در کنار اتفاقهای عجیب و تلخ بازی ایران برابر ژاپن، خداحافظی آرن بهنوعی به یاد ماندنیترین صحنه این مسابقه شد؛ بازیکن بااخلاق و محجوبی که بیش از یک دهه برای بسکتبال ایران بازی و در نهایت در ۳۲سالگی از بازیهای ملی خداحافظی کرد. آرن که از سنین بسیار پایین و در ردههای سنی وارد تیمهای ملی شد، سالها و با گذر از مصدومیتهای سنگین توانست خودش را در سطح اول بسکتبال ایران نگه دارد و حالا خیالش راحت باشد که کارهایش را کرده و میتواند جا را برای جوانترها باز کند. آرن بعد از این همه سال میگوید: «خوشحالم در همین دوره آخر هم با آمادگی کامل به اردو آمدم، اما حالا دیگر زمان استراحت است.»
معمولا برای اعلام بازنشستگی تبریک میگویند یا تسلیت؟
فکر میکنم تبریک میگویند حالا شما هر چیزی دوست دارید بگویید!
چرا تبریک؟
بالاخره یک وقتهایی آدم خسته میشود و به جایی میرسد که باید در پایان یک چیزی یا کاری نقطه بگذارد و تمامش کند. رسیدن به این نقطه پایان شاید بهنوعی تبریک داشته باشد.
در این روزها خیلی درباره چرایی خداحافظیات توضیح دادی و شاید دیگر نیازی به آن نباشد. به نظرم بهتر است نگاهی بیندازیم به تمام سالهایی که در تیم ملی بازی کردی؛ سالهایی که بخش اعظم آن بهنوعی به سد مهدی کامرانی و دوران اوج او خوردی و پس از آن هم بهنوعی با داعیه جوانگرایی، بازیکنان جوانتر بهجایت بازی میکردند.
به نظرت در تیم ملی به حقت رسیدی؟
قبل از پاسخ دادن به این سوال دوست دارم موضوعی را عنوان کنم. ببینید در زندگی اتفاقهایی برای آدم میافتد و مسائلی پیش میآید که به نظر من همگی برای امتحان است، برای اینکه مشخص شود چگونه با این موانع و مسائل برخورد میکند و با آنها کنار میآید. من فکر نمیکنم نهتنها در بسکتبال بلکه در ورزش ایران کسی باشد که مثل من در ۱۵ سالگی در بازیهای ملی جوانان رباط پاره کرده باشد و پس از آن در فواصل مختلف سهبار دیگر آسیبهای شدید رباط، مینیسک و کندگی غضروف را تحمل کرده باشد. با این حال من تمام این آسیبها که هر کدام بهتنهایی برای پایان بازی یک ورزشکار لازم است را گذراندم و چیزی که حس میکردم این است که هربار قدرتمندتر به میدان برمیگشتم.
اگر درست متوجه شده باشم منظورت این است همین که با این شرایط اغلب در تیم ملی بودی و در سطح اول بسکتبال ماندی بزرگترین موفقیت است؟
دقیقا همینطور است. گذر از این موانع کار بسیار دشواری بود که خوشبختانه موفق به انجام آن شدم.
سوال درباره تیم ملی را یکبار دیگر میپرسم. به نظرت به حقت در تیم ملی رسیدی؟
فکر میکنم کارهای بسیار بزرگی در تیم ملی انجام دادم و به افتخارهای زیادی رسیدم. درست است که مهدی در آن روزها در اوج بود و بیشتر بازی میکرد اما ما نسلی بودیم که تقریبا همدوره بودیم و به افتخارهای زیادی دست پیدا کردیم. من بیشتر از اینکه با مهدی رقیب باشم، رفیق و مکمل بودم و همراه با هم افتخارات زیادی برای بسکتبال به دست آوردیم.
رفت و برگشتهایی هم به تیم ملی داشتی که آخرین آن در همین سالهای اخیر بود.
بله، من قبل از جام جهانی ۲۰۱۴ مصدوم شدم و پس از آن از تیم ملی دور افتادم، با این حال در ادوار اخیر دوباره برگشتم و خوشحالم که در اوج آمادگی و شرایط خوب دوران پایانیام در تیم ملی را گذراندم. در همین دوره پایانی هم آنقدر خوب بودم که با توجه به دوری چندساله به تیم ملی دعوت شدم.
تو هم المپیک ۲۰۰۸ را از دست دادی و هم رقابتهای جهانی ۲۰۱۴ را. باید خیلی دوران سختی بوده باشد اینطور نیست؟
واقعا خیلی سخت بود اما این سختیها هم درست مانند همان موانعی است که گفتم. این سختیها برایم پیش آمد اما حداقل از دست دادن رقابتهای جهانی و مصدومیت باعث شد قدرتمندتر از قبل برگردم و برای نخستینبار بتوانم جام قهرمانی لیگ برتر را بالای سر ببرم. قبل از آن ۵، ۶ بار فینالیست شده بودم اما نتوانسته بودم قهرمان شوم. با این حال آن اتفاق تلخ مقدمه این شیرینی بود.
به نظر میرسد در مجموع از دوران ملیات رضایت داری؟
قطعا. بازی برای تیم ملی خیلی خوب است و همین اواخر هم خیلی از آن لذت میبردم. بودن در تیم ملی و پوشیدن پیراهن آن به نظرم لیاقت میخواهد و خوشحالم که سالهای زیادی افتخار پوشیدن آن را داشتم.
این نگاهی که داری به نظر میرسد قدری کمیاب شده. این نگاه از کجا نشات میگیرد؟ اینکه ببینی آیا لیاقت پوشیدن پیراهن تیم ملی را داری یا خیر و اصلا برای پوشیدنش معتقد به داشتن لیاقت باشی!
خب درستش همین است. وقتی بازیکن به تیم ملی دعوت میشود باید خودش همه چیز را بسنجد و ببیند آیا شایسته این پیراهن هست یا خیر.
خودت فکر میکنی این شایستگی را داشتی؟
من که نمیتوانم درباره خودم قضاوت کنم اما در ساعتهایی که از خداحافظیام گذشته حتی یک کامنت منفی در شبکههای اجتماعی و تماسها و اظهارنظرها ندیدم. به نظرم همین برای یک عمر حضورم در تیم ملی کافی باشد. حتی یک نفر هم دیده نشده که بگوید خوب شد رفتی یا حرف دیگری بزند که منفی باشد. همین نکته گواه این است که وظیفهام را بهخوبی انجام دادم و از این بابت بسیار خوشحالم.
خیلیها پس از خداحافظیات بعد از دیدار با ژاپن به فینالی اشاره کردند که با سهامتیازیات قهرمان شدیم. خودت وقتی حرف از تیم ملی میشود چه صحنههایی از مقابل چشمانت میگذرد؟
تیم ملی برای من پر است از صحنههای زیبا، تلخ، شیرین و به یاد ماندنی. با این حال شاید در بین شیرینها همان سهامتیازی و تیتر خبرنگار هندی که پس از آن نوشته بود «ماشاءا... آرن» یکی از شیرینترینها است. اتفاقات تلخ هم که کم نبود مثل مصدومیتها و از دست دادن المپیک و رقابتهای جهانی.
محسن آجرلو
- 12
- 5