روزنامه شرق نوشت: مکران را بسیاری از مردم ایران نمیشناسند، درواقع یک نوار ساحلی باریک است که از میناب شروع میشود، اندکی بالاتر از تنگه هرمز؛ همانجا که خلیج فارس به دریای مکران یا همان دریای عمان وصل میشود و به اقیانوس هند میریزد. پس از میناب به سیریک، جاسک، کنارک، چابهار و دشتیاری در مرز پاکستان میرسد. جایی که کودکان آن به دلیل فقر، نبود جاده و مدرسه، زبان فارسی نمیدانند و نمیتوانند از اخبار بخوانند که زادگاه فقیرانه آنها بهعنوان جایگزین پایتخت کشور روزهاست در صدر بحثهای داغ است. پیداکردن اقامتگاه مناسب در میناب سخت است و وقتی به آنجا میرسی، تا چشم کار میکند، بیابان میبینی و بیغولههای پراکندهای که نامش خانه است. گاهی دیوار شکستهای است که حصار باغ لیمو شده است و نخیلات و گاه گله کوچکی بز و گوسفند که در کنارههای خشک جاده به جستوجوی آب و علفی میچرند.
در میناب بیکاری بیداد میکند و اهالی میگویند قاچاقچیان خردهپا از اسکلهای کوچک کالا قاچاق میکنند؛ از مشروبات الکلی و عطر و ادکلن گرفته تا لباس و سوخت. میگویند بارهای قاچاق را زیر قایقهای تندرو میبندند و به ساحل میآورند و از آنجا شوتیها به شهرهای دیگر میبرند. ویراژ مرگبار شوتیها با خودروهای قراضه در جادههای میناب، برای اهالی آشناست، اما حرف آنها یکی است؛ کار نیست، آب نیست، کارخانه نیست، نمیتوانیم «باد هوا» بخوریم... . نزدیک به ۱۵ درصد جمعیت هرمزگان در میناب زندگی میکنند و اغلب آنها روستانشین هستند.
۶۷ درصد جمعیت میناب را روستاییان تشکیل میدهند و ۳۳ درصد جمعیت شهری است. اما در میناب تشخیص روستا و شهر سخت است؛ هرچه هست فقر است و فقر. گزارشهای مرکز آمار نشان میدهد که نرخ بیکاری در میناب بالاتر از میانگین نرخ بیکاری در هرمزگان است؛ آنهم در استانی که رکوددار نابرابری است. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، ضریب جینی خانوارهای ایرانی در سال ۱۴۰۲ معادل ۰٫۳۹۷۹ است که در مقایسه با سال ۱۴۰۱ افزایش داشته است. ضریب جینی یکی از مهمترین شاخصهای سنجش نابرابری درآمد در جامعه است. این ضریب عددی است بین صفر و یک که در آن صفر به معنی توزیع کاملا برابر درآمد یا ثروت و یک به معنای نابرابری مطلق در توزیع درآمدهاست. در این میان، سیستانوبلوچستان و هرمزگان بالاترین سطح نابرابری را تجربه میکنند. پس از میناب به بندر سیریک میرسید. وضعیت در شهرستان ۴۵ هزار نفری سیریک با میناب چندان متفاوت نیست. هرچند بندر سیریک نزدیکترین بندر ایران به بندر خصب عمان با فاصله ۵۲ مایل دریایی است، اما تا امروز هیچکدام از این مزیتها به کار مردم نوار ساحلی مکران نیامده است و تصویر مکران فقر است و توسعهنیافتگی.
پس از سیریک به جاسک میرسید؛ جادهها ناهموار و تاریک است و بیابانهای اطراف جاده هیچ ردی از زندگی ندارد. آنتن موبایل پایدار نیست و دسترسی به اینترنت کند و دشوار است. مردم جاسک میگویند برای رسیدن به بیمارستان و ویزیت پزشک متخصص ناچار هستند کیلومترها از منطقه دور شوند و نبود مدرسه مناسب سبب شده است دختران زیادی ترک تحصیل کنند. برخی اهالی از زنان بارداری میگویند که به دلیل نبود پزشک، ناچار شدهاند از جادههای ناهموار و کوههای صعبالعبور بگذرند و گاهی در تصادفات جادهای کشته شوند.
