گفت وگوی فاطمه اکرمی دختر پرنده ایران را در ادامه می خوانید.
بدون شک ترس از ارتفاع در بین همۀ انسانها به نوعی ذاتی است و کمتر کسی وجود دارد که به فکر پرواز و رها شدن از ارتفاع آن هم ارتفاع چند هزار متری باشد.
اما با این حال افراد و وزرشکارانی هم هستند که همیشه شجاعت و ماجراجو بودنشان موجب می شود تا خطرناک ترین و ترسناک ترین کارها را تجربه کنند بدون اینکه ترسی داشته باشند فاطمه اکرمی هم یکی از همین ورزشکاران است که از پنج سالگی ژیمناستیک کار میکند و یک روز تصمیم می گیرد سقوط آزاد را تجربه کند و توانسته خودش را بارها از ارتفاع ۴ هزار متر رها کند.
Sky Dive یا به قول خودمان سقوط آزاد، ورزشی است که این روزها طرفداران زیادی در دنیا پیدا کرده ولی برای ما کم تر شناخته شده است. ورزشکاران این رشته سوار هواپیما می شوند و در ارتفاع مورد نظر خودشان را به بیرون پرتاب می کنند و با سرعت به سمت زمین شیرجه می روند تا حس پرواز مانند یک عقاب را تجربه کنند.در ادامه مصاحبه ای کامل و جالب از تجربیات فاطمه اکرمی این ورزشکار جسور و شجاع را می خوانید.
*در ابتدا کمی از رشته تان بگویید که چند وقت است مشغول هستید و چه مقام هایی به دست آورده اید؟
من از شش سالگی ژیمناستیک کار می کردم. یعنی تقریبا الان ۱۷ سال است. در ژیمناستیک مقام کشوری خیلی داشتم. از سال ۸۵ عضو تیم ملی بودم. مسابقه کشورهای اسلامی و همبستگی دو طلا و یک نقره داشتم.
ژیمناستیک دختران به نحوی است که از ۱۸ سالی مجبور به تغییر رشته می شوند و به تبع آن من بدنبال یک رشته بودم که به همان اندازه هیجان و تنوع داشته باشد. رشته های زیادی را امتحان کردم مثل ووشو، دوومیدانی ولی آنچه من می خواستم را نداشت.
به اسکای دایوینگ رسیدم که از یکی دوستانم شنیدم در ایران دوره است اما به دلایلی موفق نشدم شرکت کنم. بعد از آن دنبال یک مدرسه که به ایران نزدیک باشد، گشتم و دبی نزدیکترین جا بود که ثبت نام و رزرو کردم، رفتم و دوره ام را دیدم. همان فکر می کنم سه، چهار ماه بعد از آن بود که به ایران آمده بودم...
*بالاخره آن دوره در ایران برگزار شد یا نشد؟
آن موقع برگزار نشد، دو ماه بعد که من از دبی برگشتم برگزار شد و کسانی دیگر رفتند. بعد که من آمدم ایران، دو، سه ماه از تیرماه که دوره دیده بودم، حدود مهرماه در دانشگاه یکی از همکلاسی هایم به من پیشنهاد داد تا پارکو را امتحان کنم. از آنجا که بک گراند ژیمناستیک داشتم، پارکو برایم بهتر بود.
از دانشگاه که داشتیم برمی گشتیم با اینکه شلوار جین به پا داشتم به من پیشنهاد داد که چند حرکت پارکو را امتحان کنم تا ببینم از پس آن بر می آیم یا نه؟ همان روز ۵، ۶ تکنیک را انجام داد.
*برای دفعات اول هم از همان ارتفاع استاندارد می پرید؟
بله، اصلا از همان اولین بار از ۴ هزار متر شروع می شود. حالا یک ذره مدل آموزش ها در کشورهای مختلف فرق دارد. در سیستم USPA که در دبی این سیستم را دارند، شما در همان روز اول یکسری آموزش زمینی می بینید که اگر وقت شد همان روز و اگر نشد فردا صبح اولین پرش تان را انجام می دهید.
