یکی از بحثهای مهم فعالان حقوق کودک، کودکان بدون شناسنامه بوده و هنوز هم هست. کودکانی که از مادر ایرانی و پدری با تابعیت کشوری دیگر در ایران به دنیا میآید و بدون شناسنامه زندگی میکنند. البته با دور شدن از مرکز هستند کودکانی که خانواده میتواند برای کودک خود شناسنامه بگیرد، اما لزومی برای دریافت شناسنامه برای آنها نمیبیند.
این افراد نمیتوانند از امکانات بیمارستان دولتی استفاده کنند، نمیتوانند گواهینامه رانندگی بگیرند، حتی نمیتوانند حساب بانکی داشته بشند یا به سربازی بروند. حق دیگری که آنها از آن محروم هستند این است که آنها نمیتوانند ازدواج رسمی داشته باشند یعنی اگر به صورت صیغه با زنی ازدواج کنند و اگر صاحب فرزند شوند، این فرزند هم شناسنامه نخواهد داشت و این روند ادامه پیدا میکند. با توجه به اینکه شناسنامهدار کردن کودکی که مادرش هم بدون شناسنامه است بسیار دشوارتر از گرفتن شناسنامه برای کودکی است که مادری دارد که شناسنامه دریافت کرده است.
چند سالی است که از مطرح شدن مساله کودکان بدون شناسنامه میگذرد و این کودکان بزرگ شده اند و به سن ۲۵ سالگی رسیدند در حالی که هنوز شناسنامه و کارت ملی ندارند و این به معنی محرومیت از حقوق شهروندی برای آنها است. یک مددکار اجتماعی دراینباره به «آرمان» توضیح میدهد: ۱۳ سال است که از عمر لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان میگذرد اما هنوز تصویب نشده است. ایران در سال ۷۲ به کنوانسیون حقوق کودک پیوست و متعهد شد تا برای حفظ حقوق کودکان، قوانین خود را به قوانین کنوانسیون نزدیک کند. همان موقع بیان شد که تا زمانی که ما شورای عالی کودک نداشته باشیم چنین اتفاقهایی تکرار میشود.
لیلا ارشد با بیان اینکه سازمانهای مختلف با برنامهها و اهداف مختلف، هر کدام از یک زاویه مساله کودکان را مورد بررسی قرار میدهند، میگوید: ما نیازمند قوانین حمایتی هستیم. نیازمند شورای عالی کودک هستیم تا بتواند نیازهای کودکان را به صورت همه جانبه رصد کند. ما از دهه ۳۰ قانونی داریم که هنوز به قوت خود وجود دارد و ملغی نشده است. طبق آن قانون کودکان میتوانند با شناسنامه مادر صاحب شناسنامه شوند. بسیاری از ازدواجهایی که این سالها صورت گرفته، خود خواسته و انتخابی نبوده است؛ دختران و فرزندان ما به دلیل فقر و مشکلات خانواده به مهاجرین فروخته شده اند، در صورتی که هنوز شناسنامه ندارند.
به گفته عضو انجمن حمایت از حقوق کودکان نمیتوان انتظار داشت که آنها به عنوان شهروند این تعلق خاطر را به ایران داشته باشند در صورتی که هنوز هویت ندارند. او ادامه میدهد: این افراد نمیتوانند سربازی بروند، نمیتوانند گواهینامه بگیرند و نمیتوانند حساب بانکی باز کنند. اینها حقوق واقعی و مورد نیاز این افراد در جامعه ماست.بسیاری از مواقع این کودکان وقتی بزرگتر میشوند دست به رفتارهای ضداجتماعی میزنند. نیاز است که آنها تعلق و وابستگی را به کشوری که در آن به دنیا آمدند و در آن زندگی میکنند داشته باشند.
