در طول تاریخ همواره سبک زندگی در حال تغییر و تحول بوده و هر کدام از این تغییرات به گونهای زندگی انسانها را تحت تأثیر قرار میدهد، این ماجرا صرفاً به امروز باز نمیگردد، قطعاً ورود تکنولوژی در سبک زندگی تأثیر میگذارد. باز شدن پای فضای مجازی به زندگی هم نکات مثبت دارد و هم نکات منفی. ولی سؤال اینجاست که آیا بالا رفتن آمار تجرد قطعی و گرایش به تشکیل ندادن زندگی مشترک، به دلیل این است که پای فضای مجازی به زندگیها باز شده است؟
یک روان شناس و محقق علوم رفتاری در این باره به «ایران» میگوید: امروز با شرایط جدیدی روبهرو هستیم، نمیتوان اسم معضل را روی ورود تکنولوژی گذاشت، بلکه باید به دید شرایطی جدید در زندگیها به آن نگاه کنیم. برخی افراد به چشم طاعون و عذابی الیم از شبکههای اجتماعی حرف میزنند باید با دیدی منطقی به این مقوله نگاه کنیم، منکر اشکالات آن نمیتوان شد اما نمیتوانیم ورود تکنولوژی را مقصر صددرصد بدانیم. با نگاه تخصصی در ابتدا باید بفهمیم این فضاها و شبکههای اجتماعی و رویکردهایی که در این حوزه وجود دارد با زندگی ما چه میکند.
دکترمصطفی فروتن با اشاره به این که اساس وجود تکنولوژی تسطیح و تسهیل زندگیها است اما متأسفانه رویکردهای منفی دیگری هم دارد، میافزاید: از رویکردهای منفی ورود شبکههای اجتماعی میتوانیم به تغییر در الگوی ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، تغییر در استانداردها و سبک زندگی اشاره کنیم، البته یکی از مهمترین تغییراتی که این درگاههای اطلاعاتی مدرن در زندگیها به وجود آورده، افزایش آگاهیها است. افزایش اطلاعات و آگاهیها میتواند نیل به تنهایی و تجرد را به دنبال داشته باشد.
در گذشته باور افراد بر این بود که یک زن با لباس سفید وارد زندگی مشترک میشود و با لباس سفید و وقوع مرگ باید از آن زندگی خارج شود، به اعتقاد این روانشناس در گذشته تحت تأثیر باورهای غلط فجایع زیادی هم در زندگیهای مشترک میتوانست به وقوع بپیوندد زیرا به هر همزیستی غیر مسالمت آمیزی هم زندگی مشترک میگفتند و همین امر یک فاجعه است. در عین حال در سالهای اخیر ورود فضاهای اطلاعاتی جدید سبب بالا رفتن آگاهیهای افراد در زمینه ازدواج شد تا با هر پیشنهادی توسط هر فرد نالایقی تن به ازدواج ندهند بلکه با آگاهی و در نظر گرفتن استانداردهای منطقی به این مقوله نگاه کنند. این اتفاق ممکن است سبب شود افراد به دلیل شاخصهایی که با افزایش آگاهی به دست آوردهاند ترجیح دهند کلاً تصمیم بگیرند که تا اخر عمر تنها بمانند.
فروتن در ادامه با اشاره به اینکه عجین شدن فضای مجازی با زندگی افراد، مجرد و متأهل نمیشناسد، ادامه میدهد: این روزها وقت گذرانی در شبکههای اجتماعی یکی از بدیهیات زندگی همه شده تا جایی که بسیاری از همسران هم ممکن است از این قضیه شکایت داشته باشند. البته بر اساس تحقیقات ۵۸ درصد زنان از فضای مجازی استفاده میکنند، یعنی زنان به مراتب بیشتر از مردان در زندگی روزمره در این فضاها حضور دارند.
اساساً حضور طولانی مدت در شبکههای اجتماعی رویکردی علمی دارد. این روانشناس با مبنا قرار دادن علوم اعصاب (neuroscience) یک مثال ساده میآورد: حتماً برای شما پیش آمده وقتی تصمیم گرفتهاید فقط مقداری تخمه بخورید و بعد از مدتی متوجه میشوید که ۱۰ برابر آنچه تصمیم گرفته بودید، پوست تخمه در مقابل خود دارید. همین اتفاق درباره حضور در شبکههای اجتماعی پیش میآید. دلیل این اتفاق هم تشویق شدن و پاداش گرفتن است، همان طور که با شکستن یک تخمه با مزه خوب و حس خوبی مواجه میشوید با هر دقیقه حضور در شبکههای اجتماعی و دریافت اطلاعات جدید نیز حال خوبی به شما دست میدهد و ناخود آگاه دوست دارید این احساس خوب را بیشتر کنید و ممکن است ناگهان متوجه شوید، ساعتها در حال مرور سایتها و پیجهای مختلف مورد علاقه خود هستید.
روی دیگه ماجرا باز میگردد به کمبودهایی که افراد در زندگی در حوزههای مختلف دارند، کمبودهای عاطفی، امنیت و امثال آن، فرد را به سمت و سویی میبرد که این کمبودها را در فضاهای غیرواقعی جبران کند و کم کم به این نتیجه برسد که نیازی به حضور شخص دیگر برای تشکیل یک زندگی مشترک ندارد و ترجیح دهد که خود به تنهایی به زندگی ادامه دهد.