سه تا پرش اول با دو تا مربی و پنج تا پرش بعدی با یک مربی صورت می پذیرد. ولی در روسیه فرق دارد. پرش شماره صفر، تَندِم آموزشی که درواقع تفریحی است را انجام می دهید که مربی و شاگرد بهم وصل هستند. شاگردی که می خواهد دوره ببیند را به خودشان وصل می کنند و می پرند و دسته های چتر را در هوا به شاگرد می سپارند تا کسانی که تابحال به چتر دست نزده اند، حسش را داشته باشند. ولی در مورد من چنین چیزی نبود و من از همان روز اول پریدم درحالی که تا آن موقع هم به هیچ چتری دست نزده بودم و پاراگلایدر هم اصلا بلد نبودم.
*ترس اولیه را داشتید؟
از اول تنها نیستید و دو تا مربی شما را می گیرند. به غیر از آن هم من که به دوبی رفتم، شاید اگر در ایران دوره می دیدم اصلا این اتفاق برایم نمی افتاد برای اینکه من هیچ ایده ای نداشتم از اینکه این اسکای دایوینگ چیست و آن بالا قرار است چکار کنم و چه خطرهایی دارد و چه پروسه ای دارد؟ تنها یکسری ویدئو دیده بودم و یک نفر به من پیشنهاد داده بود.
*کار با چترش هم تخصص خاص خودش را می خواهد.
بله من هیچ ایده ای از اینکه چه خبر است، نداشتم. به آنجا رفتم و دیدم که همه خانم ها و آقایان کنار هم نشسته اند، می گویند و می خندند و دارند می پرند. اصلا انگار نه انگار و همه روی شانه من می زنند که «وای! پرش اولت هست؟ خوش به حالت» یعنی همه یک جوری به من حس خاصی منتقل کردند.
من هم پیش خودم فکر می کردم که این همه دارند می پرند خب، من هم یکی از آنها. واقعا اصلا طوری صحبت می کردند که انگار مثل آب خوردن است. همه قشنگ این مدلی بودند و می گفتند برو، حالش را ببر!
*دقیقا همین حس را وقتی اولین بار با پاراگلایدر پریدم، داشتم. یعنی خودم صبح جمعه بالای شهران رفتم و با جوی که تیم همراهم می دادند، پریدم.
جوی که در محیط آنجا وجود دارد، تاثیرگذار است. مخصوصا برای منی که یک دختر ۱۸ ساله بودم و هیچ ایده ای نداشتم از اینکه در این ۴ هزار متر باید چکار کنم؟ ولی خیلی خوب بود. شاید هرجای دیگری بود یا در یک دوره زمانی دیگر بود این اتفاق نمی افتاد. ولی برای من خیلی جو خوبی داشت.
بعد از ۲۵ تا پرش، لایسنس A را گرفتم و بعد از آن در ۵۰ پرش می توانید لایسنس B را بگیرید که باید تمرین فرود در آب را داشته باشید و ۵۰ تا پرش داشته باشید و یکسری مانور خاص دیگر که در هوا انجام دهید. من الان لایسنس C دارم که شامل ۲۰۰ تا پرش و مانور خاص در هواست. باید یک دور بک لوفت بزنید. یعنی از عقب یک قلت در هوا از طرفین بزنید و بچرخید. این حرکات را مثلا باید در ۲۰ ثانیه انجام دهید.
*چندی پیش مسابقاتی هم در برج میلاد برگزار شد.
خیلی سال پیش یک پرش در برج میلاد گذاشتند و آقایان که بودند، پریدند ولی بعد آن دیگر نگذاشتند. تمام شد و رفت. باز دوباره حدود یکسال پیش می خواستند بگذارند که از قضا روزی که قرار بود بپرند، هوا خراب شد. ولی آن رشته اسما با رشته ای که من کار می کنم، فرق دارد.
رشته ای که من کار می کنم، اسکایدرمینگ است یعنی ما سوار هواپیما می شویم ولی آنها پرش از نقطه ثابت است وچترشان هم فرق دارد. چتر ما دو تا کاناپه و چتر دارد ولی مال اینها یک دانه است. یعنی دیگر شانس اول و آخر است. مسلما خطرناک است چون از ارتفاع پایین تری هم می پرند.