شاید مهمترین رخدادی که سالهای گذشته جاسک را به سرخط اخبار آورد، احداث خط لوله انتقال نفت ترش گوره-جاسک بود که در سال ۱۳۹۸ به سر زبانها افتاد. خط لولهای که درواقع تنها یک جایگزین برای انتقال نفت از خشکی بود؛ آنهم با این نگاه که اگر تنگه استراتژیک هرمز بسته شود، یک مسیر خشکی برای انتقال نفت ایران آنهم در حجم نسبتا پایین موجود باشد. در اخبار نوشتند که بناست ظرفیت انتقال یک میلیون بشکه نفت خام در روز، ذخیرهسازی و صادرات آن از طریق پایانه جدید جاسک فراهم شود؛ آنهم از طریق ساخت هزار کیلومتر خط لوله ۴۲ اینچ سازگار با نفت ترش، احداث پنج تلنبهخانه و سه ایستگاه بین راهی خط لوله و برقرسانی به آنها، احداث ایستگاههای دریافت و ارسال توپک و ترمینال پایانی، احداث مخازن ذخیرهسازی به ظرفیت ۱۰ میلیون بشکه در منطقه جاسک و احداث تأسیسات دریایی شامل سه گوی شناور، حوضچه آرامش و تأسیسات جانبی آن در سواحل مکران. هرچند خط لوله گوره-جاسک هنوز افتتاح نشده است، اما وعده افتتاح و بهرهبرداری آن، آخرین بار در شهریور ۱۴۰۳ رسانهای شد.
جاسک در مرز بین هرمزگان و سیستانوبلوچستان واقع شده است. منطقه بعدی در نوار ساحلی مکران، کنارک است. از کنارک کمکم زیباییهای خیرهکننده سواحل سیستانوبلوچستان رخنمایی میکند. شاید اولین نقطه تماشایی کنارک، روستای درک باشد. همان روستای فقیری که با تکنخل زیبای ساحل کویری خود معروف بود، اما همان را هم تاب نیاورده و در نیمهشبی از اسفند سال ۱۴۰۰ تکنخل ساحل کویری درک را سر بریدند. حالا تنها دارایی مردم کنارک، غروب صورتی دریا در ساحل کویری است که به رخ میهمانان خود میکشند و با افسوس از نخل زیبای سربریده خود میگویند. در روستای درک تکوتوک خانههای بومگردی به چشم میآید، اما هرآنچه زیبایی است، محصول ساخت طبیعت است و هیچ نشانی از سرمایهگذاری و ایجاد زیرساخت در منطقه وجود ندارد.
بااینحال، برای تماشای چشمانداز زیبای ساحل کنارک هم محدودیت گذاشتهاند. در خط ساحلی دیوارهای بتونی بلندی کشیدهاند و دریا را محصور کردهاند. اهالی میگویند این دیوارها را ارگانها و نهادهای مختلفی کشیدهاند تا زمینخواری و ساحلخواری کنند و فعالان محیط زیست توضیح میدهند که از حدود سه سال پیش، شهرداری کنارک اقدام به سنگریزی و خاکریزی در حریم ۶۰متری دریای عمان در منطقه کنارک و استحصال اراضی ساحلی کرد و ساخت یک دیواره ساحلی به طول سه هزار متر و عرض حدود ۸۰ متر در ساحل شهر بندری کنارک در استان سیستانوبلوچستان را در دستور کار خود قرار داد. آنها میگویند ارگانها و نهادهای مختلف مدعی هستند که هدف از ساخت این دیواره، «جلوگیری از سیلاب، توفان، سونامی و همچنین مبارزه با قاچاق» است، اما ساخت این دیواره آسیب جبرانناپذیری را به اکوسیستم دریایی کنارک وارد میکند و هیچیک از ادعاهای مطرحشده برای ساخت دیواره، دلیل موجهی برای تخریب زیستبوم دریایی کنارک نیستند و بهانهای برای زمینخواری است.
