براي رويداد ٢٩ ارديبهشت، ميتوان رديف بلندبالايي از نامها ساخت اما «جنبش طبقه متوسط» مفهوم دقيق چيزي است كه رخ داد. نخستينبار در دوم خرداد ٧٦، شاهد يك كنش فراگير و جمعي از سوي اين طبقه بوديم كه آهستهآهسته از خاكستر برميخاست و در زيرپوست جامعه ايراني رشد و نمو ميكرد. «طبقه متوسط» ايراني پيش از آن انتخابات، هيچ نشانه بارز و روشني نداشت كه وجه تمايزش از ديگر طبقههاي اجتماعي شود و كنش جمعي آن را پيوسته سازد. سياستهاي دولت زندهياد هاشمي، آرام آرام جهش اين طبقه به ويژه در تهران ابتداي دهه ٧٠ را نشان ميداد اما مهمترين بروز سياسي آن در دوم خرداد ٧٦ بود. ٢٠ سال از نخستين كنش سياسي معنادار طبقه متوسط گذشته و اگر آن انتخابات كنش طبقه متوسط «نسل اول» باشد، ما اكنون در حال ورود به نسل دوم طبقه متوسط ايراني هستيم. در اين دو دهه، جنگ و گريز طبقه متوسط با سياستهاي تحميلي و هنجارهاي تعييني هرگز پايان نيافته...
هرچند استراتژيهاي اين نبرد هماره در تغيير بودهاند، گاه به مانند ٨٤ با سكوت اعتراضي، گاه چون ٨٨ با خشم اعتراضي و گاه نيز شبيه ٩٢ با راي اعتراضي. اين شايد نخستينبار باشد كه جنبش طبقه متوسط ايراني بيش از آنكه در پي «اعتراض» در نفي كس يا سياستي باشد به «ثبات» سياسي دولت همراه خويش راي داد. هر چند رقيبان حسن روحاني، كمك شاياني به افزايش راي او كردند كه ميتواند الگويي از «راي سلبي» در اين انتخابات باشد اما مهمترين چيزي كه دوام و قوام دولت روحاني را در پي آورد، زنجيرهاي از كنش در طبقه متوسط بود كه نميخواست تجربه ٨٤ و بيطرف ماندن در نزاع انتخاباتي دو جريان سياسي درون جمهورياسلامي را تكرار كند.
اين طبقه در همان چهار سال نخست دولت احمدينژاد دريافت استقرار دولتي كه همپيوندي نهادي و ارزشي آشكاري با قرائت خاصي از جامعه دارد، مهمترين تهديد عليه حيات اوست و در ٨٨ تمام توان خود را به ميدان آورد تا دولت همدست با طبقه متوسط را جايگزين دولت همدست با دشمنان طبقه متوسط كند؛ كنشي كه در آن سال نتيجه نداد اما چون يك استراتژي بلندمدت در حافظه اين قشر اجتماعي باقي ماند تا در سال ٩٦، نسخه به روز شده آن اثر انگشت مهمي در انتخابات از خود بر جاي گذارد.
حسن روحاني هيچ اشتباهي در تشخيص وابستگي طبقاتي دولتش نداشت؛ رقباي او به بيسابقهترين پوپوليسم انتخاباتي تاريخ جمهوري اسلامي روي آوردند اما روحاني خونسرد و مطمئن، طبقه متوسط اكنون فربهتر ايران را هدف قرار داد و بر آن تكيه كرد. كوشيد با تهييج اين طبقه، انگيزه «بقا» را در آن تحريك كند و در تماممدت تبليغات انتخاباتي تنها ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي اين طبقه، مطالبههاي سياسي آن و رويكرد اقتصادي سودمند براي طبقه متوسط را نشانه گرفت.
اين البته به آن مفهوم نيست كه رييسجمهور ديگر طبقههاي اجتماعي را ناديده گرفت بلكه شايد در خطوط نانوشته اين استراتژي، مفهومي عميقتر پنهان شده باشد! طبقه متوسط در ٢٠ سال رشد و جهش و اكنون بلوغ خود، نهتنها بدل به موثرترين بدنه سياسي كشور و بزرگترين چرخدنده اقتصادي ايران شده كه ارزشهاي متفاوت اجتماعي و فرهنگي آن نيز چيرگي آشكار بر هنجارهاي سنتي رو به زوال يافته است. گشتوگذاري در سراسر ايران نشان ميدهد كه ارزشهاي فرهنگي و اجتماعي اين طبقه چگونه به كوچكترين روستاها نيز سرايت كرده و ريشه دوانده تا آنجا كه ميتوان آن را به تفسير جامعهشناسان، انقلابي اجتماعي در ايران خواند.
روحاني با نشانه گرفتن اين ارزشها نه تنها طبقه متوسط كه تمامي گسلهاي طبقاتي كشور را هدف قرار داد و موفق بود؛ او با در پيش گرفتن گفتماني كه اين ارزشها را نهتنها به رسميت ميشناخت كه نمايندگي آنها را نيز ميپذيرفت، «اقتصاد» كه به نظر ميرسيد موضوع بنيادين اين انتخابات باشد را به حاشيه برد و سياستهاي اجتماعي - فرهنگي و چگونگي برخورد با مطالبههاي سياسي همهگير را پررنگ ساخت. گفتمان تبليغاتي او و پشتيباني گسترده طبقه متوسط در عمل ماشين پوپوليسم محافظهكاران كه ميخواستند بر «جاده اقتصاد» سواري كنند را از كار انداخت و به همين سبب است كه ميان راي جامعه روستايي با جامعه شهري به حسن روحاني تفاوت معناداري به چشم نميخورد.
اين انتخابات را به همين جهت ميتوان اعلام رسمي حكومت فرهنگي و ارزشي طبقه متوسط بر ايران دانست، طبقهاي كه به نسل دوم خود رسيده و با تحليل كنشهاي پيشين، به نظر ميآيد اكنون در اوج بلوغ سياسي خويش قرار دارد. و البته كه اين بيترديد خبر خوشي براي آينده ايران خواهد بود. طبقه متوسط، فربهشدن آن و اثرگذاري ارزشي، اجتماعي و فرهنگي آن بر ديگر طبقههاي اجتماعي، همچنانكه تا به امروز مهمترين «تغيير» بافت سياسي و اجتماعي و فرهنگي را در ايران پس از انقلاب رقم زده، در ادامه نيز خواهد توانست اسب پيشران تغييرهاي مهمتر و بزرگتري در ايران باشد. دولت روحاني كه بيش از هر چيز مديون اين طبقه است، از امروز رسالتي جز پاسخ گفتن به مطالبههاي طبقه متوسط، تلاش براي معيشت بهتر، افزايش قدرت اقتصادي، نمايندگي خواستهها و در يك كلام اميدوار شدن آن به كنش سياسي قدرتمند ندارد؛ فراموش نكنيم كه دياناي «تماشاگري» هنوز در نهاد طبقه متوسط وجود دارد و چهار سال ديگر ميتواند فعال شود!
ساسان آقايي
- 19
- 5