*شما با لباس پرنده هم پریده بودید؟
خیلی سال پیش بود. من دقیقا تابستان ۲۰۱۲ شروع کردم. در این ۵ سال نمی گویم از ابتدا ولی الان تقریبا دو سال است که این درذهنم بود. ولی چون شرایط برای منی که در ایران زندگی می کنم، خیلی فرق دارد برای اینکه من در ایران هستم، پول ایرانی درمی آورم ولی آن طرف باید بروم و دلار خرج کنم.
و اینکه خانه و زندگی ام آنجا نیست و یکسری هزینه های خیلی زیاد فقط برای رفت و آمد و محل اقامتم باید بدهم و همه اینها باعث می شود که من به جای اینکه در ۵ سال ۵هزار تا بپرم، مثلا ۲۵۰ تا بپرم درحالی که واقعا باید تا الان در کمترین حالت دو، سه هزار تا می پریدم. ولی به خاطر این شرایط دائم مجبور به رفت و آمد هستم.
*آیا در ایران گروهی که بپرند، نیست؟
من در ایران پریده ام، تقریبا ۱۰ الی ۱۵ بار پریده ام. ولی کلا ذات این رشته یک رشته نظامی از ابتدا بوده است. در همه جای دنیا این دو بخش نظامی و شخصی از هم جدا شده ولی در ایران نشده. در ایران هنوز نظامی است. کل سازمان نظامی، ارگانیزیشن نظامی است و آنها که برگزار کننده هستند، حتی وسیله و چتر هم نظامی است. با این حال خیلی سخت بود.
فکر کنید من سالی که به ایران آمدم به سازمان هواپیمایی کشوری رفتم و گفتم که من دوره دیده ام و پریدم و لطف کنید شرایط پریدن در ایران را به من هم بگویید. وقتی که امدم اول اینکه همه آقایان نظامی بودند و دوم اینکه همه آقا بودند و برایشان سخت بود که من یک نفر را در خودشان راه بدهند.
در ابتدا هم این دید وجود داشت که ضعیف است و ... خلاصه بعد از این ۵ سال که من هر روز با بهترین حجاب بروم و با کمترین اتفاق بدی که ممکن است بیفتد، پرشهایم را انجام دادم. دیگر بعد از ۵ سال بالاخره الان من را قبول کردند و دیگر خانم ها را در پرشها راه می دهند.
*یعنی دوره می گذارند؟
نه، دوره نمی گذارند ولی خانمی که در خارج از کشور دوره ببیند را اجازه می دهند که بیاید و بپرد. باز هم الان هر چند وقت یکبار یک اتفاقی می افتد که می گویند نه، دیگر نمی گذاریم ولی باز دوباره می گویند باشه، حالا بیایید و بپرید! اشکالی ندارد. یعنی ما را به صورت محدود می گذارند که بپریم ولی دوره ای برای خانم ها برگزار نمی کنند.
*آیا این رشته فدراسیون یا سازمان خاصی دارد؟
فدراسیون پرش های هوایی. ولی باز هم نظامی ها این را اداره می کنند. ولی به هر حال فدراسیون و یک سازمان دارد. ولی دست و پایشان بسته است. فدراسیون هم نیستند که فکر کنید یک ارگانیزیشن بزرگ هستند. به نظرم هیات هم نیستند. درواقع کمیته ورزش های هوایی در استادیوم آزادی هستند.
*قیمت چتر چقدر است؟
من چتر دست دوم خریدم از یک جایی که وقتی قیمتش را می گویم، باورش نمی شود. دو هزار و پانصد دلار از روسیه خریدم. خیلی ارزان خریدم. چتر نو الان ۵ هزار الی ۶ هزار دلار است که بستگی به آپشن هایش دارد.
سیستم کل یک پکیج یا کوله است که روی هم ۵ الی ۶ هزار دلار قیمت دارد. دو تا چتر با دسته ها و گیره ها به طور کامل این قیمت را دارد. فقط چتر نیست و چتر هم همیشه نیست. این چترها نیازمند مراقبت هستند و عمر مشخصی دارند. به غیر از آن لباس هست.
