فرهنگ بیپیرایه و وطنپرستی این قوم است؛ اما شهرسازی کاشانی و همراهانش مستند به دادههای ذکرشده، عینیت شعارزدگی، دوگانگیهای رفتاری، شهرسازی و شخصیت نمایشی و فریاد «من» و «ما»ی دیگری است. آن خویشتنی که متأسفانه به افزایش فاصله بین دولت و ملت منجر خواهد شد.
- 14
- 6