مسالهای مهمتر از کودکان وجود دارد؟
در شرایطی تعدادی از انسانهایی که در ایران زندگی میکنند از حقوق اولیه محروم اند که به گفته ارشد، لایحه حمایت از کودک و خانواده قرار بود سه ماه در دولت محمود احمدینژاد بماند و به مجلس داده شود، اما سه سال در دولت ماند و الان ده سال است که در مجلس به تصویب نرسیده است. او ادامه میدهد: سوالی که در ذهن ما فعالان حقوق کودک شکل میگیرد این نکته است که مگر مسالهای مهمتر از کودکان در کشور وجود دارد که ما هنوز این امکان را برایشان فراهم نمیکنیم. آنها بسیاری از رفتارهایی که از احساس خودی بودن و ایرانی بودن نشأت میگیرد به دلیل درگیری با مشکلات ثبت هویت ندارند در حالی که حقشان است که حداقل با مادر خود بتوانند شناسنامه دریافت کنند.
این مددکار اجتماعی با اشاره به قوانین جاری کشوری توضیح میدهد: طبق قانون دهه ۳۰ جای پدر هم خالی نمیماند، این کودک هرآنچه را که مادر به عنوان نام پدر عنوان میکند در شناسنامه خود خواهد داشت و از فامیل مادر برای او استفاده میشود، جای پدر خالی نمیماند. بسیاری از موارد زنانی که در رابطه غیررسمی صاحب فرزند میشوند، در حالی که مردان آنها را ترک میکنند یا هستند اما امکان دریافت شناسنامه برای فرزندانشان را ندارند.
این کودکان تا یک یا دو سال قبل نمیتوانستند تحصیل کنند و به مدرسه بروند. با دستوری که برای حل این مساله داده شد هم این کودکان با مشکلات زیادی مواجه شدند. به گفته ارشد که کمی بیش از صد نفر از این کودکان در خانه خورشید تحت حمایت هستند و او با آنها آشنایی دارد، ارشد توضیح میدهد: میبینم که از این کودکان خواسته میشود که برای ثبت نام در مدارس ۲۵۰ تا ۴۰۰ هزار تومان پول ثبت نام پرداخت کنند بنابراین آنها از تحصیل رایگان بهرهمند نیستند. فردی که شناسنامه و هویت ندارد و شهروند محسوب نمیشود با محدودیتهای بسیاری مواجه است.
از جمله میدانم که این کودکان کارت بهداشت ندارند و میدانم دفترچه خدمات درمانی برای این افراد شاید خواستهای آرمانی به نظر آید. حتی کارتی برای مراجعه به بیمارستان دولتی برای درمان هم ندارند. تجربه کار با کودکانی دارم که به دلیل نداشتن شناسنامه وقتی عضو تیم ورزشی مدرسه خود میشوند و کاپیتان تیم هستند، اجازه راهیابی به مسابقات را پیدا نمیکنند. بنابراین کار غیراخلاقی است که کودکان و والدین آنها که از جنگ به ایران پناه آوردند و ما که کشوری خرسند از مهاجرپذیری هستیم، مهاجران نمیتوانند از حقوقی که در کنوانسیون حقوق کودک مطرح شده است، استفاده کنند.
برخی لزومی برای دریافت شناسنامه نمیبینند
به گفته ارشد کارت آمایش را به کسانی میدهند که اجازه اقامت دارند. او ادامه میدهد: الان مطابق نظر سیاستگذاران و سازمانهایی که اقدامات مهاجرت را انجام میدهند اعلام میکنند که ما دو تا پنج میلیون مهاجر غیرقانونی در کشور داریم. اگر به هر دلیل اینها از مرز وارد کشور میشوند و میتوانند در ایران زندگی کنند، باید برای این انسانها حق و حقوقی در نظر گرفت آنهایی شامل حقوق میشوند که کارت آمایش دارند اما بسیاری از آنها فاقد هرگونه برگه مانند پاسپورت و اجازه ورود به کشور هستند آدمهایی هستند که غیرقانونی به کشور ما آمده اند. همه افرادی که در ایران شناسنامه ندارند، به دلیل ممکن نبودن این مساله برای آنها نیست، برخی ضرورتی برای دریافت شناسنامه نمیبینند.
