روزنامه شرق نوشت: بیش از ۵۰ سال از وقف منطقه نصیرآباد شهریار میگذرد؛ زمینهایی که شاید چند نسل از یک خانواده روی آن علاوه بر زراعت، زندگی کرده و به قول زمیندارهای همین منطقه، آنجا را آباد کردند. اما حالا طبق آنچه خودشان میگویند، حدود سه سالی است که گروهی به شکل مرتب زمین و باغ آنها را تخریب میکنند، راه آب را میبندند یا با تخلیه نخاله ساختمانی جادههای منتهی به زمینها را مسدود میکنند. گروهی که گفته میشود توسط یکی از کارمندان سابق اداره اوقاف در منطقه حاضر میشوند تا به هر شکل زمینها را از این زمیندارها بگیرند. طبق آنچه این زمیندارها میگویند تا الان به هیچکدام از شکایتها و مطالبات آنها در ارگانها و سازمانهای مختلف پاسخ داده نشده و سازمان اوقاف هیچ همکاریای با آنها نکرده است. حتی وکیل این زارعهای زمیندار هم اعلام میکند طبق اسناد، این کارمند سابق اداره اوقاف به دلیل نفوذ، چالشهای فراوانی را برای زمینهای این منطقه ایجاد کرده است. این در حالی است که همین کارمند اداره اوقاف اعلام میکند: «ما موقوفه را سال ۹۹ از اداره اوقاف تحویل گرفتیم. آقای بدر بهعنوان متولی موقوفه، به هشت نفر وکالت داده تا این موقوفه را بچرخانند. من یکی از آن هشت نفر هستم. ایشان هم بهعنوان ورثه دخالت نمیکند بلکه دخالت ایشان در امور موقوفه بهعنوان متولی موقوفه است».
زمین و باغهای تخریبشده
هوا نیمهتاریک است و کمکم به دلیل نبود نور کافی، تردد در این جادههای خاکی غیرممکن خواهد شد. کنار بیشتر باغها و زمینها، دیوارهای بلوکی و آجری فروریخته و درختهای چندساله از ریشه بیرون زده است. جوانی که از خانواده همین زمیندارها محسوب میشود، ما را تا انتهای یکی از این باغها میبرد. همه جا تاریک است و با نور گوشی همراهش آجرهای سیمانی روی زمین و دیوارهای تخریبشده را نشان میدهد. بقیه زارعان که جلوی باغ ایستادهاند، میگویند این فقط وضع یکی از زمینهاست. سوار بر ماشین میشویم تا وضع دیگر باغهای تخریبشده را ببینیم. دیوار بیشترشان در همین چند هفته ریخته و درختان دو یا سهساله بیرون از خاک هم نشان از یک تخریب دارد. بعضی از بخشهای جاده با تخلیه نخاله مسدود شده است. زارعان به هم میگویند این هم کار خودش است. آنها از مردی به نام «ا.ت» حرف میزنند که طبق روایتهای خودشان، در سه سال اخیر همه زندگی آنها را دگرگون کرده است. در ماشین نشستیم و به سمت اتاقک موتور آب زمینها حرکت کردیم. یکی از همراهان، مردی با موهای جوگندمی و زمیندار این بخش است و میگوید: «من یکی از وارثان نسقدارها هستم. داشتیم زندگی خودمان را میکردیم که از سه سال قبل، فرد «ت»نامی همه زندگی ما را به هم زد. خودش را وکیل متولی موقوفه این زمینها معرفی کرد. به هر بهانه میخواهد زمینهای ما را از چنگمان بیرون بکشد. از گروههای عجیبی که در این منطقه مستقر کرده تا بستن آب زمینها و خشکشدن بعضی زمینها. خلاصه به شما بگویم در این مدت میزان سهم ما را به هکتار تبدیل کرده است و قصد دارد زمینها را از ما بگیرد. زمینهایی که از سالهای سال ما روی آن کار کردیم که ایشان آمد. چند وقت یک بار هم گروهی را میفرستد سرزمینهای ما و با بولدوز همه چیز را تخریب میکنند و میروند. یکی وسط زمین ساختمان مرغداری درست کرده بود، آمدند کل ساختمان را تخریب کردند و همه مرغ و جوجهها آنجا تلف شدند. جالب است که همان صاحب مرغداری وقتی از این آقا شکایت کرد، این آقا هم از صاحب باغ دوباره شکایت کرده است. در کنار این ماجرا، دیوارهای باغهای مختلف را تخریب کردند. الان هم یکسری افراد را اینجا بکار گرفتند تا بر ما فشار بیشتر بیاورند. مثلا همین چند روز قبل موتور آب زمینها را به روی ما قطع کرده؛ موتور آبی که ۵۰ سال دست ما بود و هرروز با آن به زمینها آب میدادیم، الان قطع شده است. ما الان حدود ۴۰ نفر شاکی، فقط در شهریار هستیم که در بازپرسی شعبه چهار هم پرونده داریم ولی واقعا تا الان هیچ اقدامی صورت نگرفته است».