به غیر از آن پول پرش ها هست و برای ما که در ایران زندگی می کنیم هزینه رفت و آمد هم اضافه می شود. این طوری است که من هر بار که می روم تنها به دلیل اینکه پولم تمام می شود به ایران برمی گردم. حدود سه، چهار هزار دلار خرج می کنم و تمام می شود و صفر. به ایران می آیم و یکی، دو ماه کار می کنم و از پدر و مادرم پول می گیرم و دوباره یک دوره دیگر و به همین صورت ادامه دارد. خیلی خیلی هزینه بالایی دارد.
*آرشا اقدسی را می شناسید؟ بدلکاری می کند و ...
آقا: خود آرشا الان نالان است.
*اشتباه کرده که به ایران آمده؟
داریوش باقری: ارشا یا من یا هر کسی دیگر در ایران اول می تواند اسم شود. خود آرشا یا من حداقل در اینجا یک بیسی را چیده ایم ولی آن طرف که برویم درست است که شاید بیس زودتر چیده شود و زودتر به آن بالا می رسیم ولی باز هم ایران نیست و همزبان شما نیستند.
اصلا بحث هموطن بودن نیستند بحث بر سر این است که شما در خانه خودتان راحت تر هستید یا در خانه رفیق تان؟ حتی اگر خانه رفیق تان ویلایی باشد! حتی اگر بخواهید کشورهای دیگر را ویلایی در نظر بگیرید و اینجا را کلنگی که بگویید ساختمان ۴۰ ساله است...
*درست است که اینجا راحت تر هستید ولی وقتی دست تان باز نیست.
داریوش باقری: به خاطر اینکه خودمان، خودمان را می کشانیم پایین. این دیگر نه ربطی به دولت و نه ربطی به سیاست دارد. همین موتوری که شما گفتید، من دارم می بینم. از ۱۵ سال پیش دارند در شهران سوار می شوند تا همین الان. یعنی پیست شهران همیشه برای خانم ها باز بوده. هرچند که امکانات در حدی نبوده که بخواهند مسابقه دهند ولی الان هم که برایشان مسابقه گذاشته اند، خودشان نمی روند شرکت کنند چون فقط چشم و هم چشمی است.
*مثلا برای ایشان که می خواهد کار بدلکاری انجام دهد، دست تان بازتر است.
داریوش باقری: من در همه برنامه هایش بوده ام و اگر خودش هم حرف نزند من می توانم کامل اتفاقاتی که برایش افتاده را بگویم. در شمال پرش بود و من به عنوان سوم شخص نشسته بودم. ۹۹ درصد نظامی و یک درصد شخصی هستند.
الان کمی بهتر شده و ۵ درصد شخصی و ۹۵ درصد نظامی هستند. در نمازخانه نشسته بودیم، جلسه ای بود که دو نفر از انگلیس و یک نفر از آلمان و از دوبی آمده بودند. من به عنوان سوم شخص که نه آن موقع می پریدم و نه الان خودم را پرنده می دانم با ۱۰ تا پریدن.
ولی نگاه که می کردم به فاطمه اکرمی رسید که خودش را معرفی کرد و تعداد پرش هایش را گفت که ۱۰۰ تا بود، اولین چیزی که منِ سوم شخص از پشت شنیدم این بود که گفتند «علی! خاک بر سرت. دختره ۱۰۰ تا پریده تو ۵۰ تا پریدی». یعنی به جای اینکه به جایگاه زن توجه کنند که در اسلام هم می گویند بالاترین جایگاه را دارد، واقعیت این است که در جامعه ما ندارد و پست ترین جایگاه را برایش در نظر می گیریم تا بالاترین جایگاه را. در صورتی که اگر واقعا به این آدم ها بال و پر دهند ماجرا فرق می کند.