عباس محمدی، فعال محیط زیست و مدیر گروه دیدهبان کوهستانِ انجمن کوهنوردان ایران، در گفتوگو با خبرآنلاین هدف و انگیزه از ساخت این دیواره را اینگونه بیان میکند: «یک دلیل آن تصاحب زمین است که در این مورد خاص، نه در حریم دریا بلکه در داخل دریا پیشروی کردهاند. بدیهی است که این مساحت متصرفه، به زمینهای تحت تملک شهرداری اضافه میشود؛ آنهم با یک روش غیرقانونی و درواقع با تجاوز به طبیعت.
توجیه دیگر برای ساخت این دیواره، جلوگیری از سیل و سونامی است. اتفاقا اگر جایی در خطر سونامی است، باید در ساختوساز عقبنشینی صورت بگیرد نه اینکه شما به دل خطر بروید. این همان دروغی است که وزارت نیرو هم خیلی مواقع راجع به رودخانهها میگوید که مثلا هدف از سدسازی یا بتنریزی کناره رودخانهها، این است که اگر سیل آمد، خسارات آن کاهش یابد. درصورتیکه این حرف اصلا منطقی نیست. دستاندازی به سرمایههای بیننسلی، یک عارضه بیمارگونه است و هیچ توجیهی هم ندارد. همچنین گفته میشود این اقدام با انگیزه رونق گردشگری صورت گرفته، اما این پروژه ناسالم، ضمن نابودی ساحل زیبای منطقه عملا فعالیتهای گردشگری و صیادی را مختل کرده است». زندگی بیشتر مردم کنارک با صیادی میگذرد؛ ماهیگیرانی فقیر با قایقهای کوچک که این روزها نهتنها نتوانستهاند از مواهب توسعه بهرهمند شوند، بلکه با طرحهای غیرکارشناسی به دلیل کاهش ذخایر دریا مجبور شدهاند به آبهای عمیق بروند و گاهی اسیر دزدان دریایی سومالی شوند.
چابهار نقطه بعدی است که در امتداد نوار ساحلی مکران به آن میرسید. همان جایی که بیشترین جمعیت حاشیهنشین کشور را در دل خود جای داده است. بر اساس اعلام استانداری سیستانوبلوچستان، شهرستان چابهار بیش از ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارد که در ۱۴ نقطه چابهار بیش از ۷۰ هزار نفر حاشیهنشین هستند. در چابهار نه جاده درستوحسابی وجود دارد و نه فرودگاه و پرواز مناسبی برقرار است. انتهای نوار ساحلی مکران به دشتیاری میرسد. منطقهای که شاید بتوان آن را اوج محرومیت سیستانوبلوچستان نامید. دشتیاری نزدیک مرز پاکستان است؛ جایی که بسیاری از کودکان زبان فارسی نمیدانند؛ کودکانی که فقر، نبود جاده و مدرسه سبب شده است از آموزش دور بمانند و نتوانند بخوانند که پایتختشدن زادگاه آنها، بحث داغ رسانههای ایران است.
***
انتقاد ۲ عضو شورای اطلاع رسانی دولت از ناهماهنگی معاون اول، معاون اجرایی و سخنگوی دولت در مورد انتقال پایتخت
فیاض زاهد و محمد مهاجری در یادداشتی مشترک به ناهماهنگی های دولت در موضوع انتقال پایتخت انتقاد کردند.
این دو عضو شورای اطلاع رسانی دولت در روزنامه اعتماد نوشتند:
۱-همه تاکید دکتر پزشکیان که به یکی از اصلیترین کلیدواژههای او در تبلیغات انتخاباتی تبدیل شد، رجوع به کارشناسان بود. او در مناظرهها و سخنرانیها بارها گفته بود که محور تصمیمات دولتش نظرات کارشناسی است.
۲- هر چه مقامات کشور به خصوص در قوه مجریه بگویند، به نسبت بالا بودن جایگاهشان ضریب بیشتری میگیرد. اگر گفتههای آنها درست و منطقی باشد تاثیر مثبت بر مخاطب میگذارد و بالعکس نیز بیان سخنان سست، با ضریب منفی بزرگ همراه میشود و نتایجی به بار میآورد که پرهزینه است.
