به گزارش همدلی، به زعم کارشناسان دو سیاستی که تیر خلاص را به کشور ونزوئلا وارد ساخت یکی کنترل قیمت ارز و دوم عدم کنترل حجم پول بود. وقتی که دولت با کمبود ارز مواجه شد و قیمت دلار رو به افزایش گذاشت، دولت همچنان سعی کرد قیمت آن را پایین نگه دارد.
در نتیجه تقاضا برای محصولات وارداتی کاهش نیافت و انگیزه برای تولیدی که در خارج از کشور خریدار داشته باشد، ایجاد نشد. سیاست مخرب دیگر این بود که برای تامین مالی هزینهها از چاپ پول استفاده شد. نتیجه این شد که در مدت کوتاهی تورم سهرقمی در کشور ایجاد شد. ارزش پول ونزوئلا روزبهروز و ساعتبهساعت کاهش یافت. در نتیجه همگان به تبدیل پول به کالا و انبار کردن هر آنچه میشد خرید، روی آوردند. در این میان، دقیقاً همان گروههایی که در تبلیغات دولتی، هدف تمامی سیاستهای رفاهی اعلام میشدند، یعنی گروههای کمدرآمد جامعه، بیشترین صدمه را خوردند.
این گروهها توانایی مالی مقابله با شوکهای قیمتی بزرگ را نداشتند و با شدت گرفتن بحران به سرعت تمام دارایی و سطح مصرف خود را از دست دادند. از آنجایی که وضعیت اقتصادی ایران به نقطهای حساس رسیده برخیها تصویر اقتصاد ونزوئلا را آینده احتمالی اقتصاد ایران میبینند. آیندهای که برای بسیاری دلهرهآور و نگرانکننده است. دراین باره اقتصاددانان تلاش میکنند تا شباهتها و تفاوتهای دو اقتصاد را بررسی کنند تا احتمالا بتوانند پاسخ به این سوال نگران کننده را به شکلی واقعنگر ارائه کنند. هرچند شبیهسازی شرایط اقتصادی و اجتماعی با نمونههای خارجی در طول تاریخ احتمالا تلاشی برای درک بهتر وضعیت به شدت پیچیده حال حاضر است، با این همه نفس «تفاوت» نظرات کارشناسان اقتصاد، خود میتواند در درک شرایط اکنون حاکم بر اقتصاد کشور به مددمان بیاید.
برای مثال «محمد واعظ» اقتصاددان درباره اینکه «آیا اقتصاد ایران ونزوئلایی میشود» به ایسنا گفت:« باید توجه داشت که وجود ویژگیهای مشابه در چند مورد، دلیلی بر یکسان انگاشتن کلیت اقتصاد نیست. هر چند افزایش شدید نرخ ارز در هفته گذشته و گرانی برخی کالاها در ایران، شباهتهایی را در اقتصاد ونزوئلا ایجاد کرده است، اما این شواهد نمیتواند موجب ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران شود، زیرا ساختارهای این دو اقتصاد هر چند از جهاتی مشابه اما از جهات بیشتری متفاوت هستند؛ برای مثال اقتصاد ایران اکنون برخوردار از درآمد صادراتی چند ۱۰میلیارد دلاری است که اقتصاد ونزوئلا فاقد این درآمدها است.»
پازوکی: احتمال ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران وجود دارد
در همین رابطه خبرنگار همدلی به سراغ «مهدی پازوکی»اقتصاددان رفت تا در این باره نظرات این کارشناس اقتصادی را جویا شود.
پازوکی به همدلی میگوید: «اگر با مشکلات اقتصادی ایران برخورد علمی و کارشناسی نکنیم و به شکلی پوپولیستی رفتار کنیم و پوپولیستها بتوانند قدرت حاکم شوند بیشک راه ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران بیش از هر زمانی هموار خواهد شد.» علیرغم لحن هشدار دهنده این اقتصاددان میشود اما میتوان امید را در سخنانش نیز دریافت.
پازوکی میگوید: برای تحلیل درستتر این موضوع باید به بررسی اقتصاد ایران در دوران پیشابرجام بپردازیم. در گذشته شاهد بودیم که چگونه پوپولیستها با سوار شدن بر موج ملیگرایی احساسی و سر دادن شعارهای شبهسوسیالیستی، اقتصاد کشور را به ورطه فروپاشی کشاندند.
بنابراین اگر قرار باشد همان مسیر را ادامه دهیم و با مشکلات برخورد پوپولیستی شود، بیشک این بار وضعیت اقتصاد از گذشته و دوران پیشابرجام بدتر خواهد شد. باید در نظر داشت که اگر اقتصاد ایران آن دوره توانست مقاومت کند یکی از دلایلش وجود زیرساختهایی بود که رفتهرفته و در جریان تحریمهای دوره قبل دچار خسران شدند و اکنون ما بحث زیرساختهای حوزههای مختلف اقتصاد با مشکلات بسیاری مواجهیم.