اصلا بال و پر هم ندهند ولی بال و پر آدم ها را هم نگیرند. ولی در این مملکت هرچه طرف دروغگوتر باشد، بولدتر می شود و بیشتر دیده می شود. چه در موتورسواری و چه در هزار تا رشته دیگر. من چون خودم رشته اصلی ام پارکور است ولی چون رشته اصلی ام موتور کراس است در آن خیلی خانم ها و آقایان را دیدم که کنار موتورش بایستی و شیب سربالایی را بدوی، می توانی او را بگیری ولی الان او را به عنوان قهرمان و نماینده دختران ایرانی می دانند که حتی خارج از کشور هم رفته است. من اصلا اسم نمی برم ولی آنچه در ذهن شما می آید، دروغ است. چرا اسم کسی دیگر در ذهن شما نقش بست؟
خانم اکرمی: من شرایط زیادی برای رفتن داشتم. دانشگاه اوهایو آمریکا پذیرش گرفتم ولی نرفتم. ترکیه رفتم و کارهایم را کردم، کنکور هم دادم و با داریوش رفتیم با استادها برای دانشگاه صحبت کردیم ولی نرفتم. قطر برایم کار جور شد، البته ویزای اقامت ندادند اما شرایط رفتن خیلی زیاد داشتم ولی نرفتم و خودم نمی خواستم. می خواستم که اینجا بمانم.
بالاخره آدم یک تعلق خاطری به ایران دارد و من هم همینطور هستم. یعنی نمی توانم از ایران بروم. می توانم ولی خیلی دور نمی توانم. مثلا آمریکا نمی توانم بروم. جایی هم که به درد من بخورد، آمریکاست. دوبی الان خیلی خوب است ولی ایرانی قبول نمی کند. اگر پاسپورت ایرانی به دوبی بروید شما را بیرون می اندازند. اگر قرار است به افغانی ماهی ۱۰ میلیون حقوق دهند به ایرانی ماهی ۷ میلیون حقوق می دهند آنهم با تحقیر و توهین که برگرد به کشورت، ما تو را اینجا نمی خواهیم.
البته همه اینها به رفتار خودمان برمیگردد. ما آنجا در اسکایدر دوبی خیلی آدمهای محترمی بودیم تا زمانی که یکسری آمدند و کلا وجهه ایرانی ها را حرامی کردند به طوری که الان دیگر به ایرانی ها، حرامی می گویند. حالا اصلا از این قضیه بگذریم...
*آیا الان در ایران فضا باز هست؟
در ایران نه مارکتینگ و نه اسپایسرینگ هیچ معنی ای ندارد و شرکتها از اینکه اسپایسرینگ یعنی چی، هیچ ایده ای ندارند. فکر می کنند وقتی اسپانسر شما می شوند، شما کارگر آنها هستید. شما کارگر آنها هستید و باید مفت برای آنها کار کنید و تنها اسم آنها روی شما بیاید، کافی است و شما الان از اینکه اسم آنها بر روی شماست، خیلی خوشحالید. درحالی که اینطور نیست. من کار می کنم و کارم هم مجانی نیست. ارشا کار می کند و کارش مجانی نیست. اما آنها فکر می کنند که باید برایشان مجانی کار کنید.
داریوش باقری: من یک پرانتز باز می کنم اینکه می گویید الان در ایران فضایی هست یا نه؟ الان کار فاطمه اکرمی چیست؟ مربی ژیمناستیک در ایران است. شما نمی توانید انتظار داشته باشید که فاطمه اکرمی در دانشگاه ازاد تهران شمال یا جنوب IT درس بدهد.
پس همیشه در ذهن مان این نقش بسته که فاطمه اکرمی باید مربی ورزشی باشد. یا من هشت سال مربی پارکور بودم ولی الان که بحث اسپانسرینگ و مارکتینگ شد، چهار سال است که تصویربرداری هوایی می کنم. یعنی خیلی بی ربط که هیچکس در این مملکت سر جای خودش نیست. من ورزش خودم را می کردم و به فکر پول نبودم و می دانستم که اسپانسر می آید و پول مرا می دهدو من برایش کارم را می کنم و خیالم همیشه از لحاظ مالی راحت بود که هیچ مشکلی نیست. همان قضیه ای که هم خود فاطمه و هم ارشا از این قضیه ناراحت هستیم.
من چهار سال پیش تصویربرداری هوایی می کردم، دو سال پیش تیمی زدیم که یکسری فعالیتهایی را در قالب تصویری دربیاوریم که اتفاقا کار این تیم خیلی گرفت ولی من از این تیم بیرون آمدم و فاطمه هم همینطور درحالی که این تیم در مسیر درآمدزایی قرار گرفت و یک تیم بولد در حوزه تبلیغاتی و مارکتینگ محسوب می شود.