۳- مبتنی بر دو نکته بالا، آقای پزشکیان در جایی با توجه به ضرورت تغییر پایتخت، یک شهر ساحلی و به تعبیر ایشان «کنار دریا» را ترجیح داد. پیرو آن معاون اول محترم رییسجمهور، مکران را نام برد و سپس خانم سخنگوی دولت با عباراتی قاطعتر، چنان سخن گفت که انگار قرار است کنفرانس خبری بعدیاش در آنجا برگزار شود! هنوز فایل سخنان خانم مهاجرانی داشت در فضای مجازی رد و بدل میشد که معاون اجرایی رییسجمهور، با این توضیح که آنچه گفته شده تنها یک گمانه و امکان است، نقطه پایانی بر خبر منتشر شده گذاشت!
۴- پیش از آنکه به موضوعات فنی انتقال پایتخت به مکران پرداخته شود، حفظ حیثیت دولت و مقامات آن باید مورد تاکید قرار گیرد. قرآن کریم صراحتا دستور میدهد که قولوا قولا سدیدا (حرف مستدل و محکم بزنید) وقتی معاون اجرایی رییسجمهور موضوع انتقال پایتخت به مکران را ظرف ۲۴ساعت هوا میکند، اعتبار دولت است که لکهدار میشود. اگر فرداهای بعد، همین مقامات یا مسوولان دیگر، راجع به هر موضوع دیگری سخن بگویند، جامعه آن را به سخره نمیگیرد؟
۵- آقای پزشکیان در مرحله دوم انتخابات بر رقیبی پیشی گرفته است که در مناظرات و گفتوگوهای انتخاباتی حرفهای غیرقابل اجرا و گاه خندهدار بر زبان میآورد. کمپین او نیز چنین رفتاری داشتند. طبیعی است وقتی تیم مدیریتی آقای پزشکیان همان گفتار و کردار را کپی میکنند، نوعی شباهتسازی با رقیب و مآلا دلسردی و افسردگی میان طرفدارانش ایجاد میشود.
۶- ممکن است گفته شود این تنها غلط دیکتهای مقامات دولت است و به همین دلیل هم نمرهاش ۱۹ میشود. برای دولتی که مخالفانش حتی کمر به براندازیاش بستهاند و با طرح استعفای رییس جمهور و استیضاح چند وزیر، عزم جزم خود را نشان دادهاند چنین اشتباهی نابخشودنی است. ضمن اینکه فقط یک نمره از دولت کم نمیکند. نمرهای که کم میشود به اندازه ضریب اهمیت و بزرگی آن (یعنی انتقال پایتخت به منطقهای که شاید به دو، سه نسل بعد هم وصال ندهد) خواهد بود.
۷- موضوع تغییر پایتخت در رژیم گذشته هم مطرح شده بود. در برخی کشورهای منطقه هم شاهد چنین تصمیماتی بودهایم. قزاقستان، پاکستان و ... از جمله این کشورها هستند. اما فضای تاریخی، امنیتی و بینالمللی ایران با دیگر کشورها تفاوت دارد. در تاریخ ایران چندبار پایتختها جابجا شدهاند.
در تمام دوران تاریخ سرزمینمان هیچ حکومتی مرکز پایتخت را در حاشیه مرزها قرار نداده. صفویه ابتدا مرکز تمرکزش را در اردبیل گذاشت. اما همواره در معرض تعرض عثمانی بود. سپس در عصر طهماسب به قزوین کوچ کردند، آنجا نیز مناسب وضعیت کشور نبود.شاه عباس آنگاه قدرت را به اصفهان منتقل کرد و آنگاه کریم خان به شیراز. حتی کلات نادری که از نظر جغرافیایی کم نظیرترین مناطق جهان در حفاظت طبیعی برای دفع تهاجم دشمن بود، بیش از آنکه مرکزی سیاسی باشد گویا محل دفن اولیه نادر و البته دفن ثروتش تصور شد. قاجارها تهران را برگزیدند. از دو جهت تهران در مسیر کانال جدید مناسبات شمال و جنوب بود، چراکه مناسبات اقتصادی و بینالمللی ایران پیش از آنها شرقی و غربی بود. (مزیتی که تاریخ و جغرافیا به ایران داده بودند) دیگر آنکه به خاستگاه قاجارها در شمال شرقی ایران (استرآباد) نزدیک بود. از سویی تهران به ایل و قبیله خاصی تعلق نداشت. محل تلاقی نیروهای جدید بود.
