یکشنبه ۰۴ شهریور ۱۴۰۳
۱۱:۰۹ - ۰۱ اسفند ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۱۲۰۰۲۳
اقتصاد کلان

از این به بعد، مردم ایران در تمام سال روزه بگیرند

فقر و وضعیت اسفناک مردم شریف ایران,نارضایتی مردم ایران

خواندن این مطلب تحمل زیادی می‌خواهد، شاید در سراسر آن بغض کنید. روایت صریح و بی‌واسطه از فقر و وضعیت اسفناک مردم شریف ایران. روز گذشته کاربری به نام «آمینو اسید» این توئیت را نوشت تا پس از آن موج منشن‌ها و کوت‌ها نشان دهد که چه فاجعه‌ای در حال رخ دادن است و آن که می‌خندد، هنوز خبر بد را نشنیده، توئیت آمینو اسید: «نظرم خجالت رو بذارید کنار و از گرونی بنویسید اره از همون سطل ماستی که نتونستیم بخریم تا اون اجاره خونه که وقتی پرداخت کردیم چیزی ته حسابمون نموند و آه و حسرت بعدش. اجازه ندید جو غالب توییتر بشه برای یه عده خاص که از وضعیت انگار راضی‌اند»

اولین کامنت را «ایرنه» گذاشته، وصف هولناک کوچک شدن دریچه خوشی‌ها: «لباس نو نمی‌خرم، لوازم آرایشی که اصلا به فکرشم نیستم، میوه روزی شاید یه دونه، نصف قبلنا قهوه می‌خورم، موهامو کوتاه کردم شامپو کم استفاده بشه، داروهامو چهار روز درمیون میخورم و شاید نخرم دوباره، اینترنت کم می‌گیرم، غذای کمتری می‌خورم خوراکی شاید یه دونه، ماهی شاید کالباسی چیزی»

حسین عصاران از درجا زدن نوشته: «‌‎همه فقیر شده‌ایم. این کشتی سوراخ شده و همه غرق شدیم. ۱۹ سال سابقه‌ی کار، تنها زندگی می‌کنم و اصلا هم اهل خرج نیستم.نمی‌توانم ماشین ۱۱ سال کارکرده‌ام را عوض کنم.انتظار زیادیه؟ دیگر در سوپرمارکت حتما انداز ورنداز می‌کنم که: «بخرم یا نه» حالا خانواده‌ها فکر می‌کنم و خجالت می‌کشم»

جودی ابوت به مساله فیلترینگ و تاثیر آن در گسترش فقر اشاره کرده: «از کدومش دقیقا بگیم آخه؟ از شغلی که با شروع فیلترینگ به فنا رفت؟ از مواد غذایی که حذف شدن؟ از خرید لباس و لوازم آرایشی که دارن میشن حسرت؟ از نگرانی و بی‌پولی؟ لحظه لحظمون داره با این فکر و خیال‌ها میگذره اونم وقتی هنوز ۳۰ سالمون هم نشده...»

چه گونه می‌شود در این شهر خوش بود؟ خاطره «هری شاطر» تجربه مشترک همه ماست: «‌‎با دوستام رفتیم آبمیوه بخوریم، یه بچه‌ی دو ساله که هنوز زبون باز نکرده بود دستش دستمال کاغذی بود داشت می‌فروخت. مادرش از دور نگاه میکرد. برای اون هم گرفتیم ولی از گلومون پایین نرفت. رستوران رفتیم موقع غذا خوردن دیدیم یه پیرمرد تا سینه خم شده تو سطل آشغال»

فرزندآوری؟ حتما شوخی می‌کنید، توئیت فهیمه را بخوانید: «‌‎با حالت تهوع و استرس چشم باز می‌کنم با فکر این دوتا بچه روزمو می‌گذرونم، همش سردرد دارم.همسرم در ظاهر خوبه ولی میفهمم که تو دلش چه آشوبیه شاید اگه بچه نداشتیم تحمل این شرایط راحت تر بود و می‌ترسم می‌ترسم از روزی که نتونیم همین نیازهای کوچولوشون رو برطرف کنیم»

مو داشتن هم آرزوست، «رنگ جادو» این گونه نوشته: «‌‌‌‎تو این هفته رفتم خرید برای شامپو و ماسک مو وقتی کارت کشیدم و تمام. تصمیم گرفتم موهام رو کوتاه کنم  که حداقل دیرتر تمام بشه، افتضاحه .خودم از خودم خجالت کشیدم، ترس از بعد از عید و قیمت‌ها،اجاره خانه جدید و اسباب‌کشی هر شب کابوس من شده»

