بررسی آمار جستوجوی کاربران گوگل در کلیدواژه «مهاجرت» نشان میدهد که در یک سال اخیر، از اوایل آگوست ۲۰۱۷ (مرداد ۹۶) تا آگوست ۲۰۱۸ (مرداد ۹۸) میزان جستوجوی کلیدواژه «مهاجرت» در ایران افزایش قابل توجهی داشته است.» علاوه بر این، اخبار زیادی از مهاجرت نخبگان منتشر شده است از جمله اینکه «سالانه ۱۵۰ هزار نخبه از کشور خارج میشوند»، «ایران سالانه ۱۵۰ هزار میلیارد دلار از خروج نخبگان زیان میدهد»، «طبق آمار صندوق بینالمللی پول [IMF] در سال ۲۰۰۹، ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور جهان مقام اول را از آن خود کرده است و سالانه تا ۱۸۰ هزار نفر با تحصیلات عالیه از ایران مهاجرت میکنند.»، «بیش از ۴۰ درصد فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکارند» و «۲۰ هزار دکتر بیکار داریم» «هر نخبه مهاجر یک میلیون دلار به کشور میزبان میبرد» البته این اخبار ناقدان جدی هم داشته است که با وجود پذیرش روند رشد مهاجرت در ایران در سالهای اخیر، اما این آمار و ارقام را تأیید نمیکنند. «سورنا ستاری» معاون علمی و فناوری ریاستجمهوری از جمله مسئولانی است که این آمار را «دروغ بزرگ» میخواند و برای مدعیانی که «رتبه نخست خروج مغزها» را به ایران نسبت دادهاند، در صورت اثبات ادعا و ارائه سند از مبادی معتبر قانونی بینالمللی، مبلغ یک میلیارد ریال معادل صد میلیون تومان جایزه در نظر گرفته است!
این خبر انگیزهای برای ما شد تا موضوع «مهاجرت نخبگان و علل و راهکارهای مهار آن» را با دکتر موسی اکرمی به بحث بگذاریم. اکرمی، استاد تمام فلسفه علم واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی است که در زمینه فلسفه، فیزیک و فلسفهسیاسی هم پژوهشهای قابل تأملی دارد. او در این گفتوگو ضمن ابراز نگرانی از افزایش «خواست مهاجرت» در میان شهروندان از جمله نخبگان، پیشنهادهایی را برای مهار و معکوس کردن این روند، با ما در میان گذاشت.
اخیراً اخبار ضد و نقیض بسیاری درباره مهاجرت نخبگان منتشر شد. سازمان همکاری و توسعه اقتصادی اعلام کرده بود در سال ۲۰۱۷ حدود ۲۰ درصد از فارغالتحصیلان دانشگاههای ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند، که در مقایسه با دیگر کشورها آمار قابل توجهی است. به نظر شما، خاستگاه این حرکت از کجا نشأت میگیرد؟
از اوایل دهه شصت ما با موجی از مهاجرت تحصیلکردهها روبهرو بودیم که دلیل عمده آن هم تغییر و تحولات سیاسی بود که در جامعه رخ داد. قاعدتاً وقتی افت و خیزهای سیاسی در جامعه زیاد میشود «افق آینده» برای افراد جامعه مبهم میشود و این امر، یکی از مهمترین دلایل مهاجرت نخبگان میتواند باشد.
البته بخشی از مهاجرت نخبگان بهدلیل ادامه تحصیل یا انجام تحقیقات علمی یا یافتن شغل نسبتاً بهتر است. اما شاهد بودیم که برخی از افراد با وجود اینکه شرایط کار مناسب در محیط آکادمیک را داشتند، باز ترجیح دادند در کشوری دیگر حتی در محیط غیرآکادمیک کار کنند. یکی از دلایل چنین انتخابهایی، این است که نخبگان بهدنبال معیارهای دیگری چون «آرامش در زندگی» یا «آیندهای پیشبینیپذیر» برای خود و فرزندانشان هستند و میبینند در داخل کشور برای رسیدن به آن با چالشهایی مواجهند. بنابراین ترجیح میدهند در جای دیگری خواسته خود را جستوجو کنند.