به گفته او تأثیر شبکههای مجازی بر میل به مجرد بودن در افراد امری ثابت شده است، از آنجا که راههای رفع نیاز در زندگی امروزی متفاوت شده و در کسری از زمان کلیه نیازهای افراد از طریق سایتها و شبکههای مختلف برآورده میشود، این قضیه قطعاً بر سیستم زندگی و سبک فکری تأثیر مستقیم میگذارد از قضا این اتفاق در نوع نگرش افراد در مقولهای مانند ازدواج هم مؤثر است. آنچه بدیهی است، تکنولوژی پیشرفت کرده ولی نیاز افراد همچنان پابرجا است، یعنی اگر روزی شریک عاطفی و جنسی مورد نظر در دنیای واقعی پیدا شود، قطعاً به فضای مجازی گرایش پیدا نخواهیم کرد.
حضور بیشتر، لذت کمتر!
بر اساس تحقیقات کارشناسان، افرادی که بیشتر از سایرین در فضاهای مجازی حضور دارند کمتر از زندگی لذت میبرند. دلیل این امر چیست؟ این روانشناس علوم رفتاری در جواب میگوید: به دنبال شکستهای متعددی که تحت تأثیر هویتهای جعلی در شبکههای اجتماعی اتفاق میافتد و منتج به تولید ارتباطات بیپایه و اساس میشود، فرد این وضعیت را به دنیای خارج هم تعمیم میدهد و در نهایت با مرور طعم تلخ شکست در ارتباطات مختلف در شبکههای اجتماعی کار به جایی میرسد که دخترها و پسرها به سایرین به یک چشم آن هم با دیدی کاملاً منفی نگاه کنند.
آنچه اهمیت فوق العادهای در این رویداد دارد این است که با وجود فضاهای مجازی، استانداردهای کاذبی در زندگی ایجاد میشود؛ به عنوان مثال در فضایی مانند اینستاگرام که آمار مخاطبان بسیار بالایی دارد، افراد با هر نوع تفکری در صفحات خود پیامرسانی و خوداظهاری میکنند و استانداردهای زندگی خود را در این صفحات تزریق میکنند، بهطور قطع زندگیهای بیچارچوب و پایه و اساس که توسط (به قول معروف) شاخهای اینستاگرام گردانده میشوند، هجمههای عاطفی و روانی بر فالوورهای این افراد وارد میکند، در نتیجه این امر، شخص نمیتواند مقیاسهای درستی در ارتباط با افراد در دنیای مجازی و واقعی تعریف کند و ناخودآگاه استانداردهای زندگی افراد عوض میشود. شاخصهایی غیرواقعی که در دنیای حقیقی هیچگاه به حقیقت نمیپیوندند و افراد نمیتوانند به یک زندگی مطلوب در واقعیت نزدیک شوند و تصمیم میگیرند که کاملاً از رابطه با جنس مخالف پرهیز کنند. البته هیچ گاه نمیتوانیم همه تقصیرها را به گردن ورود تکنولوژی بیندازیم دقیقاً مثل این است که بخواهیم از تیغ و چاقو فرار کنیم در حالی که میتوانیم استفادههای بهینهای از این اجسام داشته باشیم. باید به این باور برسیم که شبکههای اجتماعی به تنهایی باعث تمایل به تنها ماندن نمیشوند بلکه متغیرهایی وجود دارند که میتوانند در تصمیمهای افراد تأثیرگذار باشند.
آیا باید از فضاهای مجازی فرار کنیم؟
آیا راهکار مبارزه با تنها ماندن و تجرد تا آخر عمر حذف کامل شبکههای مجازی از زندگی است؟ به گفته دکترفروتن قطعاً راهکار مناسب، حذف دنیای مجازی نیست، بیشک مادامی که نیاز فرد برطرف نشده به بحثهایی ورود میکند که بتواند پاسخی برای نیازهای خود پیدا کند. تا وقتی نیاز در نهاد هر کسی وجود داشته باشد، نمیتوان با حذف صورت مسأله به فرد هیچ کمکی کرده و این کار از ریشه غلط است. راهکار صحیح در دستان سه گروه قرار دارد، در واقع در هر پدیده درمانی سه گروه قرار دارند، گروه اول فضاهای حاکمیتی است یعنی مسئولان هر نظامی باید به نحوی سیاستگذاری کنند تا اوضاع روانی مردم جامعه از میانگین مناسبی برخوردار باشد، اوضاع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همه ذیل بحث تسهیل بهداشت روان است.
این روان شناس با تأکید بر اهمیت بهداشت روانی میافزاید: باید به اوضاع بهداشت روانی جوانان سامانی داده شود، وقتی جوانی در کشوری بدون زیرساختهای لازم زندگی میکند، قطعاً ظهور ناامیدی و ناکامی در آن جوان اجتناب ناپذیر است، پس در اولین قدم باید گروههای حاکمیتی فکری اساسی کنند. در کنار تمامی این توصیهها آموزش مهارتهای زندگی در ادوار مختلف و نه صرفاً در دوران جوانی را هم باید مدنظر قرار داد، این امر وظیفه آموزش و پرورش در دولتها است. گروه خانواده دومین گروهی است که در زندگی هر فرد مؤثر است، باید بیاموزیم برخی رفتارها و عملکردهای مرتبط با سلامت روان در خانواده آموزش داده میشود، به عنوان مثال فرزندان باید رویکردهای حل مسأله و برون رفت از مسأله در مواجهه با دیگران را یاد بگیرند تا بتوانند راحتتر با اطرافیان ارتباط بگیرند.
فروتن، خود فرد را به عنوان آخرین گروه مؤثر در برقراری ارتباط با سایرین میداند و توضیح میدهد: نوجوانان و جوانان، به عنوان افراد فعال در شبکههای اجتماعی، از سنین پایین باید آگاهی خود را بالا ببرند تا این فضاها نتوانند در زندگی و آینده و در نهایت ارتباط با سایران خللی ایجاد کنند و آنها را به جایی برسانند که به تنهایی و تجرد قطعی روی آورند.
مهسا قوی قلب
- 12
- 2