۸- حال سخن گفتن از مکران برای پایتخت آن هم با این فاصله بعید از دیگر نقاط کشور و البته ضربهپذیری نظامی و امنیتی بیشتر به یک فانتزی سوررئال مشابهت دارد. البته از این دست صحبتها در این سرزمین کم نشنیدهایم، تصمیمی که به خاطرهای بدل خواهد شد.
***
به جای تمرکز بر انتقال؛ به تمرکززدایی از پایتخت بپردازیم
روزنامه توسعه ایرانی نوشت: مدتی است که بحث انتقال پایتخت از سوی اعضای دولت چهاردهم به ویژه سخنگوی دولت مطرح شده است. بعد از اعلام این موضوع از سوی فاطمه مهاجرانی، قائم پناه، معاون اجرایی رئیسجمهور در مصاحبه کوتاهی این موضوع را صرفا طرح یک ایده خواند و اعلام کرد در حال حاضر قرار است تمام جوانب آن مورد بررسی قرار بگیرد. در حالی که این موضوع از سوی کارشناسان با نقدهای بسیاری مواجه شده است، سخنگوی دولت در گفتگویی اعلام کرد که موضوع انتقال قطعی پایتخت به مکران بر مبنای برداشتهای اشتباه از صحبتهای او صورت گرفته است. وی اعلام کرد: «من نگفتم پایتخت به مکران خواهد رفت؛ بلکه گفتم دو شورا تشکیل شده است که یکی برای احصای مشکلات پایتخت فعلی است و یکی هم برای بررسی قوتهایی که اقتصاد دریامحور مشخصاً در مکران دارد؛ نتیجه این سخنان این نیست که پایتخت به مکران خواهد رفت.»
وی ادامه داد: «معنای این سخنان یعنی مطالعهای در حال انجام است و پیشتر هم گفتم که آماده شنیدن نظرات کارشناسی دانشگاهیان و خبرگان و نخبگان در این زمینه هستیم.در عینحال پایتخت فعلی و استان تهران، ظرفیتهای زیستی محدود دارد؛ از جمله موضوع آب و وضعیت رشتهکوههای البرز که واقعاً دیگر جایی ندارد و در برخی نقاط تا ارتفاع کوه نیز خانه ساخته شده است.»
براساس اعلام سخنگوی دولت «موضوع انتقال پایتخت یک موضوع قدیمی است و حدود ۳۰ سال است که درباره آن کار میشود.»
موضوع انتقال پایتخت مختص دولت پزشکیان نیست
حسن رسولی، فعال سیاسی اصلاحطلب که پیش از این در دولتهای مختلف عهدهدار مسئولیت بوده است درباره موضوعات و گمانهزنیهایی که درخصوص طرح انتقال پایتخت به ویژه انتقال پایتخت به مکران مطرح میشود، گفت: موضوع انتقال پایتخت بحث امروز و مختص به دولت پزشکیان نیست.
وی ادامه داد: این ایده تقریبا در تمامی دولتها مطرح بوده و حتی لایحهای از سوی دولتهای گذشته به مجلس ارائه شده که اصل جابهجایی پایتخت را تصویب کرده است. همچنین، یک الی دو شورا برحسب آن قانون برای عملیاتی کردن این ایده تعیین شده و فعال است.
وی ادامه داد: به طور طبیعی این ایده متاثر از مبانی مشخص، همچنین موانع و محدودیتهای خاص خود است. آنچه مسلم است، رشد غیرمتوازن تهران، چه به معنای شهر تهران و چه به معنای مجموعه شهری تهران بزرگ که از گرمسار تا قزوین و قم را دربرمیگیرد، شرایطی را به وجود آورده است که امکان پاسخگویی محیط زیست به این سطح از تمرکز فعالیت و جمعیت در این نقطه جغرافیایی عملاً وجود ندارد.