برخی تحلیلگران بر این باورند که خروج نخبگان از کشور باعث میشود آنان «انتزاعیاندیش» شوند؛ چرا که در شرایطی قرار میگیرند که با وضعیت بالفعل جامعه ما فاصله دارد و به همین دلیل، بیشتر به موضوعات و مباحثی میپردازند که دغدغه مردم داخل کشور نیست. از این رو، کمکم جایگاه مرجعیتشان را بهعنوان «نخبگان اجتماعی - فکری جامعه» از دست میدهند. آیا شما هم از نخبگان خارج از کشور چنین تحلیلی دارید؟
بله، نکته درستی است؛ بویژه کسانی که در حوزه علومانسانی، هنر و ادبیات کار میکنند، با جدا شدن از کشور پیوند نزدیک خود را با مسائل جامعه و مردم از دست میدهند و با گذر زمان پیوندشان با کشور سستتر میشود. این نکته حتی درباره کسانی که دغدغه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هم دارند صادق است. آنان از کشور خود بهعنوان خاستگاه موضوع فعالیت یا مسأله خاصی که باید به آن بپردازند دور میشوند. زمانی که فرد ارتباطش را با عناصری که موضوع تفکر یا کنشگری او هستند، از دست بدهد، اطلاع و احساس و ادراک و تأثیرگذاریاش غیرمستقیم خواهد شد. به یک تعبیر، او به فرزندی میماند که بندنافش از پیکر مام وطن گسسته شده باشد و دیگر نمیتواند از جامعه خود تغذیه کند. بنابراین تحلیلهای او نیز دیگر واقعی نخواهد بود، دیگر نمیتواند واقعبینی لازم را بهعنوان کنشگر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مدنی یا بهعنوان هنرمند داشته باشد. از این رو، اغلب اطلاعات و تحلیل نخبگانی که به خارج از کشور مهاجرت میکنند در رابطه با مسائل ایران نادقیق یا به قول شما «انتزاعی» است و چندان نسبتی با مسائل و دغدغههای جامعه کنونی ما ندارد.
آیا پیوند «سرمایه انسانی» با «سرمایه اقتصادی» میتواند از افزایش روند مهاجرت در کشور و در نتیجه از «سیالیت سرمایه انسانی» جلوگیری کند؟ منظورم از «سیالیت سرمایه انسانی» این است که نخبگان خود را متعلق به یک مکان نمیدانند و هرجا که شرایط شغلی و زندگی بهتری برایشان فراهم باشد به آنجا مهاجرت میکنند؛ چه پیشنهادی دارید که چنین اتفاقی نیفتد؟
چندین دهه است که این اتفاق در سطح جهان به عللی مانند تحقق گونهای از دهکده جهانی و وجود امکانات بهتر در جاهای دیگر رخ داده است. انسان سعی میکند جایی زندگی کند که شرایط زیست بهتری داشته باشد. پارامترهای تشکیلدهنده «زندگی خوب» فقط پارامترهای اقتصادی نیستند. انسان نیازهای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، هنری و بالاتر از همه عاطفی دارد. هم دولتها و هم خود شهروندان در کوشش برای جلوگیری از مهاجرت باید به نیاز عاطفی بهای بسیار بدهند. انسان به پیوند با بستگان، نزدیکان، دوستان و همچنین محیطی که در آن بزرگ شده نیاز دارد. سخن گفتن به زبان مادری نیز از جمله عناصر تأثیرگذار و مهم اجتماعی برای زندگی خوب است. پس اگر فردی قصد مهاجرت میکند تا در شرایط سیاسی و اجتماعی بهتری زندگی کند، باز هم تمام خواستههای او، مانند علاقه به فرهنگ، تاریخ و موسیقی کشورش برآورده نخواهد شد. در سالهای گذشته، شنیده و خوانده و دیدهایم که ایرانیهای بسیاری در حالی که از زندگی اقتصادی و آرامش فکری قابل قبولی در خارج از کشور بهره میبردهاند، ولی همیشه نگاهی به عقب داشتند و منتظر بودند شرایطی فراهم شود تا در کشور خود زندگی کنند یا امکان رفتوآمد به کشور برایشان فراهم شود.