شاید همین حالا ونزوئلا شدهایم و خبر نداریم
از پازوکی میپرسم بسیاری در رسانهها معتقدند در شرایط حاضر، اقتصاد ما در حال پیمودن همان مسیری است که اقتصاد ونزوئلا پیشتر رفته است و نمونهها در این باره به وضوح مشخص هستند؛ یعنی ارزش پول ملی به شدت در حال کاهش است، تورم سیری صعودی گرفته و اعتراضهای مردمی هم شنیده میشود؛-اتفاقی که بعد از مرگ چاوز در خیابانهای ونزوئلا دائما در جریان است.- این همه همزمان شده با بحرانهای زیست محیطی.
این در حالی است که از حرفهای شما بوی امیدواری میآید و به نظر روایت شما آن قدرها هم بدبینانه نیست،که این طور جواب میدهد:«به نظر من اگر در واقع تعامل با دنیا را نداشته باشیم و به شکلی منطقی در چارچوب منافع ملی دست به مذاکره گسترده با جهان نزنیم، مطمئناً خود را در سمت بازندهها قرار دادهایم. اما به زعم آنچه ما را به سمت ونزوئلایی شدن پیش میبرد عدم انجام اصلاحات اقتصادی است. سالهاست این حرفها از طرف اقتصاددانان بیان میشود، اما کو گوش شنوا.
کدام کشور بستری برای رانت از طریق ارز برای بخش کوچکی از شهروندانش ایجاد میکند؟ کدام کشور «ارز رانتی» در اختیار برخی از شهروندانش قرار میدهد تا مثلا برای مسافرت به کشوری مثل ترکیه سفر کنند؟ در حالی که در بازارهای غیر رسمی دلار نزدیک به ۱۰هزارتومان به فروش میرسد، عدهای با ارز ۴۲۰۰تومانی به آنتالیا میروند. این رانت است منطقی نیست که ارز ۴۲۰۰ تومانی به کسی برای وارد کردن خوراک دام داده شود و او با این ارز دست به کارهای دیگری بزند. چرا باید ارز ۴۲۰۰ تومانی به یک تیم فوتبال اختصاص یابد تا این تیم لاستیک ماشین وارد کند؟ اینها همه نشاندهنده بیبرنامگی دولت و مجموعه حاکمیت در سطح کلان است.
البته این همه در گذشته هم بوده است. تمامی دولتها در ایران، از اوایل دهه ۵۰ شمسی، با اتکا به پول نفت، سعی در اجرای سیاستهای رفاهی داشتهاند. برخی از این سیاستها، مانند فراهم کردن زمینه آموزش و بهداشت عمومی، سیاستهای مثبت با نتایج مفید بوده است، ولی بسیاری از آنها مانند کنترل قیمتها برای حمایت از مصرفکننده نتایج مضری داشتهاند.
یارانههای گستردهای که روی اقلام مصرفی، بهخصوص اقلام مصرفی با نتایج جانبی منفی (بخوانید آلودگی) مانند بنزین داده شده، منابع عظیمی را که باید صرف سرمایهگذاری در زیرساختها میشد، بلعیده است. پایین نگهداشتن قیمت انرژی و برخی محصولات کشاورزی با استفاده از پول نفت، به همراه کنترل شدید بازارها، عملاً هرگونه سرمایهگذاری بزرگ بر تولید این کالاها را بیفایده کرده است. از سوی دیگر، قیمت پایین این محصولات، سبب شکل گرفتن عادات مصرفی همراه با اتلاف شده است. بسیار اتفاق افتاده است که وقتی منابع ارزی حاصل از فروش نفت و گاز برای تامین منابع این یارانهها کافی نبوده، منابع لازم از طریق افزایش نقدینگی و ایجاد تورم خلق شده است.
جراحی اقتصاد امری محتوم است
این اقتصاددان تاکید میکند:«اگر میخواهیم اقتصادمان به روز اقتصادهای شوروی دیروز یا ونزوئلای امروز نیفتد باید دست به جراحیهای سخت بزنیم. باید یارانهها سامان یابد و قیمتهای حامل انرژی واقعی شود. کجای دنیا به ۹۶ درصد جامعه خود یارانه میدهد؟ آن هم یارانهای که هیچ دردی از آنها دوا نمیکند.»
از پازوکی درباره چشمانداز اقتصاد کشور میپرسم، چشماندازی که با بازگشت تحریمهای آمریکا بیش از پیش غبارآلود و مبهم شده است که او اینگونه جواب میدهد: «به نظر من تخصیص منابع در ایران به شکلی اشتباهی در حال انجام است. مجلس با مشکلات پوپولیستی برخورد میکند. دولت با گردش به راست، تحت فشار یا آزادانه و خواسته یا ناخواسته سیاستهایش پوپولیستی شده است. این تغییر به راست یکی از آن اشتراکات جدی اقتصاد سیاسی شده ایران و ونزوئلا است. این همان مسئلهای است که باید از آن ترسید و نگرانش بود و هر اندازه اصلاحات اقتصادی به تعویق افتد وضعیت بغرنجتر خواهد شد.
در وهله اول باید اصلاحات پولی در نظام بانکی کشور صورت پذیرد در همین راستا به زعم من باید بانکها را ملی کنیم. بعد بانکهای زیانده را در هم ادغام کنیم تا جلوی ریختوپاش سیستم بانکی گرفته شود. در حال حاضر متاسفانه معوقات سیستم بانکی افزایش پیدا کرده است، باید جلوی پولهای کثیف گرفته شود و انضباط پولی بر نظام بانکی کشور حاکم شود. دوم اصلاحات مالی است که در اقتصاد کشور باید در دستور کار دولت قرار بگیرد. البته وقتی میگوییم دولت مراد همان مجموعه حکومت است. اصلاحات در بودجه باید به صورت قطع بودجههای غیر ضرور در دستور کار قرار گیرد.
این کار هم نیاز به یک جراحی کاملاً پیچیده و سخت دارد به این معنا که در وهله اول دولت باید دست به کوچکسازی خودبزند و در وهله بعد نهادهای شبه دولتی که بخش اعظمی از بودجه به آنها تعلق میگیرد، مورد بررسی قرار گیرند. باید در رابطه با این نهادها شفافسازی صورت گیرد. برعکس به بودجههای وزارتخانههای بهداشت و آموزش و پرورش توجه بیشتری شود. سومین مورد اصلاح ساختار اداری کشور است. باید جلوی پارتیبازیها گرفته شود. باید جلوی رانتهای اداری گرفته شود. خلاصه باید فساد اداری در کشور را ریشهکن کرد. باید بدانیم که ایران از این نظر جایگاه نگرانکنندهای در بین کشورهای جهان دارد. باید جلوی استفاده از نیروهای غیر کارآمد گرفته شود.
چه خواهد شد
بار دیگر سوال آغازین را به شکلی دیگر از پازوکی میپرسم، اینکه با توجه به تحریمهای جدید آمریکا که چند ماه دیگر اجرایی خواهند شد و با درنظرگیری سوءمدیریت داخلی و آسیبدیدن زیرساختهای اقتصادی در دوران پیشابرجام بر اثر تحریمها، تا چه اندازه احتمال ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران میرود؟ که این اقتصاددان جواب میدهد: شرایط و مولفههای اقتصاد دو کشور ایران و ونزوئلا تفاوتهای بسیاری با هم دارد، با این حال آنچه برای اقتصاد ایران خطری جدی محسوب میشود، سوءمدیریت داخلی است.
مطمئن باشید که دنیا نمیتواند نفت ما را به صفر برساند. با این همه عقل حکم میکند، ما باید به سمت تعامل بیشتر با جهان برویم علیرغم اینکه خود آقای ظریف یکی از قویترین دیپلماتهای خاورمیانه است، اما وزارت خارجه اشکالهای بسیار دارد. من اگر جای روحانی بودم ۵۰درصد سفرا را به تهران فرا میخواندم. وزارت خارجه نیاز به یک دگرگونی ساختاری و تغییر در نیروی انسانی دارد. باید بپذیریم در ساختار سیاسی نظام بینالملل جدید این مذاکره است که منافع ملتها را تامین میکند. هرگاه که ما مذاکره نکنیم گزینه «باختن» را انتخاب کردهایم.
سوال آخری که از این استاد دانشگاه میپرسم این است که آیا در شرایط حاضر مذاکره با آمریکا به نفع ایران است؟ که مهدی پازوکی میگوید: به نظرم من نه. در شرایط کنونی مذاکره با آمریکا به ضرر ماست. باید یادمان باشد که ما فرصت طلایی مذاکره در دوران اوباما را از دست دادیم. در حال حاضر آمریکا دست بالا را دارد و تلاش میکند همه خواستههای خودش را به ایران تحمیل کند.
امریکا اتحاد عربی- اسرائیلی را علیه ایران شکل داده و دیدیم که در چند روز گذشته پولهای ما را در امارات بلوکه کردند. خب در چنین شرایطی منطق حکم میکند ما با مدیریت و درایت بیشتری عمل کنیم. در حال حاضر اولین اولویت ما این است که چگونه باید تحریمهای آمریکا را خنثی کنیم بیآنکه پلشتکاری دوران احمدینژاد و آن رانتهای نفتی و... ایجاد شوند. با همه این حرفها به نظر من باید تا انتخابات آتی کنگره آمریکا صبر کنیم و ببینیم که چه اتفاقی خواهد افتاد.»
آنچه از گفت وگو با پازوکی میتوان نتیجه گرفت
اول: آنچه از گفتوگو با مهدی پازوکی میتوان نتیجه گرفت اینکه هرگاه دو مولفه پوپولیسم و درآمد نفتی همدست شوند، نه تنها اقتصاد که سیاست و فرهنگ و اجتماع هم بیمار میشوند. نکته دوم آنکه هر دو کشور ایران و ونزوئلا در برههای از تاریخشان تلاش کردند تا از طریق همدستی پوپولیسم و مصادره شعارهای سطحی سوسیالیستی نوعی سرمایهداری دولتی را بر اقتصاد دو کشور حاکم کنند. محمود احمدینژاد و هوگو چاوز شباهتهای زیادی بههم داشتند،هم از نظر تفکر و دیدگاههای شخصی و هم از نظر دولتمداری.
دوم: با این حال چاوز احتمالا در پیش گرفتن سیاستهای تشکیل دولت رفاه بسیار از همتای ایرانی خود حداقل برای چند سال موفقتر عمل کرد. در ونزوئلا چاوز منابع حاصل از تولید نفت و سایر منابع طبیعی را صرف برنامههای رفاهی گسترده کرد. مواد مصرفی از جمله غذا، خدمات آموزشی، بهداشت و درمان، و انرژی با قیمت بسیار پایین در اختیار مردم قرار گرفت. همه چیز برای ونزوئلا خوب پیش میرفت تا اینکه مرگ چاوز و افت شدید قیمت نفت، وضعیت را برای این کشور به کلی دگرگون کرد.
در ایران هم تلاش شد تا چنین سیاستهایی البته به شکلی نمایشیتر اجرا شود. حجم عظیمی از سرمایهها در طرحهایی چون مسکن مهر «فریز» شدند، بیآنکه نتیجه مطلوبی در پی داشته باشد؛ به عبارتی هم بخش عظیمی از درآمدهای نفتی که میتوانست در بخشهای مولد اقتصادی به گردش درآید و منجر به تحرک اقتصاد شود، بلوکه شد و هم پروژه مسکن مهر به لحاظ زیرساختی شکست خورد، مصداق این موضوع را میتوان در چند زلزله اخیر به خوبی مشاهده کرد.
سوم: در ونزوئلا بعد از افول قیمت نفت به خاطر نبود درآمد نفتی و ابرتورم فزاینده، روند رفاه مردم کند شد و رفتهرفته اعتراضهای خیابانی ونزوئلاییها گسترش یافت. نرخ تورم به ۸۰۰ درصد بالغ شد و رشد اقتصادی به منفی ۸درصد رسید. کشوری که اقتصادش به طور کامل متکی به درآمدهای بادآورده نفتی بود با کاهش شدید این درآمدها دچار مشکلات بنیادی شد تا اقتصادش روزبهروز کوچکتر شود.
ونزوئلا حالا با آشوبهای داخلی، صفهای طویل مردم برای دریافت مواد غذایی و دارو، گسترش بازار سیاه و قاچاق کالا و پول بسیار بیارزش مواجه است. در سال گذشته در ایران اعتراض گروههای مختلف مردم به گرانی و شرایط نامطلوب اقتصادی بالا گرفت و این همان مسئلهای است که اقتصاددانان تلاش میکنند در بارهاش به دولت هشدار دهند. در واقع آنچه شرایط اقتصادی ایران را به شدت پیچیده میکند تحریمهای بینالمللی از یکسو و به تعویق انداختن اصلاحات ساختاری و عدم در پیش گرفتن سیاستهای درست در مورد مشکلات معیشتی مردم از سوی دیگر است.
مجموع این اتفاقات باعث شده تا امروز نگرانیها از فروافتادن اقتصاد ایران به جادهای که مقصدش ونزوئلاست دوباره جان بگیرد. فرضیه تسری یافتن تفکر خارج کردن سرمایه از ایران در میان فعالان اقتصادی، اگرچه ممکن است در حال حاضر بدبینانه باشد اما نمیتوان به کلی آن را نفی کرد. فرضیهای که در انتهای آن ونزوئلاشدن ایران متصور شده است. ایران و ونزوئلا اگرچه همچنان بسیار دور از هماند اما پوپولیسم و نفت دو حلقه اتصال قدرتمندی است که میتواند این خواهران دور از همافتاده را در آینده به هم نزدیک کند. باید این هشدارها را جدی گرفت. این کلمات فقط احتمالات را به تصویر میکشند؛ احتمالاتی که کام اقتصاد و توانمندیهای ملی ایران را تلخ میکنند.
- 38
- 6