پارهای از باورها و اندیشههای انسانی، در گذار روزگار توانستهاند پایداری و استواری خود را نگه داشته، به علتهایی گوناگون از گزند دگرگونیهای زمانه در امان باشند. اینگونه باورها، برخلاف بسیاری دیگر که در جایی از تاریخ ماندند و پیوستگی تاریخی نیافتند، خود را به روزگار معاصر نیز رساندهاند. چشمزخم از نمونه چنین باورها و اندیشههایی به شمار میآید.
علی بلوکباشی در مدخل «چشمزخم» در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی درباره پدیده «چشمزخم» در زندگی انسان اینگونه میشناساند: «گزند و زیانی که به باور عامه در اثر نگاه ستایشگر یا حسدآلود، یا زبان تمجیدآمیز دوستان و آشنایان شورچشم، و یا دشمنان و بدخواهان نظر تنگِ حسود به انسان، حیوان، نبات و شیء میرسد و به اصطلاح چشم یا نظر میخورند».
او به رخدادهایی اشاره میکند که مردم میپنداشتهاند بر اثر چشمزخم پدید میآمده است: «بسیاری از مرگها، ناخوشیها، رویدادها، بیبروبارشدن درختان پربار و خشک شدن و کم شدن شیر مادران و دامهای پرشیر را نتیجه اثرات چشمزدگی یا چشم بد میپندارند».
این پژوهشگر، چنان باوری را جهانشمول دانسته، به مرزهای یک سرزمین یا جامعه محدود نمیکند؛ همچنین آن را بیش از آنکه پدیدهای مذهبی انگارد، از فرهنگ عرفی برآمده میداند: «باور به چشمزخم در هر دو سنت مذهبی و عرفی در فرهنگ جامعههای سراسر جهان، بهویژه در جامعههای آسیایی و آفریقایی از دیرباز رایج بوده است. باور به چشمزخم و آداب و اعمال مربوط به دفع آن به پدیده سحر و جادو، و فرهنگ عرفی بیشتر پیوند دارد تا به دین و مذهب، هرچند که دعاهای چشمزخمزدایی در بسیاری فرهنگها از ادیان متعارف و مذاهب منشأ گرفتهاند».
بلوکباشی، پیشینه باور به چشمزخم را به روزگار دیرینه تمدن انسانی میبرد و آن را پدیدهای پیوسته در تاریخ بشری میشناساند: «در گذشته، مردم جهان باستان عموما چشم شور و چشمزدن را یک امر واقعی میپنداشتند و به آن باور داشتند. در جهان امروز، مردم جامعههای ابتدایی و سنتی نیز به این پدیده اعتقاد دارند، لیکن روشنفکران و متجددان و فرزانگان، «چشمزخم و عینالکمال» را «محض وهم و خیال» میدانند و میگویند این باور «اصل و فصلی ندارد»». این پژوهشگر سپس به کوششهای نخستین اندیشمندان مسلمان ایرانی برای یافتن ریشههای چنین باوری اشاره میکند: «اندیشمندان جامعه اسلامی ایران نیز از دیرباز در پی یافتن خاستگاه چشم بد بودهاند.
مثلا ابنسینا در اشارات و تنبیهات مبدأ چشم بد و «اصابه بالعین» را یک حالت نفسانی اعجابآور میدانست که بنابر خاصیتش در شخص یا شی مورد تعجب تاثیر بد میگذارد. غزالی در کیمیای سعادت چشمزدگی را از «تاثیر نفس آدمی در اجسام دیگر» انگاشته و در تبیین آن گفته است: «اگر نفسی خبیث و حسود باشد، وقتی مثلا ستوری [چارپایی] نیکو ببیند، به حکم حسد هلاک آن را توهم کند و آن ستور در وقت بمیرد». جلالالدین مولوی در تفسیر «وَ اِنْ یَکاد» در مثنوی، چشم بد را «محصول قهر و لعنت» میداند».
- 13
- 5