یک روز می رسد که تصمیم قطعی می گیرد. همه آنچه را که از زندگی برایش باقی مانده ، در یک چمدان می گذارد و شهر یا روستای خود را ترک می کند، گاهی هم کشور خود را. هرچه که است نامش مهاجر می شود و کنش اش مهاجرت. حتماً قصد و نیتی داشته است. پیشرفت، رفاه، یا هر چیز دیگری را که در مبدأ برایش ناممکن بوده، با مهاجرت در مقصد جست وجو می کند. اما گاهی نقشه های از قبل طراحی شده آن طور که باید جواب نمی دهد، شغل و درآمد مناسبی پیدا نمی کند، خانه مناسبی نمی تواند تهیه کند، و نتیجه تلاشی که کرده می شود یک مسکن و شغل نامتعارف، این چیزی است که بلافاصله ما را یاد حاشیه نشینی می اندازد.
توزیع نامناسب جمعیت در ایران
مدتی قبل بود که معاون وزیر کشور در یک گفت وگوی رسانه ای از تجمع جمعیتی در پهنه غربی کشور خبر داد. به گزارش ایسنا« تقی رستم وندی» عنوان کرد که« توزیع نامناسب جمعیت باعث شده جمعیت در پهنه غربی کشور متمرکز شود به شکلی که حدود ۸۰درصد جمعیت در این پهنه متمرکز است.» این تجمع جمعیتی اگرچه از نظر رئیس سازمان امور اجتماعی کشور پیامدهایی مانند حاشیه نشینی در پی دارد، اما بی تردید خود معلول علت دیگری است؛ علتی که اگر نخواهیم خیلی در آن کاوش کنیم بلافاصله موضوع اقلیم و شرایط آب وهوایی را پیش می کشیم با همان نگاه سنتی که هرجا آب و گیاه است، انسان به دور آن دیوار آبادی می کشد. البته مهاجرت به دلیل شرایط آب وهوایی دلیل کوچکی نیست. یک کارشناس در مطالعه رفتار جمعیتی به« همدلی» می گوید که« این اتفاق از قدیم در ایران بوده، در ایران مانند همه جای دنیا معمولاً در مناطق خوش آب وهوا یعنی جایی که آب هست و شرایط اقلیمی مناسبی وجود دارد تجمع جمعیتی بیشتر هست و در مناطق گرم وخشک یا خیلی سرد تجمع جمعیت کمتر می شود. بنابراین توزیع جمعیت ربط وسیعی به شرایط اقلیمی دارد، آب وهوا در ایران به تدریج از شمال غرب به سمت جنوب شرق از شرایط آب وهوایی مناسب کاسته می شود و به سمت آب وهوای گرم وخشک تغییر می کند.» مسیری که به نظر می رسد جهت برعکس مهاجرت باشد، یعنی افرادی که از جنوب شرقی ایران به سمت مناطق شمالی و غربی مهاجرت می کنند.
مهاجرت و توسعه نابرابر
با این وجود تنها مسئله آب وهوا نمی تواند دلیل اصلی این مهاجرت ها باشد. از آن جایی که در دوران مدرن با شکل گیری دولت- ملت نقش حکومت ها بسیار پررنگ است، بنابراین حکمرانی می تواند بازیگر مهمی در افزایش مهاجرت ها یا کاهش آن داشته باشد.« شهلا کاظمی پور» با اشاره به همین مسئله و تکیه بر ایجاد تعامل میان توسعه با شرایط آب وهوایی و اقلیم برای کاهش مهاجرت عنوان می کند که« ما می بینیم که این شرایط اقلیمی برای چند قرن گذشته است که انسان اسیر طبیعت بود، در خیلی از نقاط گرم وخشک دنیا مانند کشور امارات که شاید شرایط شان به لحاظ اقلیمی خیلی از ما بدتر باشد، این شرایط وجود ندارد و دلیل اش هم توسعه است. این که ما محکوم به طبیعت باشیم و بگوییم طبیعت چنین هست و باید این توزیع جمعیتی و مهاجرت ناشی از آن را بپذیریم این گونه نیست و در کنار تعامل با طبیعت می شود شاخص های توسعه را بالا برد. از این رو چون شرایط اقلیمی نامناسب هست دال بر این نیست که مردم در فقر و گرفتاری زندگی کنند.» این جمعیت شناس ادامه می دهد:« ما در ایران شاخص های توسعه را که حساب می کنیم معمولاً در تهران بالاترین است، ولی هرچقدر به سمت مناطق حاشیه ای می رویم حتی حاشیه های غربی کشور مانند استان آذربایجان غربی ، کردستان و ایلام می بینیم که علی رغم مناسب بودن شرایط آب وهوایی شاخص های توسعه آن ها مناسب نیست. بنابراین یک نابرابری توسعه در کشور وجود داشته که در سال های اخیر هم هیچ بهبودی حاصل نکرده. همین فقدان برنامه ریزی برای توسعه به مهاجرت ها دامن می زند.»
