تلی از آهن قراضه وسط چهارراه. شاید چند لحظه بعد از آتش زدن «پراید»ش پشیمان شده باشد اما دیگر کار از کار گذشته بود؛ راننده پرایدی که ماشینش و شاید تنها داراییاش را در چهارراه «جهانکودک» دود کرد و به هوا فرستاد. از این اتفاق نباید به راحتی گذشت. با زبان نشانه کمی به جای او حرف بزنیم!
آتش زدن خودرو در برابر دوبار جریمه شدن معقول و منطقی به نظر نمیآید. راننده با این کار، حالت روانی که بر او میرود را در چهارراه عیان میکند و پیام میفرستد. ببینید! دیگر تحمل ندارم. میداند حرفهایش تکراری است. اینکه به مامور التماس کند و از وضعیت فلاکتبار معیشتش بگوید و ناله سردهد. میداند این واژهها از فرط استعمال، مستعمل شده است و کارگر نیست. میداند گوش کسی بدهکار آههای تکراری نیست و صدایش را آتشی میکند وسط چهارراه که همه ببینند عصیان، خشم و فقر چگونه همه چیز را میبلعد. آهای مردم من به ستوه آمدهام.
ببین! با لب خاموش سخن میگویم
سه روز پیش تصویری از آتش زدن یک خودرو در اعتراض به جریمه پلیس راهور در چهارراه جهان کودک تهران منتشر شد که در آن شهروندی ماشینش را واسط چهارراه جهانکودک به آتش کشید. گفته میشود مامور راهنمایی و رانندگی یک بار راننده پرایدِ مسافرکش را جریمه کرد و راننده به فاصله چند ساعت بعد، دوباره مرتکب تخلف و جریمه شد. این بار راننده نتوانست طاقت بیاورد و با عصبانیت تمام، ماشین پرایدش را جلوی چشم همه عابران پیاده و سوارههایی که در خیابان بودند، آتش زد. کسی نمیداند رقم جریمهای که در برگه راهنمایی و رانندگی نوشته شد، چقدر است اما رقم دردهایش را بخش زیادی از جامعه خوب میدانند.
با این حال و با آنکه در رسانهها خبری از علت اقدام مرد جوان گزارش نشد و پلیس راهور نیز پاسخ رسمی درباره آن نداد اما شاید بتوان تصور کرد که او قبل از اینکه حتی همان جریمه اول را بگیرد، هجوم فکر و خیال های قرض ها و بدهی ها عاصی اش کرده یا شاید صبح قبل از اینکه از خانه بیرون بیاید، با همسرش بر سر خرید روزانه و بیپولی دعوا کرده است! این اتفاق وقتی برد رسانهای پیداکرد که فردی حاضر شده برای اعتراض به جریمه مامور راهنمایی و رانندگی، بخش مهمی از سرمایه زندگیاش را آتش بزند.
اتفاقی که میتواند خبر از آشفته بودن حال اجتماع ایرانی و پایین آمدن محسوس آستانه تحمل مردم داشته باشد وگرنه چه دلیلی میتواند آتش زدن خودرو برای اعتراض به دو برگ جریمه را توجیه کنداما این همه ماجرا نیست چرا که اتفاقاتی از این دست در سالهای اخیر به دفعات تکرار شده و کمترین توجه را نیز از سوی مسئولان داشته است. همین دو روز پیش بود که در تبریز هم جنایتی از این دست آسیبها اتفاق افتاد. پسری خانواده خود را در یکی از روستاهای شهرستان کلیبر آذربایجان شرقی به آتش کشاند.
روحانیزاده، دادستان عمومی و انقلاب کلیبر در خصوص این جنایت خانوادگی گفت: اختلاف خانوادگی عامل خانواده سوزی در کلیبر بود. دادستان عمومی و انقلاب کلیبر ادامه داد: چندی پیش یکی از پسرانِ یک خانوادهی اهل روستای شکرعلی کندی در کلیبر، پدر، مادر، برادر و خواهر خود را آتش زد، خودش هم در این حادثه دچار سوختگی جزئی شد.۲۵ فروردین امسال نیز مردی ۵۱ ساله در خیابان دانشگاه اقدام به آتش زدن خودش کرده بود که حضور مردم مانع از این کار شد. در آذر سال گذشته نیز مردی در خیابان ولیعصر(عج) تهران موتورش را مقابل چشمهای عابران آتش زد.
تکرار بیتوجهی و بیتفاوتی
از سوی دیگر اسفندماه ۹۴ نیز یک دستفروش وقتی با برخورد خشونتآمیز ماموران شهرداری برای جمع کردن بساطش مواجه شد، خود را آتش زد. همه این اتفاقات میتواند یک فصل مشترک داشته باشد و آن هم عصبی شدن روز افزون شهروندان در برابر فشار و مشکلات زندگی است که در حوادثی اینچنین، خود نمایی میکند.
در این میان هادی شریعتی، فعال حقوق کودک نیز میگوید: نتایج یک پژوهش میدانی روی ۷۵ کودک کار نشان داد، ۵۰ نفر آنها میل به نیستی و نابودی دارند. اگر تا دو سه سال پیش دغدغه اغلب فعالین حوزه کودکان کار، شیوع بیماریهای انگلی و ویروسی و مشکلات جسمانی بود، امروز مسائل پیچیده تر و حادتری ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. همچنین مرداد ماه سال۹۵ در خیابان کوهسار تهران پسری جوان در یک اقدام هولناک پدر، مادر و پدربزرگش را به قتل رساند و در دادگاه او اولیای دم به صورت قاطعانه برای او حکم قصاص را خواستار شدهاند.