این عضو سابق شورای شهر تهران گفت: محدودیت آب یکی از مهمترین این محدودیتهاست. طبعاً در شرایط فعلی، در حالی که بخش قابلتوجهی از حقآبههای رودهای اطراف تهران، نظیر رود کرج و سد ماملو، طالقان، برای تأمین آب شرب این مجموعه شهری مورد استفاده قرار میگیرد. با این وجود، بیش از نیمی از آب تهران از منابع زیرزمینی تأمین میشود که فاقد کیفیت بهداشتی است.
رسولی تاکید کرد: علاوه بر محدودیت آب، که یکی از مبانی و چرایی این ایده است، بحث آلودگی هوا نیز یکی دیگر از متغیرهای مؤثر بر دوام این ایده به شمار میآید. متعاقب این وضعیت در شرایط کنونی، تهدید فرونشست زمین و همچنین وقوع احتمالی زلزله نیز از جمله ضرورتهای مطرح در این زمینه محسوب میشود. بنابراین، توجیهات پیشگفته برای ضرورت انجام این مهم قابل طرح است.
تهران تنها منطقه جغرافیایی با مشکل کمبود آب نیست
وی ادامه داد: درعین حال، موانع و محدودیتهایی نیز متوجه این طرح است. بهعنوان مثال، تهران تنها حوزه جغرافیایی نیست که با کمبود آب و مشکلات مرتبط مواجه است. امروز از نیمه ایران به سمت شرق و جنوب اگر در نظر بگیریم شهرهای بزرگ دیگری مانند مشهد و اصفهان و سایر شهرهای کشور نیز درگیر این معضلات هستند. در واقع، تنها بخشهایی از مناطق شمال و شمالغرب کشور تاحدودی کمتر تحت تأثیر بحران بیآبی قرار دارند.
مکانیابی از محدودیتهای همیشگی انتقال پایتخت بوده است
این فعال سیاسی اصلاحطلب تصریح کرد: به فرض پذیرش ضرورت جابهجایی، مکانیابی جدید همواره یکی از موانع و محدودیتهای موجود بوده است. در دولت مرحومهاشمی رفسنجانی، نقاطی به این منظور در نظر گرفته شد، اما پس از انجام مطالعات دقیق و ظرفیتسنجی بر مبنای سرزمین، نتایج حاصله قابل قبول نبود. امروز، رئیسجمهور این بحث را مجدداً بهعنوان یک ضرورت ملی در دستور کار خود قرار داده و عمدتاً بر محور مسئله آب، از یک نقطه در منتهی الیه جنوب شرق ایران منطقه چابهار و سواحل جنوب بهعنوان مکان مناسب یاد کرده است.
رسولی خاطرنشان کرد: البته در این منطقه، محدودههای مختلفی قابل طرح است. ما در جنوب، از بندر چابهار و نقطه صفر مشترک مرزی با پاکستان، یعنی بندر گوادر پاکستان، تا خرمشهر، بیش از ۲۰۰۰ کیلومتر ساحل مرزی داریم. مناطقی نظیر استانهای بوشهر، هرمزگان و خوزستان نیز مورد توجه قرار گرفتهاند. با این حال، هنوز پاسخ مشخصی از سوی کارشناسان حامی این مکانیابی ارائه نشده است که چرا مکران بهعنوان گزینه انتخاب شده است و چرا بوشهر، بندرعباس، بندر جاسک، بندر امام یا آبادان و خوزستان مد نظر نیستند.