به شکایتهای ما رسیدگی نشده
جلوی موتور آب زمینها که میرسیم، دیگر همه چیز با نور چراغ ماشینها قابل رؤیت است. تعداد زارعان و زمیندارها بیشتر شده و همه منتظر هستند از مشکل خود حرفی بزنند. یکی از آنها بیمقدمه جلو میآید و میگوید: «من به شما همین را بگویم که تا الان ما متولی را که این آقای وکیل گفته، ندیدهایم. تنها وکالتنامهای را که دست آقای «ت» است، دیدهایم که بهعنوان وکیل این فشارها را به ما آورده است. این آقای وکیل بارها ما را تهدید کرد، خلاصه شرایط پیچیدهای ایجاد کرده و هروقت ما از ایشان شکایتی کردیم، ایشان هم برای ما پروندهای به جرم دروغگویی باز کرد. هرروز از ما شکایت میکند اما به هیچکدام از شکایتهای ما رسیدگی نشده است. هر زمان به شعبه چهار بازپرسی میرویم، دیگر همه به ما به شکل دیگری نگاه میکنند و در اداره اوقاف هم حدود ۲۰ شکایت ثبت کردیم که تازه متوجه نفوذ این آقا در اداره اوقاف شدیم. این آقای «ت» بر ما فشار آورده که علاوه بر حق نسق که باید به ادراه اوقاف پرداخت کنیم و علاوه بر نظر کارشناس، پولی را به حساب شخصی خودش واریز کنیم و اگر این واریزی را که مثلا ۳۰۰ میلیون است، انجام ندهیم، سند زمین را که قبلا به هزار بهانه از ما گرفته بود، پس نمیدهد».
یکی دیگر از زمیندارها جلو میآید و از عدم همراهی اداره اوقاف میگوید: «ببینید من خودم الان زمیندارم، سند اجاره و حق نسق هم دارد، الان باید به اداره اوقاف بروم و آن را تمدید کنم، اما این کار را با مانعتراشی انجام نمیدهند. میخواهند زمین من را بگیرند و به کس دیگری بدهند. در این صورت زمین با قیمت بالاتری جابهجا میشود. مثلا سال ۹۷ هم ۵۰۰ میلیون اهدایی برای اوقاف از ما گرفتند تا مثلا به ضعفا بدهند. در این صورت سندهای زراعی ما را تمدید نمیکنند، بعد هم وارد دعوای دیگر میشویم و میگویند ما به شما اظهارنامه دادیم ولی نیامدید و در این صورت امکان دارد خلع ید به ما بخورد؛ یعنی در این صورت حق و ریشه ما اینجا دیگر از بین میرود. مثلا اظهارنامه میدهند که ظرف ۱۰ روز حق و حقوق اوقاف را بدهید تا سند شما را تمدید کنیم ولی هرروز یک مانعتراشی میکنند تا اینکه۱۰ روز رد میشود».
منافع این زمینها برای ماست
بین صحبتهای زارعان، کمکم جمعیت بیشتر میشود و یکی دیگر از آنها میگوید: «زمین اوقاف مال اوقاف، اما منافع آن که برای ماست. تمام این زمینها را ما کاشتیم، سه نسل ما در این زمینها بودند. اینجا را زمان شاه اصلاحات ارضی در راستای واگذاری دهات و مزارع به زارعان صاحبنسق داد که سرجمع هشت نفر میشوند و کل ده را با صلح قطعی از موقوفه شاه میخرند و به زارعین میدهند. بعد هم که امام خمینی(ره) میگوید موقوفات پابرجاست. ما اینجا را آباد کردیم و دامداری داشتیم، حالا این آقا آمده منافع ما را پایمال کند تا بگوید شما اینجا هیچ حقی ندارید».
یکی از کشاورزان زمیندار اشاره میکند: «چند روز قبل چند نفر با لباس مأمور آمدند اینجا و بخشی از اتاقک موتورخانه زمینها را تخریب کردند و جلوی آب آن را هم گرفتند و رفتند. بعد که ما برای شکایت به کلانتری رفتیم، به ما گفتند آنها مأمور کلانتری نبودند، یعنی مأمور قلابی بودند...».