قرار بود بچه پنج ساله هم فکر گرانی باشد؟ «بارانم» چیزی را نوشته که خیلی‌ها جرات نوشتنش را ندارند: «وضعیت گرونی طوریه که دیگه بچه ۵ ساله من دقیقا متوجه شده وقتی یه چیزی اضافه تر از لیست خریدمون میخواد بگیره نگام میکنه میگه اجازه هست بگیرمش؟ خیلی گرون نیست؟ پول تو کارت اندازه این هست؟ و این قدر متوجه هست که اگه بگم نخر میذارتش آخه به کجارسیدیم که بچه ۵ ساله باید فکر گرونی باشه»

تمام سال را روزه دارند مردم، مرحبا! وصف «بی‌نامه» از تک وعده شدن غذایش: «بجای سه وعده غذا من تک وعده کردم نمی‌شه فعلا باید قرض‌ها صاف کنم و چون هارد وسیستم آسیب دیده بود سه ماه نتونستم کار کنم ودرآمد ندارم حداقل تا بعد عید درآمد نخواهم داشت ، باید تا قبل عید ۶ الی ۷ میلیون برای قرض قسط‌ها پرداخت کنم، فقط موندم چه کار کنم؟»

خواندن توئیت «بارو» تحمل زیادی می‌خواهد: «من و همسرم هر دو شاغلیم، اجاره‌خونه می‌دیم انواع و اقسام قسط‌ها رو داریم و تنها سرگرمیمون این بود که ماهی یبار بریم رستورانی جیگرکی جایی، اون که به طور کامل حذف شده الان تهش از سوپری محل یه بستنی بخریم، الان دغدغه‌مون فقط اینه که تو یه ماه با حقوقمون زنده بمونیم»

زیر پوست شهر به روایت ققنوس: «‌‎ما خونمون رو عوض کردیم، مستأجری که جای ما می‌خواست بیاد ۷ ۸ دختر پسر بودن که هیچ نسبتی با هم نداشتن، فقط می‌خواستن یه جا خواب داشته باشند که روزها برند سر کارشون متاسفانه پولشون جوابگو نبود، همه موجه و سالم ولی درامدشون کفاف نمیداد»

کُشتن جوانی به روایت یک کاربر: «تو فرهنگی که دُنگی حساب کردن جا نیفتاده الان خیلیا دیگه روشون نمیشه برن با دوستاشون کافه و ...مبادا تو رودراسی مجبور شن پول کل میز رو بدن ...یه کارگر تو اروپا راحتتر از یه مهندس تو ایران میره بیرون برای غذا خوردن»

حالا شما هِی بنر بزن، روایت «صدا»: «‌‎من قصد بچه دارشدن داشتم ولی هر ماه به ماه بعد به تاخیر میندازم و سن مون دائم بالاتر میره فقط فقط به خاطر این شرایط نابسامان زندگی نه اینکه نشه یک لقمه نون درآورد ولی اینکه بچه ای که به دنیا بیاد و بگه چرا ما را می‌رسونه»

اشک مجال نمی‌دهد، توئیت «چهل سالگی» را بخوانید: «‌‎هر غذایی رو حتی ده بار هم گرم شده باشه باز فریز می‌کنم و برای دفعه بعد استفاده‌اش می‌کنم بعضا با دقت بخش‌های کپک‌زده غذاهای مونده رو جدا می‌کنم و بقیه اش رو می‌خوریم من مسئول تامین غذای دو خانواده هستم و اگر این کارو نکنم نمی‌رسونم»

چی‌آکو و توئیتی که به عنوان پایان این مطلب گذاشتیم: «سه ماهه که کل اقساطم عقب افتاده؛ یک ساله گوشت قرمز نخریدم؛مقروض عالم و آدمم تازه پول اینم ندارم پاشم دو روز برم خونواده‌مو از شهرستان ببینم

تخمه میوه و خیلی خوراکیای دیگه‌رو حذف کردم، گاهی شبا فقط نون خالی با چای شیرین می‌خورم که بتونم برای مهمون آخر ماهم برنج بخرم، اینم از زندگی ما»

توضیح ضروری این که تعداد روایات خیلی زیاد بود و خواندنش از تحمل خارج است، ما فقط بخش کوچکی از آن چه که بود را اینجا نقل کردیم، وضع از آن چه که در خبرهای می‌خوانید بسیار هولناک‌تر است.

bartarinha.ir
  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۸
غیر قابل انتشار: ۹
جدیدترین
قدیمی ترین
الی برکت الله
اینها همش سیاه نمایی قطار توسعه با سرعت درحال له کردن مردم!! ببخشید طی کردن مسیر است لکوموتیوران هم که مسیر را اشتباهی میرود چون سواد خواندن تابلو های مسیر را ندارد
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

چکیده بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید

نام کامل: هیثم بن طارق آل سعید

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش