طی یک سال گذشته بورس به عنوان پربازده ترین بازار در ایران شناخته شده است. فقط کسانی که از فروردین همین امسال وارد بازار بورس شده اند چند برابر سرمایه اولیه خود سود کرده اند. این موضوع باعث عطش و هجوم بسیاری از سرمایه های خرد به بازار سرمایه طی چند ماه اخیر شده به طوری که روز یکشنبه شاخص کل بورس از ۲ میلیون واحد هم عبور کرد.
علی رغم آنکه گفته می شود حضور در بورس برای کسانی مناسب است که از امکانات اولیه زندگی و حقوق مکفی برخوردار بوده و دارای سرمایه مازادی هستند که می توانند وارد بورس کنند، اما بسیاری از افراد به دلیل سود خیره کننده بورس از یکسو و تورم بالا و کاهش روز افزون پول ملی از سوی دیگر، با فروش اموال غیرمنقول خود یا اخذ وام و استقراض وارد بازار سرمایه شده اند.
در طرف دیگر، دولت در وضعیت آشفته بازار کنونی، بورس را چشم و چراغ فعالیت اقتصادی کشور می داند و تلاش دارد به هر طریق ممکن چراغ سبز را در این سنگر انتهایی اقتصاد حفظ کند تا به لحاظ روانی سیگنال مثبتی به جامعه تزریق شود. البته جمع آوری نقدینگی از سطح کشور و هدایت آن به سمت تولید خود کم اهمیت تر از جنبه روانی رشد بازار سرمایه ندارد.
با این حال این بازار سرمایه که اکنون افزایش یا افت شاخص آن به دغدغه میلیون ها ایرانی تبدیل شده است، می تواند به پاشنه آشیل نظام نیز تبدیل شود. البته نگارنده تخصصی در زمینه اقتصاد ندارد و به تبع آن نمیتواند تحلیل اقتصادی ارائه دهد و آنچه در ادامه می آید ناشی از یک دغدغه امنیتی است.
رصد اندیشکده ها و رسانه های مهم امریکایی و فارسی زبان خارج از کشور در ماههای اخیر نشان می دهد آنچه در بازار سرمایه ایران در حال وقوع است برای آنها اهمیت پیدا کرده است. روز یکشنبه همزمان با رکورد جدید شاخص بورس در ایران، خبرگزاری رویترز از روند صعودی بورس ایران به عنوان حباب یاد کرد که با روند اقتصاد ایران در تناقض است.
چند روز پیش یک وبسایت نزدیک به شورای عالی امنیت ملی ایران از افزایش برخی کانال های بورسی در شبکه های اجتماعی توسط ضد انقلاب خبر داده بود که برای فریب و اغوای مردم ایجاد شده اند.
هفته گذشته نیز اندیشکده شورای آتلانتیک در مقاله ای با اشاره به احتمال شورش مردم به دلیل فقر و محرومیت، از بازار سرمایه ایران به عنوان پروژه امنیت ملی یاد کرده بود که به عنوان ناجی دولت عمل می کند. معنای دیگر این تحلیل می تواند این باشد که اگر می خواهید نارضایتی ها را افزایش دهید، بازار سرمایه ایران را هدف بگیرید. لذا پر بیراه نیست اگر تصور کنیم بورس ایران به سیبل یا هدف اصلی تندروهای امریکایی تبدیل شود و شاید توسعه تحریم ها در بخش فلزات گام نخست در این مسیر باشد که چند روز پیش از سوی امریکا برداشته شد.
قطعا این یادداشت در راستای تضعیف بورس نگاشته نشده و ادعای فوق هم به این معنا نیست که مردم از بورس خارج شوند، بلکه صرفا هشداری است به مسئولین که مراقبت کنند سوگلی فعلی اقتصاد ایران در هجمه احتمالی امریکا و بدخواهان ایران به ورطه سقوط نیافتد.
ماجرای موسسات مالی می تواند درس عبرت خوبی هم برای مردم و هم برای دولت باشد. در آن ماجرا یک شایعه درباره ورشکستگی یکی از موسسات در مشهد باعث هجوم مردم برای خارج کردن سرمایه های خود از این موسسه شد که منطقا به ورشکستگی و ناتوانی موسسه مذکور از پاسخ به درخواست های مردم شد. اعتراضات، تردید و ترس همچون دومینو دامن چند موسسه دیگر را نیز گرفت و باقی ماجرا که همه از آن اطلاع دارند.
اکنون نیز مردم باید بدانند بروز هر اتفاقی اگر منجر به هجوم سراسری آنها به صف فروش بورس شود، باعث سقوط بازار سهام و در نتیجه ضرر همگانی خواهد شد. این یک موضوع منطقی است و اگر در امریکا، آلمان، ژاپن یا هر کشور دیگری هم مردم به یکباره برای فروش سهام خود در بورس یا خارج کردن سرمایه خود از بزرگ ترین بانک آن کشور اقدام کنند، قطعا به سقوط و ورشکستگی آن بانک یا بازار سرمایه خواهد انجامید.
رسانه ها و خصوصا رسانه ملی وظیفه دارد این موضوع و رفتار بهینه و حرفه ای در بازار سرمایه را نه از طریق برنامه های آموزشی که قطعا کمتر بیننده دارند، بلکه در قالب سریال ها، فیلم های سینمایی یا برنامه های سرگرمی پرمخاطب به مردم آموزش دهند؛ چرا که بازار بورس ایران اکنون صرفا یک مقوله اقتصادی نیست، بلکه به یک مقوله امنیتی و حاد تبدیل شده است.