مرد میانسالی از بین جمعیت جلو میآید و میگوید: «من حدود هفت یا هشت سال پیش یک تکه زمین را از نسقدار خریدم. حدود چهارصد تا درخت در زمین داشتم، اما شبانه آمدند زمین را شخم زدند و رفتند. این هم کار چهار برادر است که اینجا آمدند و خودشان میگویند ما را «ت» فرستاده است. آب را به روی زمین ما بستند و تعداد زیادی از درختان زمین من خشک شده است».
زمیندار میانسال دیگر اضافه میکند: «الان هم چند روز است که اتاقک موتور آب زمینها را تخریب کرده و آدمهای خودش را آنجا گذاشته است. با این کار قلب زمین کشاورزی را میخواهد بگیرد. الان حدود دو سال است که آب کانال را بستهاند، بعد که دیدند از موتور آب استفاده میکنیم، جلوی آن را هم گرفتند. ما یک زمین چهار هزار متری داریم، همین آقا به من گفته برای هر هزار متر باید ۳۰۰ یا ۴۰۰ میلیون پول بدهی تا به شما سند اوقافی بدهم که من الان این پول را ندارم و ندادم».
تمام باغ ما تخریب شده
زمیندار میانسال با سر و روی بههمریخته، از بین جمعیت این زارعان و زمیندارها میگوید: «حدود سه یا چهار ماه پیش آمدند تمام باغهای ما را خراب کردند، درختهای دو، سهساله را از ریشه کندند. ما برای پیگیری اقدام کردیم که آقای «ت» از تکتک ما به جرم دروغگفتن شکایت کرد. البته ما منع تعقیب گرفتیم. خدا شاهد است که ایشان همه ما را گرفتار کرده است. به شش نفر ما گفته شش میلیارد جمع کنید تا من به شما سند بدهم. درصورتیکه من گفتم اصلا شما ۵۰۰ میلیون به من بده من کل زمین را به شما میدهم و میروم. بهخاطر شرایطی که درست کردند، دیگر همه میترسند، هیچکس سر زمینش نمیآید. همین چند روز پیش با چند نفر از زمیندارها اینجا بودیم که یکی از آدمهای همین آقا میخواست ما را بترساند».
مرد دیگری اضافه میکند: «الان حدود ۳۰ سال است که ما در خانه خودمان زندگی میکنیم، اما این آقا از ما شکایت خلع ید کرده و میگوید زمین خانه برای اوست. این آقا سال قبل آمد باغ ما را خراب کرد، با این کار درخت و مرغ و جوجههای باغ همه از بین رفت. گفتیم اشکالی ندارد و دوباره زمین را ساختیم که امسال هم دوباره همین کار را انجام داد. ما رفتیم فرمانداری و گفتیم یک نفر به نام آقای «ت» آمده و همه ما را اذیت میکنند. این آقا آدم استخدام کرده و ما اصلا شب به این منطقه نمیآییم. ولی باز هم از ما شکایت کرده و من با ضمانت آزاد هستم. باغ و خانه ما را خراب کرده، جوجه، غاز، اردک، درخت و همه چیز را از بین برده، تازه از ما شکایت هم کرده. میگویم من ۳۰ سال اینجا نشستم و در این مدت به اداره اوقاف اجاره میدادم شما کجا بودی؟».
مردی با موی سفید که او هم روایتهای مشابه افراد دیگر را دارد میگوید: «به عنوان یک جانباز میخواهم بگویم از دولت راضی نیستیم، ما کل ادارههای شهریار، سازمان اوقاف و هر کجای دیگر رفتیم ولی هیچکس جوابگو نیست، این آقای وکیل . الان هم سند زمین من را گرو نگه داشته است. چند بار برای گرفتن سند پیشش رفتم اما به من بیاحترامی کرد و حتی پنچ میلیارد هم پول خواست که من اصلا نداشتم که بدهم».
یکی از حاضران که سن کمتری دارد، اضافه میکند: «مثلا وقتی من میخواهم اجاره موقوفه را بگیرم، تمام مدارک من را میگیرد و میگوید فردا برای بقیه کارها بیا. فردا که میروم میگوید این مدارک مال تو نیست، مال خودم است. برای همین از ترس اجاره موقوفه را نبردم».