با این حال آمارهای سال گذشته نشان میدهد که ۲۸.۵ درصد از کل معاینات بالینی پزشکی قانونی مربوط به نزاع است که این آمار در سالهای دیگر نیز تکرار شده و همواره در رتبه اول آمار معاینات پزشکی قانونی قرار داشته است. این روزها بسیار شاهدیم که اعتراضهای شهروندان به از بین رفتن حقشان در حوزههای مختلف مالی، بانکی، شهری، اجتماعی و... با تجمع در برابر ادارات و نهادهای دولتی صورت میگیرد که این خود بیانگر نوع دیگری از عصبانیت و پایین آمدن آستانه تحمل مردم است.
تنگناهای اقتصادی، وجه مشترک فشارها
موضوعی که سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران درباره آن میگوید: در سالهای اخیر آستانه تحمل مردم به دلایل مختلفی کاهش یافته و این مسئله یک زنگ خطر جدی است. او می گوید: روزانه شاهد آن هستیم که شهروندان با کوچکترین اتفاقاتی که خلاف میل آنها بوده یا در مواردی که حقی از آنها پایمال شده است، واکنشهای تند و خشن نشان میدهند. اکنون شرایط زندگی شهری بسیار متفاوت از سالهای قبل شده و اینکه مردم فشارهای مختلفی را تحمل میکنند، واقعیتی است که امروز با آن مواجه هستیم.
تنگناهای اقتصادی وجه مشترک این فشارهاست. علاوه بر این مردم سختگیری های دیگری را هم متحمل می شوند. موسویچلک به سختگیریهایی که گاه قانون به مردم تحمیل میکند، اشاره کرده و توضیح میگوید: در این مواقع مجری قانون مقصر نیست. قانونی که نوشته شده زمینهای را فراهم میکند که مشکلات مردم در حوزه های مختلف بیشتر شود. در چنین شرایطی واکنشهای متفاوتی از سوی مردم سرمیزند. عدهای با بیتفاوتی از کنار این مسائل عبور میکنند اما این بیتفاوتی عمر طولانی ندارد. در نهایت افراد بی تفاوت جامعه نیز در مقابل چنین شرایطی واکنش نشان می دهند.
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران میافزاید: خودخوری، پرخاش، نزاع، افسردگی، یاس و... از واکنشهای معمول در برابر اتفاقات اجتماعی است. نکته مهمی که باید درخصوص آستانه تحمل افراد جامعه مدنظر داشت، سطوح آن است که نسبت به هر فرد متغیر و متفاوت است. بسته به تجارب افراد، شرایطی که در آن قرار گرفتهاند و همچنین مهارتهای اجتماعی که افراد در طول زندگی میآموزند، آستانه تحملشان کم یا زیاد خواهد بود. اما در کل میتوان گفت همه مردم در مقابل فشارهای اجتماعی بی تفاوت نیستند.
این کارشناس خاطر نشان میکند: واکنشها نسبت به مسائل اجتماعی میتواند متفاوت باشد. یکی از تعیین کنندههای مهم در شرایط فشار اجتماعی بحث تابآوری و مداراست. مدارا به معنای پذیرش شرایطی است که باب میل ما نیست. برای خروج از شرایط فشار و تنگناهای اجتماعی افراد باید آستانه تحمل خود را بالا ببرند. واکنشها نباید به گونهای باشد که به دیگران و جامعه آسیب بزند. تابآوری اجتماعی دو طرفه است به این معنا که هم مردم و هم مجریان قانون باید مهارتهای لازم را بیاموزند؛ به عنوان مثال در حوادث دی سال گذشته دیدیم که ماموران ناجا در پایتخت با مردم برخورد نکردند. این گونه رفتار، نمونه بارز یک تابآوری اجتماعی از سوی مجریان قانون است.
در جیبم دست میبرم، دستم میلرزد
«دیگه نمیتونم گوشت بخرم، تخم مرغ جای خود. همه چیز هر روز گرانتر میشود. درآمدم دیگر جواب هزینههای زندگیام را نمیدهد. تازه سر ماه هم باید یه مبلغی قرض بگیرم. هر چی میدوم به جایی نمیرسم. وقتی در جیبم دست میبرم که خرج کنم، دستم میلرزد. این بیتوجهی مسئولان به وضعیت معیشتی مردم پایان خوشی ندارد.» این هم بخشی از سخنان گلایهآمیز یک شهروندی(پدر) است که در راه رسیدن به روزنامه با او همصحبت شدم و با وجود حالت روانی و ناخوشایندی که داشتم، به همه حرفهایش گوش دادم. روزنامهنگاری همین است؛ گوش دادن به صدای مردم. ما هم به شما سیاستمداران میگوییم: سروصداهای مردم را میشنوید؟ این بزرخ معیشتی که مردم در آن دستوپا میزنند را میبینید؟
واقعیت این است که شاخصها یا نشانههایی که ما از اقتصاد ایران داریم، حکایت از بهبود شرایط زندگی مردم ندارد. ما نه تغییر جدیای در بینشی که بر سیاستگذاریها و جهتگیریهای اقتصادی دولت حاکم است، میبینیم و نه تغییری در ساختار عملکرد گروههایی که فعالیت آنها در صورتبندی اوضاع اقتصادی کشور دخیل است. با این حال باید به نکته توجه داشت که بیتوجهی و بیتفاوتی دستگاهها و نهادهای مسئول نسبت به تکرار و توالی این اتفاقات ناخوشایند، تهدید آینده فردای جامعه ماست.
آسو محمدی
- 13
- 2