با منصور برزگر پير كشتي ايران كه مرشد چند نسل از قهرمانان و خاك تشك خوردههاي كشورمان بوده گفتوگويي بلند بالا داشتهايم كه هر روز بخشي از آن را ميتوانيد در همين ستون بخوانيد. امروز خاطرات برزگر از شكست ماخاربك خاراداتسف در برابر رسول خادم و عباس جديدي پيش روي شماست.
شما رسول خادم را كم اشتباهترين شاگرد خود در تيم ملي معرفي كردهايد.
ما دو جور كشتيگير داريم. كشتيگيري كه پهلوان است و كشتيگيري كه پهلوانها را شكست ميدهد. رسول خادم در دوراني كه كشتي ميگرفت از آن دسته از كشتيگيراني بود كه پهلوانان را شكست ميداد. يعني كساني را مغلوب ميكرد كه اصلا كسي انتظارش را نداشت و فكرش را نميكرد. دقيقا چيزي را كه ميگفتيم و برنامهاي را كه داشتيم پياده ميكرد. در كشتي فينال مسابقات جهاني ١٩٩٤ تركيه با ماخاربك خاداراتسف، كه مبارزه حساسي هم بود براي ما و روسيه و تركها، چرا كه اگر ما ميبرديم طلا ميگرفتيم، تركيه نيز اول ميشد.
سالن يكصدا خادم را تشويق ميكردند؛ حتي تركها! وقتي رسول، خادراتسف را خاك كرد و امتياز عقبافتاده را جبران كرد و ١ بر ١ مساوي شدند، جفتشان خسته بودند. به خادم گفتم «الان وقت استراحت نيست اون از تو بيشتر بريده». ماخاربك كه ديد رسول بلند شد قافيه را باخت و خادم هم در ادامه زير گرفت و خاكش كرد و بارانداز زد و ٤ بر ١ برنده شد. ما اول فكر كرديم تركها براي برد رسول خوشحال هستند و شلوغش كردهاند؛ اما نگو براي اينكه قهرمان شدهاند، خوشحالند. البته آنجا امير خادم را قصابي كردند و خيلي كارهاي ديگر تا تيمشان اول شد. امير با صباحالدين اوزترك كشتي ميگرفت و داوران به حريفش اخطار نميدادند. به حريف امتياز اضافه دادند تا كشتي پنج بر صفر برده پنج بر پنج مساوي شود و داوران راي به پيروزي اوزترك دهند.
ميتوانيد از پهلوانهايي كه گفتيد رسول خادم شكستشان داد و اين بردهاي او به دلتان نشست چند تن را نام ببريد؟
خاداراتسف روس را سه بار برد. كورتانيدزه از گرجستان، روبرتو ليمونتا از كوبا و داگلاس امريكايي و خيليهاي ديگر همگي از بازندگان رسول بودند.
كليد شكست ماخاربك خاداراتسف ابتدا توسط عباس جديدي زده شد.
بله، مسابقات جهاني ١٩٩٣ بود كه عباس موفق شد در تورنتو ماخاربك را شكست دهد و قهرمان شود؛ اما خب در ادامه آن اتفاق افتاد. بعد از آن سه سال پشت سر هم رسول خادم، خاداراتسف را در دو فينال جهاني و يك المپيك شكست داد.
بله متاسفانه تست دوپينگ عباس جديدي مثبت شد؛ اما خب جديدي در يك كشتي مهيج و در ثانيههاي پاياني خاداراتسف را شكست داد تا نوار پيروزيهاي اين غول روسي پاره شود.
همان جا هم من مربي عباس بودم. در فينال با ملوين داگلاس رقابت ميكرد و كشتي پاياپاي بود. اخطار دادند و اگر عباس از خاك بلند ميشد يك امتياز به جديدي ميدادند. ملوين مچ پاي عباس را در خاك ميگرفت. من از كنار تشك دويدم و از آن طرف به جديدي گفتم «از طرف ديگر بلند شو» كه داور به من اخطار داد؛ اما خب داور تا سوت زد عباس بلند شد و كشتي را برد.
حالا كه بيشتر داريم در مورد مسائل فني گفتوگو ميكنيم، كمي هم درباره محمود كدخدايي توضيح بدهيد كه ميگويند از نظر فني خيلي خوب بود.
محمود كدخدايي يك كشتيگير جنگجو بود اينكه بگوييم روي پاهايش خيلي خوب حركت ميكرد، نه، اين طور نبود؛ اما پيچ كمرهاي خوبي ميزد. كشتي را از اول تا آخر ميجنگيد و كشتي ميگرفت. من در مسابقات جهاني ١٩٨٣ كييف وزن محمود را كم كرده بودم كه به يكباره آمدند گفتند تيم آزاد نميتواند در مسابقات كشتي بگيرد. شايد اگر كدخدايي در آن مسابقات كشتي ميگرفت - و من اعتقاد دارم به مدال ميرسيد - سرنوشتش تغيير ميكرد. ما ١٠ روز در كييف اردو زده بوديم و طوري شده بود كه كشتيگيران خود كييف حتي نميتوانستند با بچههاي ما تمرين كنند. حسن و حسين محبي خيلي خوب و آماده شده بودند. سوختهسرايي و سليماني با هم بودند. عسگري محمديان، جويباري، تركان و زريني. تيم خيلي خوبي بود؛ اما فنا شدند. يك سري واقعا فنا شدند؛ مثل حسين محبي كه نتوانست مدال المپيك بگيرد يا سوختهسرايي در اوج قدرت كه او هم ميتوانست مدال المپيك بگيرد.
و اين افراد تبديل به نسل سوخته شدند.
بله، واقعا متاسفم بابت اين موضوع و هميشه هم گفتهام كه اينها در دوران اوج كشتيشان نتوانستند به حقشان برسند. يادم هست تازه حسين محبي افتاده بود در دور مدال گرفتن. به هر حال اگر كدخدايي در آن مسابقات مدال ميگرفت شرايطش عوض ميشد و در كشتي ميماند و نه اينكه به مسير ديگري كشيده شود و بعد به ژاپن برود و مابقي ماجرا، كه خودتان ميدانيد.
وحيد جعفري
- 12
- 1