چند روز پیش ویدیویی از سخنرانی حسن رحیمپور ازغدی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشد با تیتری نامتعارف: «دختربازی اسلامی»! البته این نخستین بار نیست که رحیمپور ازغدی انتقادهایی اینچنین را مطرح میکند، اما به نظر میرسد اینبار صرفا رویکردی سیاسی در سخنان خود ندارد و پیکان اعتراض را سمت بحرانی اجتماعی یا به تعبیر دیگر هویتی گرفته است. هرچند از کل سخنرانی فقط «دختربازی اسلامی» در زبانها افتاد، اما سبقه این صحبتها درباره موضوعی بود که پیشتر هم بارها به آن اشاره شده: بطن و ظاهر حجاب اسلامی. رحیمپور ازغدی در بخشی از این سخنرانی گفته بود: «باطن حجاب، حیا و اخلاق جنسی است.
ظاهر حجاب، پوشش بدن است... اگر بروید در همین فضای مجازی، دخترها و پسرهایی که با هم قرار میگذارند، آنهایی که مذهبی نیستند، میگویند قرارمان فلانجا، پارک فلان، ساعت فلان... اما آنهایی که مذهبی هستند، قرار میگذارند بینالحرمین!» که البته با خنده حضار و لبخند سخنران همراه بود. ازغدی در ادامه میگفت: «میگویند خواهر، برادر، قرار ما بینالحرمین! (اما) هر دو (مذهبی و غیرمذهبی) دارند یک کار میکنند... مذهبیها، دختر با چادر، نزدیک و شفاف از صورتش عکس گذاشته، پسر هم زیرش نوشته «ما رأیت الا جمیلا»! گفته حالا یک عبارت عربی بگوییم که اسلامی باشد! دختربازی اسلامی! خب ما که نباید خودمان را فریب بدهیم.»
دختربازی اسلامی چه صیغهای است؟!
تعابیر ازغدی شوخطبعانه بود و صرفا برای اشاره به پدیدهای که خود آن را نوعی هنجارشکنی میدانست. درواقع مشخص نبود به واقعهای مستند اشاره دارد یا صرفا مثال آورده است، اما درنهایت کنایهای بود به نوعی از دور زدن قوانین فقهی در بخشی از جامعه مذهبی. البته نمونههایی دراینباره وجود دارد که در دهه اخیر پررنگتر شده و هیبتی ناهمگون را در شمایلی مذهبی نشان میدهد؛ فردی که تلاش میکند در ظاهر مذهبی، هجمه تقابلهای جدید را هم پذیرا باشد و در این فرآیند خودفریبانه قوانین فقهی را دور میزند. ازجمله این رفتارها در بخشی از جامعه مذهبی مورد اشاره ازغدی میتوان به این موارد اشاره کرد: ارتباط تلفنی بدون دیدار، دست دادن با چادر، قرار گذاشتن دختران مذهبی بدون آرایش و... گاهی هم این گریزهای روانی به اختلالاتی منتهی میشود که اخیرا با عنوان «نامزدی با شهدا» مطرح شده بود؛ دخترانی که پای مزار شهدا میروند، رابطهای ذهنی با آنها برقرار میکنند و در اختلالی بیمارگونه خود را نامزد آنها میدانند. چنانچه رئیس بسیج جامعه زنان هم ماه گذشته در واکنش به این پدیده عجیب گفته بود: «مدعیان نامزدی با شهدا، متوهم و افسرده و روانپریش هستند» و «روانشناسان باید در این زمینه ورود کنند». (ایسنا)
ازدواج آریایی
خطبه عقد خوانده میشود، عروس و داماد سمت دیگر سالن یا اتاق میروند و حالا منتظر میمانند برای خطبه دوم یا اجرایی فانتزی! اجرای متنی که با دایره واژگان زبان کهن فارسی تنظیم شده تا نمایشی باشد از فرهیختگی! گاهی هم قرار است ارتباط و اتصال زوج را به هویت ایرانیشان نشان بدهد و به آن میگویند «متن خطبه آریایی»! جملاتی با این تعابیر که «به نام نامی یزدان، تو را من برگزیدم از میان این همه خوبان، برای زندگی با تو میان این گواهان، بر لب آرم این سخن و با تو وفادار خواهم بود در هر لحظه و هرجا. پذیرا میشوی آیا تو مرا؟» تا عروس بگوید: «پذیرا میشوم مهرت را از جان!» جملاتی که با اندکی اطلاع از زبان کهن فارسی میتوان دریافت که کاملا مندرآوردی، بیسبک و سیاق و فارغ از هرگونه اشراف به انواع زبانهای کهن فارسی است. این هم سوی دیگر بحران هویتی است که در قسمت اول به آن اشاره رفت. همراه با این پدیده، بنگاههایی هم برای برگزاری «ازدواج آریایی» به راه افتادهاند و مدیریت مجالس عروسی را به مبالغ گزاف به شکل و شمایلی مثلا آریایی بزک میکنند. در ادامه مردانی با چهرههایی گریمشده، با پوشش سربازان هخامنشی، شبیه به آنچه در سنگنوشتههای ساسانی دیدهایم، وارد سالن میشوند و با دایره واژگانی شبیه به آنچه ذکر کردیم، فضا را به سمتی میبرند پر از توهم اصالت ایرانی!
ازدواج موقت آریایی!
نوع دیگری از بحران هویتی که میتوان تعابیر آن را در فضای مجازی جستوجو کرد، اصطلاحی عجیب است با عنوان «ازدواج موقت آریایی»؛ اصطلاحی که نوع ترکیب واژگان آن خودبهخود نشان از بیریشگی دارد. چون «ازدواج موقت» اصولا ارتباطی به قوانین فقهی پیش از اسلام ندارد و منتسب کردن آن به «آریایی» از اساس بیپایه است. اما چرا بخشی از جامعه به چنین اصطلاحی روی آورده است؟ به نظر میرسد فرار از واژه «صیغه» به جهت بار معنایی، نخستین دلیل پیدایش چنین ناهنجاری زبانی باشد. زبان در فرآیند تولید خود، گاهی نابسامانیهای اجتماعی را بهخوبی نمایش میدهد. درواقع چون بخشی از جامعه همچنان مفهوم «صیغه» را نمیپذیرد و آن را توجیهی برای هوسرانی میداند، به اصطلاح «ازدواج موقت آریایی» رو میآورد. در این نوع ازدواج، مرد و زن، با ادای کلماتی (نظیر آنچه گفته شد)، خطبه عقد موقت را به زبان فارسی میخوانند تا هم خارج از آنچه گمان میکنند قوانین شریعت است، پا فراتر نگذارند و هم زیر بار معنایی «صیغه» نباشند؛ فرآیندی که به پدیدهای عجیبالخلقه منتهی میشود به اسم «ازدواج موقت آریایی»!
بحران هویت
تمام آنچه ذکرش رفت، حکایت از نوعی افراط و تفریط دارد که در هیچ مکتب و مسلک و نگاهی پسندیده نیست. شاید اگر الگوهای زیست اجتماعی برای جوانان پررنگتر شود، دستبهدامن آیینهای بیریشه نشوند. یا اگر آیینهای سنتی و مذهبی بهدرستی ریشهشناسی و تبلیغ شوند، مردم به سمت رسوم خلقالساعه و بینشان نروند. غیر از اینها اگر باشد، جامعه در فقدان سرمشق مناسب، مشقهایی مینویسد که کلمات و اصطلاحات و تعابیر آن نامفهوم است؛ مشقهای بیسرمشق.
یاسر نوروزی
- 13
- 3