من تردید ندارم که اگر شرایط مساعد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی حاکم شود، آنها ترجیح میدهند در کشور خود زندگی کنند، حتی اگر شرایط اقتصادی داخل تا حدی بدتر از خارج کشور باشد. بنابراین، سیاستگذاران موظفند شرایطی را ایجاد کنند تا «سیالیت منابع انسانی» به ضرر منافع ملی کشور و زیست فردی مردم نباشد. باید میان تمام عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی پیوند ایجاد شود. در شرایطی که امکان مهاجرت و جستوجوی «زندگی بهتر» در جاهای مناسبتر وجود دارد سیالیت تا حدی طبیعی است، اما هنگامی که در شرایط ناپایداری هستیم، سیالیت تبدیل به امواج سنگین و ویرانگری نه تنها برای فرد و جامعه مبدأ ،حتی برای جامعه مقصد میشود.
به نظر میرسد مهاجرت نخبگان با روند توسعه در یک کشور نسبت مستقیم دارد چنانکه فرار مغزها، فرار سرمایههای مادی و معنوی را به همراه خواهد داشت که در این صورت مسیر توسعه را برای جامعه طولانیتر خواهد کرد.
حال پرسش ما این است که نظام آموزش عالی و بهطور خاص دانشگاهها چطور میتوانند در این پروسه تأثیر مثبت داشته باشند و از روند مهاجرت نخبگان جلوگیری کنند؟
دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بخشی از سامانه آموزشی و پرورشیاند و به خودی خود عامل اصلی حفظ نخبگان در کشور نیستند. نخبگان بهطور طبیعی ترجیح میدهند در کشور خود آموزش ببینند و پرورش بیابند و سپس کار کنند. ولی زمانی که دست به تصمیمگیری میزنند محیطهای مناسبتری را برای زندگی خود و فرزندان خود انتخاب میکنند.
فرهنگ در این بین چه نقش و جایگاهی دارد؟
«فرهنگ» به معنای مثبت آن، هوایی است که در آن نفس میکشیم و هرگاه دریغ یا آلوده شود سریعاً پی فضای مناسب میرویم. بسیاری با وجود برخورداری از موقعیت مناسب اقتصادی، خودآگاه یا ناخودآگاه فضای فرهنگی ناسالم را حس کردهاند و از ایران خارج شدهاند تا از فضای فرهنگی برخوردار از حداقل معیارهای فرهنگی حاکم بر روابط میان انسانها بهرهمند شوند. بنابراین فضای فرهنگی مناسب میتواند مانعی مؤثر در جلوگیری از روند رشد بیرویه مهاجرت باشد.
کارگزاران و سیاستگذاران چگونه میتوانند «حس تعلق خاطر» را در نخبگان مهاجر ما زنده نگاه دارند و آنان را ترغیب به بازگشت و خدمت به جامعه کنند؟
این بحث نه تنها شامل نخبگان بلکه شامل تمام ایرانیان دور از وطن میشود. همه باید از شرایط بهینه برای زندگی برخوردار باشند. ازاینرو، لازم است ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور به گونهای باشد که در همه سطوح تعهد به تحقق شعارها و آرمانهای انسانی-انقلابی که صورت گرفت عملی شود. کسانی که مسئولیت سنگین اداره کشور در سه قوه را به دوش دارند باید در نهادینه شدن روابط دموکراتیک، قانونگرایی، رفع تبعیض، مبارزه با فساد و ویژهخواری، برابری در برابر قانون و تصدی مشاغل در چارچوب شایستهسالاری بکوشند.
