سقوط برای نجات. یک حادثه تلخ دیگر برای منجیان شهر. یک آتشنشان فداکار برای نجات به عمق تاریکی رفت و دیگر برنگشت. اتفاقی دلخراش برای آتشنشان فولادشهر اصفهان. آتشنشان فداکاری به عمق تاریکی یک چاه رفت تا شاید بتواند دو مقنی گرفتار را نجات دهد، اما در راه بازگشت همه چیز به هم ریخت. «محمد بگری» همراه با پیکر یکی از مقنیان به عمق این چاه عمیق سقوط کرد تا این چاه ٦٠متری سیریناپذیر یک آتشنشان را هم در خود ببلعد. محمد بگری، آتشنشان ایستگاه یک فولادشهر همراه با دو برادر مقنی در چاه عمیق کارخانه آسفالت مسکن مهر فولادشهر جان باختند. علت این حادثه مشخص نیست، اما از اصفهان خبر میرسد که مسئول کارخانه آسفالت به دستور بازپرس پرونده بازداشت شده است.
سه سقوط به چاه ٦٠ متری
ساعت ٩ و ٥٢ صبح یکشنبه خبر سقوط در چاه از طریق تماس با سامانه ١٢٥ به آتشنشانی فولادشهراعلام شد که به دنبال اعلام این خبر نیروهای آتشنشانی ایستگاه شماره یک فولادشهر به محل حادثه اعزام شدند، در این عملیات محمد بگری یکی از نیروهای زبده آتشنشانی فولادشهر جان باخت.
سیدمصطفی عمادالسادات، مدیرعامل سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی فولادشهر درباره جزییات این حادثه به «شهروند» گفت: «یکشنبه صبح در یک کارخانه آسفالت در مسکن مهر فولادشهر دو مقنی در چاهی به عمق ٦٠ متر محبوس شدند که به دنبال این خبر نیروهای عملیاتی آتشنشانی فولادشهر به محل حادثه اعزام شدند.
این دو مقنی برادر بودند و براساس اظهارات اولیه شاهدان و گزارشات به دست آمده، ابتدا یکی از برادرها در چاه محبوس شد که برادر دیگر برای نجات او اقدام کرد اما متاسفانه او نیز دچار حادثه شد و در چاه حبس شد. به دنبال وقوع این حادثه تعدادی از آتشنشانان سازمان آتشنشانی فولادشهر راهی شرکت آسفالت شدند و عملیات نجات کارگران که در چاه محبوس شده بودند را آغاز کردند.» او ادامه داد: «در حین انجام عملیات، به دلیل عمق زیاد چاه و وجود آب در آن «محمد بگری» که برای خارجکردن افراد حادثهدیده به داخل چاه رفته بود در حین خارجکردن یکی از افراد حادثهدیده خود نیز دچار حادثه شده و به داخل چاه سقوط میکند.»
چاه غیرمجاز و بازداشت مسئول کارخانه آسفالت
مدیرعامل آتشنشانی فولادشهر درباره علت این حادثه هم توضیح داد: «علت دقیق این حادثه برای ما هم هنوز مشخص نیست؛ اما در این چاه مقدار زیادی گاز گوگرد وجود داشته است و این را دستگاههای گازسنج نیروهای ما تأیید کرده است. از طرف دیگر محمد بگری یکی از آتشنشانهای دورهدیده ما بود. او به طور تخصصی دوره عملیات امدادونجات در چاه را دیده بود. با وجود این تا اعلام قطعی پزشکی قانونی نمیتوان درخصوص علت سقوط محمد بگری اظهارنظر دقیقی کرد.»
به گفته عمادالسادات با توجه به سنگینبودن عملیات و درخواست نیروی کمکی، نیروهای امدادرسانی و نیروهای آتشنشان از شهرستان نجفآباد، سازمان هلالاحمر لنجان و عوامل انتظامی به محل حادثه اعزام شدند و با تلاشهای صورتگرفته پیکر نیروی آتشنشان و دو کارگر از چاه بیرون کشیده شد. او همچنین از بازداشت مسئول کارخانه آسفالت خبر داد و در اینباره گفت: «به دستور بازپرس، مسئول شرکت کارخانه آسفالت واقع در مسکن مهر فولادشهر به دلیل رعایتنکردن نظامات دولتی و مقررات مربوط به روابط کارگر و کارفرما بازداشت شد و علت این حادثه نیز در حال بررسی است.»