آن طور که مشخص است اگر تا دیروز تنها شرایط آب وهوا دلیل اصلی مهاجرت ها بود، امروز شاخص های توسعه و حکمرانی خوب نقش جدی تری را به عهد دارد. چراکه اگر تنها در میان دستفروشان مترو توجه کرده باشیم، بخش زیادی از آن ها از مناطق غربی کشور که دارای آب وهوای مناسب و مقصد گردشگری هم هست به تهران آمده اند، بنابراین خواستِ تغییر کیفیت زندگی و برخورداری از رفاه به دلیل اصلی این مهاجرت ها بدل شده است.
۹۵درصد جامعه حاشیه نشین هستند
« کاظمی پور» دراین باره بیان می کند:« در تمام این سال ها همیشه این مسئله وجود داشته و برایش برنامه های رادیو و تلویزیونی ساختند که مردم در شهر یا در روستاهای خود بمانند و چرا روستا به این خوبی را تخلیه می کنند. درحالی که این غیر عادلانه است. هر انسانی که مهاجرت می کند به دنبال رفاه و زندگی بهتر است. بنابراین منطقی نیست که ما یک روستایی را در فقر مطلق نگه داریم و بگوییم روستا خوب است و آن را تخلیه نکنید.» او معتقد است که« اگر دولت مردان ما می خواهند برای مهاجرت برنامه ریزی انجام بدهند که تا به امروز در هیچ دولتی انجام ندادند، برای شاخص های توسعه در تمام کشور برنامه ریزی داشته باشند؛ اساساً توسعه نابرابر، عامل اصلی مهاجرت است. زمانی که ما به مناطق محروم رسیدگی نکنیم و آموزش، بهداشت، شغل را به آن مناطق نبریم این مهاجرت همواره وجود خواهد داشت.» با این وجود یکی از پیامدهایی که برای افزایش مهاجرت از یک شهر به شهری دیگر عنوان می شود بالا رفتن حاشیه نشینی است. مثلاً در همین گزارش اخیر وزارت کشور عنوان شده که« امروز ۱۱میلیون نفر در حاشیه شهرها و ۸میلیون نفر در بافت فرسوده و تاریخی شهرها مستقر شده اند.» اما واقعاً حاشیه نشینی چیست و با کدام تعریف این اعداد و ارقام عنوان می شود. چیزی که« شهلا کاظمی پور» معتقد است« با تعریف من ۹۵درصد جامعه ما حاشیه نشین است.»
او دراین باره عنوان می کند که« خیلی از آدم ها هستند که در یک جامعه متولد می شوند ولی باز حاشیه نشین محسوب می شوند و نیازی به مهاجرت هم نیست. اگرچه حاشیه نشینی از پیامدهای مهاجرت هم هست یعنی کسانی که به دلیل فقر و نبود امکانات مانند شغل مهاجرت می کنند و در مقصد هم نمی توانند به خوبی جذب شوند و در مشاغل حاشیه ای و نامتعارف جذب می شوند. ولی ما نه تنها هیچ آمار دقیقی نسبت به حاشیه نشینی نداریم، بلکه تعریف متفاوتی از این پدیده داریم. بسیاری گمان می کنند حاشیه نشینی یعنی کسی که در حاشیه شهرها زندگی می کند. حالا باید گفت حاشیه شهر چیست؟ یعنی کسی که در لواسان(!) هم زندگی می کند حاشیه نشین است؟! بنابراین من نگاهم متفاوت هست.»
نسبت فرهنگ و حاشیه نشینی
او اضافه می کند:« کسانی که در مسکن غیرمتعارف زندگی می کنند یا در مکان هایی زندگی می کنند که امکانات شهری به آن ها داده نمی شود حاشیه نشین هستند، من باز تعریف ام را گسترده تر می کنم، حاشیه نشینی را اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نگاه می کنم و با این دید می گویم ۹۵درصد جمعیت ما حاشیه نشین هستند. کسی که قوانین را رعایت نمی کند حاشیه نشین محسوب می شود.» این جمعیت شناس در پایان درباره نسبت میان مهاجرت و کاهش ازدواج بیان می کند که« در گذشته آمارهای مهاجرت بیشتر مردانه بود، معمولاً مردان جوان بیشتر مهاجرت می کردند و تقریباً نیمی از آن ها در مقصد ازدواج می کردند، بنابراین یک مسئله کاهش ازدواج برای دختران روستایی ایجاد شده بود. اما در حال حاضر مثلاً به واسطه دانشگاه و تحصیل ما شاهد این هستیم که تعداد زیادی از دختران هم مهاجرت می کنند و این مهاجرت مردانه در حال کمرنگ شدن است. امروز ما شاهد این هستیم که دختران شهری با سنین ۳۵سال هم ازدواج نمی کنند، به نظرم چندان این مهاجرت ها در کاهش نرخ ازدواج دختران شهری عامل موثری نیست.»
- 9
- 3