بعد از اظهارات جنجالی برخی از وزیران و مسئولان در چند ماه گذشته (از سخنان جنجالی وزیر بهداشت درباره بیماران خاص تا این حرف ولایتی که گفته بود ایرانیها باید نان خشک بخورند مبارزه را از یمنیها بیاموزند) حال قرعه به نام وزیر کشاورزی افتاد تا با گفتن یک جمله کوتاه:«همین که چیزی (گوشت و مرغ) برای عرضه هست، ولو با صف و گران، باید خدا را شاکر باشیم!» بار دیگر در فضای مجازی و رسانه ای جنجال به پا کند.
در روزهایی که صف خرید گوشت و مرغ منجمد روز به روز فشردهتر میشود، و قیمت این دو اقلام مهم غذایی دچار نوسان شدید است وزیر جهادکشاورزی در گفت وگو با یک برنامه تلویزیونی سخنی را به زبان می آورد که به گفته جامعه شناسان، در پس پشتش واقعیتی تلخ نهفته است و آن شکافی است که بین دولت و مردم به وجود آمده است. هر چند برخی معتقدند پاسخ وزیر کشاورزی به مجری برنامه تلویزیونی در خصوص افزایش قیمت گوشت و مرغ و نارضایتی مردم در پی آن بیان یک واقعیت تلخ غیر قابل کتمان است اما یک جامعه شناس در گفتوگو با همدلی معتقد است اظهاراتی از این دست را باید در هیات سلسله اظهارات مقامات در دو سال گذشته قابل به فهم نشست.
وقتی مجری برنامه از حجتی این سوال کلیشهای (که در اغلب برنامههای آسیبشناسانه! تلویزیون مکرر از مهمان پرسیده می شود) که «دلیل افزایش قیمت گوشت و مرغ چیست؟» را پرسید، احتمالا منتظر بود پاسخی آرامبخش نظیر اینکه «مردم نگران نباشند»،«ما برنامههایی اصولی برای سامان بخشی به نیازهای اولیه مردم را تدارک دیده ایم»، «کاری میکنیم که دشمنان از کرده شان پشیمان شوند» و... را بشنود اما حجتی با آرامشی ویژه و از جایگاه یک وزیر رک و راست پاسخ داد:«همین که گوشت و مرغ هست باید خدا را شکر کنیم و باید بپذیریم در شرایط سختی داریم کشور را اداره میکنیم».
این پاسخ کافی بود تا بار دیگر خشم و عصبیت مردم را برانگیزد و بسیاری در فضای مجازی با تحلیل این سخن به ظاهر صادقانه وزیر پرسشهایی بنیادین را مطرح کنند.
اماناله قرایی مقدم جامهشناس، در تحلیل این ماجرا به همدلی گفت: به زعم من ساختار اجتماعی دچار مشکل بنیادین است. به این معنا که از نظام اجتماعی ارگانیستی جامعه ایران به سیستمی مکانیکی تغییر یافته است. در سیستم مکانیکی اجزا از حال هم بی خبر هستند. در این ساختار اجزاء مثل اجزاء یک ماشین کار می کنند و لی نمی دانند برای چه کار می کنند و اجزاء هیچ درکی از کلیت ساختار خود ندارند.
برعکس در یک ساختار ارگانیستی آن طور که دور کیم توضیح میدهد: اجزاء یک کل در حالی که کار می کنند هم برفعالیت خود آگاه هستند و در یک کلام «جزء به درکی از کلیت برسازندهاش» رسیده است. اینکه ولایتی میگوید (نقل به مضمون) «اگر ندارید بروید نان خشک بخورید و لنگ بپوشید» احتمالا نمیداند حرفی که از آن موضع زده می شود بر ساختار اجتماعی دارای چه دامنه تاثیر گذاری است. پس در تحلیل سخنانی از این دست باید گفت با شکلی از ناآگاهی مواجهیم و این ناآگاهی عنصری مهم در یک جامعه مکانیکی است.