زمیندار دیگر میگوید: «من هم زمین را از نسقدار گرفتم که مرتب هم اجاره پرداخت میکنم، اما ایشان گفته پنج میلیارد به حسابش بریزیم تا اجارهنامه را به ما پس بدهد. آنموقع که ما اینجا آمدیم، هیچکس زمین اوقافی نمیخرید، ما اینجا زندگیمان را گذاشتیم و منطقه را آباد کردیم، قولنامه و مدارک موجود است که اینجا را اجاره کردیم یا خریدیم».
یکی دیگر از حاضران اشاره میکند: «همین آقا کسانی را میفرستد تا زمین را آتش بزنند یا درخت را از ریشه بیرون بکشند، چند روز پیش هم جلوی چند کامیون را گرفتیم که گفتند آقای «ر» به آنها گفته در جاده نخاله بریزم و جاده را ببندم، این آقای «ر» یکی از آدمهایی است که «ت» برای ایجاد مزاحمت استخدام کرده. اینها راه آب و جاده را میبندند تا کار را برای ما دشوارتر کنند. الان در همین رابطه استشهادنامه نوشتیم و هرکجا فکر کنید ثبت کردیم، فرمانداری شهریار و قوه و سازمان اوقاف هم بردیم اما تا الان فقط شکایتهای آقای «ت» به دست ما رسیده است».
وکیل زارعین: ایشان با نفوذ و کسب اطلاعات قوی باعث ایجاد چالشهای فراوان شدند
میثم پورگراوند، وکیل جمعی از این زارعان اشاره میکند که طبق اسناد موجود قبلا آقای «ا.ت» کارمند اداره اوقاف بودند و الان بر تمام پروندههای وقفی تسلط کامل دارند. پورگراوند درباره جزئیات این پرونده میگوید: «طبق اظهارات، خودشان را هم نماینده متولی وقف معرفی کردند که فردی به نام بدر است. در صورتی که تا الان کسی این آقای بدر را ندیده است و وکالتنامه ایشان مورد تأیید هیچ ارگانی قرار نگرفته است».
این وکیل اضافه میکند: «طبق اسناد سال ۱۳۴۲ موقوفه بدر کلا ۷۰۰ هکتار بوده است. طبق اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۲ هم به زارعین منتقل میشود و آنها این زمین را میخرند. سال ۱۳۷۱ برای زارعین سند نسقی صادر میکنند و به آنها صلحنامه میدهند. کل ۴۰۰ هکتار از ۷۰۰ هکتار را ۱۲۳ سهم در نظر میگیرند و به هر خانواده از سه سهم تا مثلا ۱۵ سهم میدهند. نامه جهاد کشاورزی، نظریه کارشناس رسمی دادگستری که هر سهم را ۳۲ هزار و ۵۰۰ و اندی در نظر گرفته است ولی آنچه طبق اسناد آقای «ت» اعلام کرده این است که هر سهم یک هکتار است و بقیه سهمها باید به ایشان واگذار شود. اینها در حالی است که در سند واگذاری نوشته ۳۰۰ هکتار در اختیار متولی قرار دارد و بقیه در اختیار زارعین است. در کنار این، آقای «ت» با گروهی که ایجاد کردند، بارها به شکلهای مختلف باعث آزار زارعین شدند و حتی طبق پروندهای که یکی از موکلینم به نام آقای رنجبر، که برای ناآرامیهای اراذل و اوباش تشکیل داده، آنها به زمینهای زارعین آسیب میرسانند. در کنار تخریب زمینها، تلفنهای تهدیدآمیز و آزارهای دیگر هم وجود دارد. ایشان با نفوذ و کسب اطلاعات قوی باعث ایجاد چالشهای فراوان شدند و الان هم پرونده در جریان است. امیدواریم با حمایت دستگاه قضا حق این زارعین را بگیریم».