برادران آتشنشان
محمد خیلی تر و فرز بود. دیوار راست رو بالا میرفت. اصلا باورم نمیشود. او هم درشتهیکل بود هم چابک و سریع. من داخل هواپیما بودم که خبر مرگ محمد را شنیدم. تا وقتی پیكر او را ندیدم، باورم نشد. اینها را علی بگری برادر محمد به «شهروند» میگوید. علی حالا دو روز است که به سوگ برادرش نشسته، اما هنوز هم مرگ محمد را باور ندارد. او خودش هم یک آتشنشان است. علی و محمد دورههای امدادی زیادی را با هم گذراندند، اما حالا محمد رفت و علی تنها مانده است. در ادامه گفتوگوی «شهروند» با او را میخوانید:
محمد چند سال داشت؟
او متولد سال ١٣٦١ بود. یعنی ٣٥سال. من از محمد ٢سال کوچکترم.
چندوقت بود که در آتشنشانی کار میکرد؟
محمد بیش از ٥سال است که در آتشنشانی فولاشهر کار میکند.
خودتان هم آتشنشان هستید؟
بله من هم چند سال است که در آتشنشانی فعالیت میکنم. چند سالی درهمین فولاد شهر بودم. بعدهم به کیش رفتم. الان چند سال است که در آتشنشانی کیش هستم.
شما اهل فولادشهر هستید؟
اصالتا لر خرمآبادیم، اما بیش از ٣٠سال است که خانواده ما به فولادشهر آمده و دراین شهر ساکن شدیم.
به غیر از محمد برادر دیگری هم دارید؟
نه من و محمد تنها فرزندان خانواده هستیم. محمد پسر بزرگ بود، من هم برادر کوچکتر.
پس با این حساب پدر و مادرتان برای محمد خیلی بیتابی میکنند.
بله بهخصوص مادرم. از وقتی که این حادثه پیش آمده، مادرم یک لحظه آرام نگرفته. حقم دارد، مادر است و محمد هم پسر بزرگ خانواده. تحمل این غم خیلی سخت است.
محمد ازدواج کرده؟
سال ٨٦ بود که محمد ازدواج کرد. دوتا بچه هم دارد. یک پسر ٨ماهه به نام رهام و رضا که ٧سال دارد.
چه زمانی از مرگ محمد مطلع شدید؟
یکشنبه بود. من داخل هواپیما نشستم تا به تهران بیایم. هواپیما هنوز بلند نشده بود، میخواستم موبایلم را خاموش کنم که تلفن زنگ خورد.
محمد خاطرهای ازعملیاتهایش برای شما تعریف کرده است؟
خاطره خاصی الان در ذهنم نیست. البته تلفنی خیلی با هم صحبت میکردیم، ولی درحال حاضر خاطره جالبی به خاطر ندارم، اما خودم با او خیلی خاطره دارم. دوره غواصی را پیش خود من فرا گرفت. من و محمد چند سال در فولادشهر کنار هم در آتشنشانی بودیم. یکی ازخاطرات خیلی تلخ من در فولادشهر، غرقشدن بچهها در کانال آب است. فولادشهر یک کانال آبی دارد که در فصلهای گرم سال، ماهی ٢ تا ٣ مورد غرقشدگی را دارد. دراین سالها هم که من به کیش رفتم، محمد از پشت تلفن اینها را برای من تعریف میکرد.
یعنی محمد دراین ٥سال در هیچ عملیاتی آسیب ندید؟
نه، محمد تیز و فرز بود. هیکل درشت، اندامورزیده، قدبلند و درعین حال سریع و چابک. خیلی هم حواسجمع بود، محمد توی تابوت جا نمیشد. وقتی تلفنی به من گفتند که او در یک عملیات جان باخته، باورم نمیشد. الان هم مرگ او را باور ندارم.
از علت حادثه اطلاع دارید؟
نه من این چند روز درگیر مراسم خاکسپاری هستم. کلی میهمان داریم. الان برگزاری مراسم آبرومند برای محمد ازهمه چیز واجبتر است، اما مطمئن باشید من پیگیر این حادثه هستم. من مدرک (HSC) دارم و تا علت دقیق این حادثه مشخص نشود، این ماجرا را رها نمیکنم. او جوان بود، دوتا بچه صغیر دارد. خون برادر من نباید پایمال شود.
- 15
- 1