متأسفانه، کشور دچار التهابات بسیاری شده است و این میتواند انگیزهها را برای مهاجرت در همه سطوح جامعه بویژه در نخبگان بالا ببرد. از این رو، باید همچون کاری که شما در روزنامه ایران میکنید دلایل و انگیزههای مهاجرت را بررسی و آسیبشناسی کنیم تا ببینیم از کدام اهداف و آرمانهایمان فاصله گرفتهایم و چه خواستهای اجتماعی را نامحقق گذاشتهایم که این روزها دوباره بحث خروج نخبگان پررنگ شده است.
گاهی امر مهاجرت چنان در یک جامعه برجسته و پررنگ میشود که حتی به عموم مردم هم سرایت میکند و آنان هم در جستوجوی راهی برای خارج شدن از شرایط موجود میگردند. این مسأله بسیار دردناک است. ما امیدواریم کشور پاینده و سرفراز بماند و در دستیابی به شرایط بهینه زیست فردی و اجتماعی در سطح جهان بدرخشد چنانکه هر شهروندی از زندگی در این جامعه احساس افتخار کند.
پیشنهاد شما برای کند کردن روند مهاجرت در جوامع چیست؟
اگر ساختار «دموکراتیک» و «قانونگرایی» و «مبارزه با فساد» و «شایستهسالاری» به طور جدی در تمام وجوه زندگی اجتماعی حاکم شود، بیشک روند مهاجرت معکوس خواهد شد. در جوامعی که نهادهای انتخابی و دموکراتیک و حقوق شهروندی ضعیفاند و افراد چندان حق دخالت در سرنوشت خود و بیان عقاید در فضای مدارا و عقلانیت را ندارند، افراد آن جامعه بیشتر به مهاجرت فکر خواهند کرد.
جامعهای متعادل است که مواجهه مسئولان با همه افراد، با هر اندیشه و جایگاه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یکسان باشد. اگر این شرایط فراهم شود، همه مردم احساس تعلقخاطر به کشورشان خواهند کرد و نسبت به کشور ادای دین میکنند و برای سرافرازی و توسعه آن حتی حاضر به فداکاری هستند؛ نخبگان نیز ترجیح میدهند در کشورشان بمانند و خدمت به بشریت به معنای عام را در همان زادبوم خود انجام دهند. نخبگان در وضعیت سیاسی-فرهنگی-اجتماعی-اقتصادی مطلوب و پایدار از زندگی در کشورشان لذت خواهند برد و در وطنی چون ایران با دیرینه فرهنگی و تاریخی درخشان با افتخار زندگی خواهند کرد.
آیا روند مهاجرت در کشور به حدی رسیده است که شما را بهعنوان یک فرد آکادمیک، نگران کرده باشد؟
بله. متأسفانه به این نقطه یا آستانه رسیدهایم. سالها است که این حرکت یکسویه شیب نگرانکنندهای یافته است. برخی از مسئولان با بیمسئولیتی عجیب این مهاجرت را «فرار مغزها» نمیدانند و به یکسویگی آن توجه ندارند. بیشتر تحصیلکردگان یا نخبگان به کشور برنمیگردند. در موارد اندکشماری که نخبگانی به کشور برمیگردند دیر یا زود پشیمان شده، کشور را دوباره ترک میکنند. آنان با جاذبه اندک و دافعه بسیار از سوی نهادهای ذیربط روبهرو میشوند. من نیز بهعنوان یک شهروند به آینده کشورم میاندیشم و نگران مسأله مهاجرت نخبگان و حتی مهاجرت قلبی و احساسی کسانی هستم که نمیتوانند به طور فیزیکی از کشور بروند. همه دلسوزان باید بکوشند تا اراده جدی برای ایجاد شرایط بهینه پدید آید و کشور از وضعیت پرالتهاب کنونی و فضای گریز و افق ناروشن آینده خارج شود.
- 11
- 3