اکرمی: البته بحث هیچی ندادن نیست ولی الان یک نفر در ایران هست که دارد این کار را می کند. لباس وینگسوت این کاری که من کردم، خیلی از خطرناک ترین دیسیپلین های اسکای دایوینگ است. هرکس هر جای دنیا همه پرنده های وینگسوت همه کسانی هستند که تا صد تامین اند. چرا؟ برای اینکه این آدم ها اصلا دیگر ادم هایی هستند که دیگر اسکای دایوینگ معمولی نیستند.
ازشان در فیلمبرداری ها و کارهای خیلی مهم مثل تیزرها و فیلم ها استفاده می شود و کلا همه شان دیگر شغل شان است. یعنی شغل شان پرنده وینگسوت بودن است. ما حتی در ایران کمترین چیزی که می تواند باشد هم نیست. خیلی مسخره است که مثلا در تبلیغات ورزشی شان اسکای دایوینگ خارجی پخش می کنند.
این همه آدم ایرانی داریم ولی چرا نباید باشند؟ مثلا شبکه سه یا شبکه ورزش وسط برنامه هایش نشان می دهند. اما چرا نباید ایرانی ها را نشان دهند و از فیلم خارجی ها استفاده می کنند؟ چون برایشان راحت تر است و از اینترنت دانلود می کنند و پخش می کنند. اما آدم ایرانی داریم که این کار را انجام می دهند.
*اما دولت در حال تلاش است تا بحث خانم ها را خیلی جا بیندازد.
اما این به اسم است. ما همشهری آقای روحانی هستیم. وقتی که مادرشان فوت کردند و به سرخه آمدند، مامانم رفت و خانم شان را دید و اصلا نامه به ایشان دادیم. باز دوباره از یک طریق دیگر هم رفتیم و اقدام کردیم. اتفاقی که می افتد و حمایتی که می شود از همان ژن خوب می شود. آدم معمولی هیچوقت حمایت نمی شود. همان ژن خوب را باید داشته باشی تا حمایت شوی. چه دولتی، چه شخصی هر چیزی که هست این اتفاقات فقط برای ژن خوب می افتد و نه آدم های معمولی.
*خانم اکرمی برنامه تان برای آینده چیست؟
اکرمی: یکی، دو سالی است که وینسوت در ذهنم بود ولی نمی شد. دائم به دوبی می رفتم که بعضا هوا بد می شد. چون باید شما مینیمیم ۲۰۰ تا پرش داشته باشید با آن مهارت های لازم. یعنی مربی تائید کند که مهارت های لازم را دارید. دیگر بالاخره این دفعه روسیه ۲۰۰ تا پرشم شده بود و همه چیز مربی بود و شرایط خوبی داشتم و بالاخره توانستم دوره اش را ببینم.
الان کار بعدی که می خواهم بکنم این است که مربیگری ام را بگیرم. مربیگری اسکایدر را بگیرم تا بلکه هم یک کمکی به خانم هایی شوند که در ایران می خواهند دوره ببینند. چون ما در ایران مربی خانم نداریم. شاید اگر یک مربی خانم داشته باشیم کمی شرایط فرق کند و آنوقت بتوانیم چند خانم را آموزش دهیم. ولی چون همه مربیان آقا هستند این کار را نمی توانیم بکنیم.
*الان در کلاسهای مربیگری هم ثبت نام کرده اید؟
نه، هنوز. ولی این سری که به دوبی می روم.
باقری: من و فاطمه امسال تیرماه به تایلند رفتیم و اولین دوره مربیگری جهانی پارکور مدرک level 1 , 2 را باهم گرفتیم.
اکرمی: ولی من باز هم تنها خانمی هستم که این مدرک را دارم. فاطمه تنها خانمی است که به عنوان اولین خانم ژیمناست در ایران نیم پشتک را روی زمین زده. اما خب که چی بشود؟ فاطمه تنها خانمی است که در ایران مدرک بین المللی پارکو را دارد اما خب که چی بشود؟ باز هم من فعلا تنها خانمی هستم که وینسکوک می کنم و در ایران زندگی می کنم. اما باز هم...
- 16
- 2