این مددکار توضیح میدهد: گروهی از کودکان در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان هستند که امکان دریافت شناسنامه را دارند اما لزومی برای دریافت شناسنامه برای کودکان خود نمیبینند. گروهی افرادی هستند که به دلیل ازدواجهای دوملیتی برای مادر ایرانی و پدر افغانستانی یا عراقی، به دلیل ازدواج صیغه که انجام میدهند، کودکانی بدون شناسنامه خواهند داشت. حتی افرادی هستند که مادر ایرانی است و شناسنامه ندارد و گرفتن شناسنامه برای او بسیار دشوار است. مردی که با او به عنوان مرد بدون ازدواج رسمی بود بعد از اطلاع از بارداری او را ترک کرده است و مادر این کودک را به دنیا آورده در حالی که خود شناسنامه ندارد. گرفتن شناسنامه برای این گروه کار بسیار دشواری است. فعالان مدنی برای حل این مشکلات تلاشهای بسیاری کرده اند و میکنند اما خیلی از مواقع به نتیجه نمیرسد.
این کودکان متعلق به چه کسانی هستند؟
یک وکیل دادگستری درباره افرادی که در ایران به دنیا آمده و بدون شناسنامه هستند، به «آرمان» میگوید: این مساله بیشتر با مادرانی که شوهر خارجی دارند و مادران ایرانی که شوهر افغانستانی و عرب دارند و نتوانستند برای فرزندان خود موقعیت و اهلیتی پیدا کنند در ارتباط است درست هم هست و واقعا وضعیت اینها کاملا مشخص نیست. فریده غیرت با بیان اینکه این افراد وارد چرخه جامعه میشوند و به دلیل نداشتن شناسنامه و کارت ملی در سطوح پنهان جامعه قرار میگیرند، توضیح میدهد: ما برای هر کاری نیاز داریم که کارت ملی و شناسنامه خود را تحویل دهیم و با اینها است که شناخته میشویم.
افراد بدون شناسنامه این امکانات را ندارند و در حاشیه قرار میگیرند، مانند تعداد زیادی از افغانستانیهایی که در حاشیه زندگی میکنند. آنها از نظر اینکه بتوانند زندگی کنند و حتی برای دریافت درآمد نمیتوانند کاری کنند چون مشکل باز کردن حساب بانکی دارند. تا قانون درباره این مساله فکری نکند، این افراد در همین وضعیت خواهند ماند.
به گفته این حقوقدان لایحه کودکان و خانواده پیشبینی کرده بود که اینها بعد از ۱۸ سالگی بتوانند تابعیت کشور مادر را بپذیرند. او ادامه میدهد: وضعیت خود کنوانسیون حقوق کودک برای ما تعهداتی ایجاد کرده است که به آن عمل نمیشود. در مورد این مساله مانند مادرانی که دارای فرزندانی هستند و تکلیف این فرزندان از نظر داشتن مدارک لازم مشخص نشده است.
در قانون داریم که خانواده برای کودک خود باید تقاضای شناسنامه کند، اگر پدر نباشد، مادر میتواند با شرایطی استشهاد تهیه کند و اسم فرزند را به نام خود داشته باشد. من موکلی داشتم که پدر با زن اختلاف داشت و نمیخواست که شناسنامه برای فرزندش بگیرد و مادر با پیگیری توانست برای فرزندش شناسنامه دریافت کند. این کار مشکلی است و مادران نمیتوانند این کار را انجام دهند. بیمارستان به این افراد گواهی ولادت میدهد اما اینکه این کودکان متعلق به چه کسانی هستند نیاز به بررسی دارد.
آیدین پورخامنه
- 15
- 2