دولت نیز باید با تشکیل کارگروهی به این موضوع بیاندیشد که راههای احتمالی ایجاد شوک یا ضربه به بورس ایران چیست و از هم اکنون برای خنثی سازی چنین اقداماتی آماده باشد. ماههای پیش رو تا انتخابات امریکا از هر جهت حساس بوده و طلب می کند هم مردم و هم مسئولین با حساسیت و مسئولیت پذیری بیشتری عمل کنند.
* جلیل بیات- پژوهشگر روابط بین الملل/ عصر ایران
معمای مردم ایران و لاغری اقتصاد و چاقی بازار سهام
ساعت ۲۴ - خبرهایی که هرروز از بورس تهران منتشر می شود نشان می دهد روزانه هزاران میلیارد تومان در این بازار از سوی افراد حقیقی سهام خریداری می شود.
۲۴ روز متوالی است که مالکیت سهام به طور بیوقفه به دست سرمایهگذاران خرد سپرده شده است. در این مدت تقریبا روزی ۲هزار میلیارد تومان تقاضای جدید از سوی بازیگران خرد وارد بازار سهام شده است که حکایت از اشتهای طیف مردم برای پیوستن به رالی تاریخی سهام دارد. از سوی دیگر اما می خوانیم که نتایج یک نظر سنجی نشان می دهد در سال گذشته ۸ درصد مرد م اصلا نتوانسته اند به دلیل فقر گوشت خریداری و بخورند یا اینکه می شنویم میانگین مصرف برنج در ایران ۹درصد کاهش یافته است. این خبرهای متناقض و صف طولانی برای ثبت نام خرید خود روبه قیمت های بالاتر ونیز آه و دادخواهی شهروندان از گرانی روز به روز تحلیلگران را با سردرگمی مواجه کرده است.
از سوی دیگر در حالی که دولت با شدت می خواهد راه تورم شتابان را سد کند اما می شنویم قیمت میلگرد ۲۰۰ درصد افزایش یافته است . غلامرضا سلامی تحلیلگر ارشد مالی و بازار سرمایه در صفحه تلگرامی خود نوشته است" جناب عباسی ارزش جایگزینی پالایش اصفهان را ۸۰۰ هزار میلیارد تومان تعیین فرمودند. سود خالص این شرکت در بهترین سال ۵ هزار میلیارد تومان است.حال حساب بفرمائید پرتقال فروش را. البته من هم با ایشان موافقم با این ترغیبی که از ۴ طرف میشود این ارقام در این بلبشو زیاد دور از انتظار نیست." از سوی دیگر پیگیری اخبار دادگاههای مرتبط با پتروشیمی و مدیران بانک مرکزی دراین روزها بر ابعاد معما دراقتصادایران اضافه می کند و به قول شهروندان شاخ بر سر انسان می روید. در کنار این خبرها میخوانیم که اقتصادایران برای سومین سال پی در پی با رشد منفی اقتصادی مواجه خواهدشد و به این ترتیب از ۱۳۹۱ تا امسال ۵ سال رشد منفی را شاهد هستیم.
چقدر لاغر ، چقدرچاق
واقعیت این است که تشدید تحریمها و طولانی تر شدن آن تا همین جای کار نیز به گواه آمار و اطلاعات و همچنین احساس ناخوش ایرانیان پیامدهای ناامیدکنندهای داشته است. پرسش مردم و فعالان اقتصادی از زوایای گوناگون این است که لاغر شدن اقتصاد تا کجا میتواند ادامه یابد و شرایط پایداری اقتصاد در سطح کلان و ملی و در سطح بنگاهها و در سطح خانوادهها تا کجاست؟ شاید مدیریت ارشد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران برآورد کارشناسانه و بر پایه برآوردهای دقیق و نظرخواهی بیطرف از شهروندان دارد و بر اساس همین اطلاعات است که ادامه این وضعیت را ممکن میداند و به جای تغییر مسیر راهبردی و قابل اعتنا تشخیص میدهد در همین مسیر مقاومت باقی بماند.
اگر چنین باشد باز هم نقطه اتکای مناسبی است و در ادامه نبرد با غول نخست جهان در حوزه اقتصاد میتوان روی آن حساب باز کرد. اما اگر نهادهای معتبر و بیطرف در این باره اطلاعات و آمارهای دقیق و برپایه واقعیتهای سرسخت نداشته و تنها برحدس و گمان و وفاداری شهروندان حساب باز کردهاند بهتر است دقیقتر عمل کرده و راههایی برای نگهداشت کسب وکار موجود و سطح فعلی معیشت مردم در همین مسیر باز کنند. به نظر میرسد باید برای محاسبه میزان تاب آوری شهروندان و همچنین میزان تاب آوری فعالیتهای اقتصادی که اکنون ستون خیمه اقتصاد و اشتغال و درآمد هستند از دقیق ترین و علمی ترین روشها و نظرسنجیها استفاده کرد. چگونه سخن گفتن با شهروندان در این روزهای سخت و دوری از به کار بردن برخی عبارتهای تحریک کننده احساس و نگاه آنها یک ضرورت اجتنابناپذیر است و مدیران باید دقت کنند. به طور مثال نباید به شهروندان گفت حالا خدا را شکر قحطی نیامده است یا اینکه قرار بود ابرتورم بیاید اما جلویش را گرفتیم و حالا تورم بالا داریم.
پرسش این است که مردم فقیر و اقتصاد ملی تاچقد رمی توانند لاغر شوند و نیز بازار سهام و ارز و سکه تا چه اندازه می توانند چاق شوند؟
- 11
- 6