«ا.ت»: ما موقوفه را سال ۹۹ از اداره اوقاف تحویل گرفتیم
ا.ت، همان فردی که به گفته زارعان زمیندار منطقه نصیرآباد، باعث دردسرهای پیشآمده برای اهالی این منطقه شده و حالا حدود سه سالی میشود که اهالی نگران ازدستدادن املاک و زمینهای خود هستند، تمام روایتهای اهالی را کذب میداند و میگوید: «داستان این منطقه به موقوفهای به نام میرزا احمد خان بدر برمیگردد که در سالهای ۱۳۰۹ هم فوت میکند. در سال ۱۳۱۳ ورثه ایشان که شامل ۱۱ نفر بوده، کل پلاک ۵۵ اصلی که مالک آن بودند را وقف میکنند. زمانی که آنجا وقف شده کلا هشت خانواده آنجا زندگی میکردند. تا دهه ۴۰ هم همین هشت خانواده آنجا زندگی میکردند، بعد از آن این تعداد کمکم بیشتر شد. همیشه اینجا موقوفه داشته و موقوفه هم اینجا را اداره میکردند. بعد از آن ۱۲۰ هکتار از اراضی موقوفه مشمول اصلاحات ارضی میشود. این ۱۲۰ هکتار به زارعین که همان هشت نفر هستند، فروخته میشود و بعد از انقلاب قانون ابطال اسناد فروش اراضی موقوفه به زارعین تصویب میشود. یعنی هرچه قبل از انقلاب به زارعین فروخته شده باطل میشود و به وقفیت برمیگردد. در این قانون آمده که اگر زارعین این زمین را به کسی دیگر فروخته بودند یا خودشان روی آن کار میکردند، در برقراری رابطه استیجاری آن ۱۲۰ هکتار اولویت دارند. اما مشکل از جایی شروع شد که موج جمعیت از سالهای ۶۸ در این منطقه بیشتر شد. این موج مهاجرت هم اراضی را از این هشت نفر میخرند و آنجا سکونت میکنند. وقتی فروش به بالای ۱۲۰ هکتار میرسد، اوقاف کمی مقاومت میکند که این به دهه ۸۰ مربوط است و من اصلا آن موقع در اوقاف کار نمیکردم و از دهه ۹۰ آنجا شروع به کار کردم. از سال ۹۰ آقای بدر متولی موقوفه میشود. ایشان شخصا نمیتواند اینجا را اداره کند، به خود اداره اوقاف وکالت میدهد. درواقع از سال ۹۱ اداره اوقاف وکیل متولی میشود و اینجا را اداره میکند. سال ۹۹ ما جلسه گذاشتیم و گفتیم کل این منطقه نصیرآباد را مردم ساختند، الان ۱۵ هزار واحد مسکونی دارد که ۱۴ هزار و ۸۰۰ تای آن غیرمجاز است، در کنارش بخش قابلتوجه انشعابات هم غیرمجاز است. درواقع یک شهر را غیرمجاز ساختند و جلو رفتند. در نهایت ما این موقوفه را در تاریخ ۲۸/۱۲/۹۹ از اداره اوقاف تحویل گرفتیم. این آقای بدر هم در تمام عمرش حتی از تهران هم خارج نشده است، ولی تا الان چندین بار از طرف این اهالی اعلام شده ایشان خارج از کشور فوت کرده است. ما وقتی موقوفه را تحویل گرفتیم، حدود شش هزار پرونده بود و متوجه شدیم از ۷۰۰ هکتار موقوفه، ۲۰۰ هکتار از اراضی موقوفه توسط همان زارعین مازاد بر سهمشان بین خودشان فروخته شده است».
ایشان درباره تخریبهای دیوار باغ و زمینها و مرغداریهای این منطقه میگوید: «تمام دیوارهای تخریبشده در باغها و تخریب ویلاها با دستور دادستان انجام شده است. چون آنها همه اراضی زراعی است و ساختوساز در اراضی زراعی ممنوع است اما زارعها فکر میکنند این تخریبها را ما انجام دادیم که حتی از ما هم شکایت کردند».
ایشان در پاسخ به اینکه ارتباط شما با این ماجرا چیست و چطور به آن راه پیدا کردید، اشاره کرد و ادامه میدهد: «همینقدر که من ارتباطی با اداره اوقاف ندارم. حتی ورثه خاندان بدر که شاید بیش از ۵۰ نفر باشند هم هیچ نسبتی با ملک ندارند. در وقفنامه نوشته شده که فرزند ذکور آقای بدر متولی میشود که اداره اوقاف فقط ناظر بر عملکرد متولی است. درواقع اداره اوقاف، در موقوفهای که متولی دارد هیچ دخالتی نخواهد داشت. آقای بدر بهعنوان متولی موقوفه به هشت نفر وکالت داده تا این موقوفه را بچرخانند، من یکی از آن هشت نفر هستم که البته از همه هم مسلطتر هستم. ایشان هم بهعنوان ورثه دخالت نمیکند بلکه دخالت ایشان در امور موقوفه به عنوان متولی موقوفه است. یعنی دیگر از باب ارث فعالیت نمیکند. در این شرایط هم اداره اوقاف فقط کار نظارت را انجام میدهد...».
نسترن فرخه
- 9
- 5