وی با اشاره به گمانهزنی درباره منطقه مکران به عنوان پایتخت ادامه داد: علاوه بر اینکه هنوز مکانیابی مشخصی صورت نگرفته است، به فرض اینکه نقطه مذکور مورد تأیید قرار گیرد، این سؤال مطرح میشود که آیا این نقطه میتواند خارج از گرانیگاه کشور و مرکزیت فعلی، که اصفهان است، قرار گیرد. از نظر جغرافیایی، نقطهای که از اکناف و اطراف کشور، با طی مسافت حدود ۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰ کیلومتر، امکان مراجعه به آن فراهم باشد، در نظر گرفته میشود. در حالی که در منطقه مکران، که در منتهیالیه جنوب شرقی کشور واقع شده، این مسافت به بیش از دو برابر برای برخی از نقاط افزایش مییابد. بهعنوان مثال، اگر پایتخت در مکران باشد و فردی بخواهد به هر دلیلی از جلفا در استان آذربایجان غربی به منطقه مکران (چابهار) سفر کند، باید مسافتی بیش از ۲۵۰۰ کیلومتر را طی کند. سؤال اصلی این است که آیا این نقطه غیر مرکزی، مناسب برای ایفای نقش مرکزیت و پایتخت کشور است یا خیر؟
این فعال سیاسی اصلاحطلب گفت: در گذشته، قبل از توسعه فناوریهای دفاعی و نظامی، متغیرهای دفاعی و امنیتی نیز مطرح بودند، اما امروزه با توجه به توسعه فناوری جنگ، این موارد کمتر مورد توجه قرار میگیرند. چراکه تهدیدات نظامی امروز، برخلاف دهههای گذشته، ناشی از جغرافیا نیست و فناوریهای جدید اجازه میدهند که از فاصلههای دو تا سه هزار کیلومتری روی هوا، اهداف مختلف در هر کشوری، از جمله ایران، ردیابی شوند.
باتوجه به اوضاع عمومی ایران، انتقال پایتخت تحققپذیری کمی دارد
رسولی در بخش دیگری از صحبتهایش درباره اینکه آیا این انتقال صرفا انتقال پایتخت سیاسی و اداری است یا پایتخت اقتصادی یا شامل هر دو میشود، گفت: نکته دیگری که باید به آن توجه شود این است که آیا با این انتقال، هم مرکزیت اقتصادی و هم مرکزیت سیاسی و اداری در نظر گرفته خواهد شد؟ بهعلاوه، آیا قرار است تمرکز جمعیت نیز مانند امروز در آن نقطه ساماندهی شود. اینها سوالات کلیدی هستند که باید مشاوران متخصص به آنها پاسخ دهند. با توجه به شناختی که از اوضاع عمومی ایران دارم، به نظر میرسد امکانپذیری این انتقال، تحققپذیری کمی خواهد داشت و اینکه بخواهیم پایتخت سیاسی خود را منتقل و پایتخت اقتصادی را همچنان حفظ کنیم، باری از دوش محدودیتهای محیط زیستی، بهویژه مسائل آب، آلودگی هوا، فرونشست زمین و تهدیدات زلزله کاهش نخواهد یافت.
وی ادامه داد: بنابراین، به نظر میرسد که هر ایدهای در خصوص انتقال پایتخت مطرح باشد باید بهطور نسبی شامل هر دو بخش باشد، یعنی علاوه بر انتقال پایتخت سیاسی و اداری، باید به جابهجایی تمرکز جمعیت نیز توجه شود. موضوع دیگری که در این زمینه قابل طرح است، علاوه بر بحث مکانیابی و لحاظ داشتن تمام متغیرهای این موضوع ملی و تاریخی، منابع مالی لازم برای انجام این اقدام ملی و تاریخی باید مد نظر قرار گیرد. این موضوع صرفاً متوجه دولت و نظام حکمرانی است، اما برای بخش خصوصی نیز در تمامی ابعاد، مسئله تأمین منابع این جابهجایی از اهمیت بالایی برخوردار است.
از مشاوران خبره جهانی بهره بگیریم
این عضو سابق شورای شهر تهران خاطرنشان کرد: در دهه ۵۰، زمانی که فرانسویها طرح توسعه سواحل جنوب ایران را بررسی کردند و این طرح به تصویب دولت قبل از انقلاب رسید، در حقیقت راهبردی کارشناسی ارائه شده بود که بارگذاری صنایع سنگین و صنایع آببر، نظیر صنایع کانی فلزی، فولاد و آلومینیوم، باید در نوار ۲۰۰۰ کیلومتری جنوب ایران احداث میشد. در این راستا، ظرفیتی برای سکونت ۲۵ میلیون نفر در این سواحل طی یک افق ۳۰ساله پیشبینی شده بود. متأسفانه، در آن زمان و سالهای بعد، نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه شاهد توسعه این واحدهای بزرگ صنعتی در نقاطی مانند اصفهان بودیم که امروز از نظر کمبود آب و فرونشست زمین، به نظر میرسد بحران بیشتری نسبت به تهران را تجربه میکند.