بنابراین سخنی که آقای وزیر کشاورزی گفته نشاندهنده این است که او در یک خلاء اجتماعی زندگی میکند و از نسبتش با اجتماع بی اطلاع است یا اگرنسبت به وضعیت جامعه آگاه است، این آگاهی با شکلی از بی تفاوتی همراه است. اینکه در حال حاضر مردم فشار زیادی را متحمل میشوند و مجبورند گوشت کیلوی ۱۰۰ هزارتومان و مرغ کیلویی ۱۵ هزارتومان بخرند و در این میان بسیاری نمیتوانند ۳ ماهی یک بار گوشت بخورند، یک واقعیت تلخ است.
در حال حاضر امنیت غذایی مردم به خطر افتاده است
قرایی مقدم درباره پشت پرده اظهاراتی از این دست میگوید: اگر بخواهیم به زیرمتن این اظهارت دست یابیم نهایتا به جنگ قدرتی می رسیم که به نظر برای برخی از مسئولان بر هر چیزی ارجحیت دارد! حتی بر منافع ملی نیز ارجح است. در شرایطی که اعتماد متقابل سیستم و مردم بیش از هر زمانی در معرض آسیب است، این گروه های الیگارشی و ذینفوذ هستند که در پشت پرده ها ضربات نهایی را میزنند.
در شرایطی که ساختار اجتماعی به سمت ساختاری مکانیکی میرود و اقتصاد دچار بحران است شاهدیم که گروه های الیگارشی شبحوار بر صحنه ظاهر می شوند و تلاش میکنند بیش از گذشته نفوذ خود بر ارکان های حاکمیتی را بگسترانند. به زعم من این گروههای اقتدارگرا که از پشت فرمان میدهند و در انتخاب وزیران نقشی بسزا دارند، در مواقع بحران (اجتماعی و اقتصادی) بیش از هر زمانی رخ مینمایند. (قابل رویت میشوند)در واقع سلسله اظهاراتی از این دست اظهاراتی ساده نیستند. به جای آن که بر زخم مردم مرهمی گذاشته شود بر زخم شان نمک میپاشند چرا ؟ چند دلیل مهم دارد. باید بپذیریم که درمواقعی منافع گروههای الیگارشی با منافع مردم همخوانی ندارد.
این جامعه شناس در ادامه میگوید: شاید برخی بگویند که این سخن واقعگرایانه است اما از دید من جامعه شناس در عین حال که تلاش میکنم در نظراتم دچار توهم توطئه نشوم در عین حال به فاکتهای عینی توجه ویژه داشته باشم. در سال های گذشته ما با منظومهای از اظهاراتی نظیر اینکه اگر ندارید نخورید. اگر نمیتوانید زندگی کنید از کشور بروید و... نشان از وجود یک بحران جدی است. وقتی منظومهوار به تحلیل این گفته ها بنشینیم می توانیم تصویری جامعه شناسانه از جامعه ایران بسازیم. آیا چنین اظهاراتی و واکنش ها نسبت به این نظرات نشان از وجود شکافی عمیق بین مردم و دولت نیست؟ آیا وزیر کشاورزی میداند به چه دلیل استخدام شده است؟
قرایی مقدم میافزایدما در جامعه شناسی دو تعریف از اعتماد داریم. یک اعتماد عمودی و دیگری اعتماد افقی. واقعیت آن است که اعتماد عمودی به شدت ضربه خورده است. اعتماد عمودی اعتماد بین مردم و سیستم است. آنچه مهم است این که آسیبپذیری اعتماد عمودی و به تبع آن اعتماد افقی در یک جامعه باعث فرو ریزی سرمایه اجتماعی می شود.مساله ما اینجاست. و مساله بیاعتمادیها مربوط به امروز و دیروز نیست و به قبل از انقلاب باز می گردد، زمانی که شاه به برخی مخالفان پیشنهاد می داد که از کشور مهاجرت کنند. درست است با تبارشناسی سخنانی از این دست به وضعیتی بحران زده می رسیم!
- 13
- 1
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ - ۲:۳۱
Permalink