رسولی تاکید کرد: بهطور خلاصه، این جابهجایی برای هر دو بخش خصوصی و دولت یک مسئله بسیار مهم است، بهخصوص اگر قرار باشد هر دو پایتخت کشور منتقل شوند. به نظر میرسد پاسخ به این سوالات، در کنار طرح دیگری که رئیسجمهور در پی آن هستند و بر اساس تأکید مقام رهبری، یعنی پیگیری طرحهای توسعه دریا محور، ضرورت دارد. دولت بهتر است که این دو مقوله را بهطور همزمان در نظر بگیرد و با نگاهی واقعبینانه، به ظرفیتهای مطالعاتی و مشاورهای داخلی بسنده نکند و در این راستا، شجاعت به خرج داده و اقدام به برگزاری یک مناقصه بینالمللی کند تا از مشاوران خبره جهانی دعوت بهعمل آورد تا این دو هدف و ایده را بهصورت دقیق و با بهرهگیری از تجارب جهانی مورد بررسی و مطالعه قرار دهند و نتایج آن را اعلام کنند.
وی ادامه داد: برخی در تبیین این موضوع دچار شتابزدگی شدهاند. بهویژه، سخنگوی دولت به نظر میرسد بهطور شتابزدهای وارد این موضوع شده و این امر را بهعنوان یک راهبرد قطعی اعلام کرده است. البته پس از نقدهایی که به موضع ایشان وارد شد، سخنگو موضع خود را تصحیح کرد. امروز این بحث بهعنوان یک طرح و در حد یک ایده مطرح است و به نظر من، اساساً مطرح بودن آن بحثی درست است.
در شرایط کنونی زمان مناسبی برای انتقال پایتخت نیست
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: با این حال، حتی با فرض اینکه امروز یک مطالعه تأیید شده در دسترس داشته باشیم، به نظر میرسد که با توجه به انبوه چالشها، ناترازیها و بحرانهایی که کشور با آنها مواجه است، زمان این انتقال فراهم نیست. بنابراین، مناسبتر خواهد بود که بهجای تمرکز بر انتقال پایتخت، به تدریج به بحث تمرکززدایی از پایتخت بپردازیم. بهعنوان مثال، فرض کنید ۱۵ هزار ساختمان اداری متعلق به نهادها و بنگاههایی وجود دارد که حوزه فعالیتشان تهران نیست، اما در این شهر قرار دارند. اختیارات این نهادها در دست دولت است و میتواند اقداماتی را در جهت تمرکززدایی از پایتخت در کوتاهمدت انجام دهد.
رسولی ادامه داد: تقویت اختیارات استانها و اجرای طرحهای توسعهای در محدوده شهری تهران بزرگ، اعم از صنعتی و مسکونی، و پروژههایی که میتواند باعث افزایش مهاجرت بشود با یک اراده قطعی در کوتاهمدت متوقف شود. همچنین در میان مدت بحث کاهش تمرکز و تمرکززدایی از تهران اهمیت دارد. در حال حاضر، بیش از ۵۰ درصد اقتصاد کشور در تهران تعیین تکلیف میشود و این موضوع همواره در دورههای مختلف، از جمله در شورای شهر تهران و شورای عالی اداری، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
وی ادامه داد: تجربههای گذشته نشان میدهد که پیشنهادهای مصوب در این زمینه یا بهطور کامل مورد توجه قرار نگرفتهاند یا بهصورت ناقص اجرا شدهاند. بهعنوان مثال، در دوره احمدینژاد، انتقال سازمان میراث فرهنگی به اصفهان نه تنها ثمری نداشت، بلکه منجر به از دست رفتن دهها اثر فرهنگی و تاریخی کشور شد. اما به نظر من در درازمدت، ایده تمرکززدایی از تهران میتواند پسندیده باشد، به شرط آنکه یک مطالعه جامع و دقیق بینالمللی در این زمینه انجام و دولت از حیث برخورداری از بنیه لازم در ابعاد گوناگون برای انجام این مهم، از شرایط بحرانی و اضطراری خارج شود.
- 10
- 2