این روزها و با افزایش شمار دانشگاههای کمکیفیت کشور، بهآسانی میتوان دانشآموختگان دانشگاهی با مدرکهای بالا را دید که در زبان انگلیسی و فهم آن، کمترین مهارت را دارند؛ آن هم درحالیکه هماکنون بیهیچ شکی، مهمترین ابزار پژوهش، آشنایی و چیرگی بر این زبان است. نکته مهم در جامعه ما این است که ما ایرانیان، در سنجش با بسیاری از دیگر کشورهای منطقه و جهان، در یادگیری زبان انگلیسی ضعف داریم و بد عمل میکنیم.
کیفیت پایین آموزش ما سبب شده است که هماکنون در جامعه ما، بسیار کسان با مدرکهای بالای دانشگاهی پیدا شوند که توانایی بهکارگیری کارآمدانه زبان انگلیسی در مطالعات و پژوهشهای خویش را نداشته باشند. چندی پیش گزارشی میخواندم از آموزش زبان انگلیسی در مدرسههای ژاپن. هماکنون در ژاپن؛، آموزش زبان انگلیسی از پایه پنجم دبستان آغاز میشود، اما قرار است از سال ۲۰۲۰ آن را به پایه سوم ببرند و این کار را بهعنوان یکی از برنامههای بهسازیهای آموزشی خود اعلام کردهاند. در ایران هم چند سال پیش که پیشنویس برنامه درسی ملی را منتشر کردند قرار بود آموزش زبان انگلیسی از پایه چهارم دبستان آغاز شود، اما در سال ۹۱ هنگامی که این سند به دست حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر وقت آموزشوپرورش رسید این بند از سند حذف شد و به دوره اول متوسطه، یعنی پایه هفتم برده شد.
اسفند سال ۸۷ کمیته تخصصی محتوای آموزشی و پرورشی برنامه درسی ملی آموزشوپرورش، یکی از سندهای پیشنویس برنامه درسی ملی را منتشر کرد. در بخش مربوط به آموزش زبان دوم چنین آمده بود: «از آنجا که یادگیری زبان دوم بهدلیل یکسویهشدن مغز که در حدود ۱۰ تا ۱۲سالگی رخ میدهد توأم با مشکلاتی خواهد شد؛ بههمین دلیل جا دارد تا حد امکان سن و دوره تحصیلی آموزش زبان را پایین آورد.» در دوران آقای احمدینژاد و ریاست آقای حاجیبابایی بر وزارت آموزشوپرورش این سند منتشر شد، اما در نسخه نهایی و مصوب، این بند که در آن ذکر شده بود آموزش زبان باید در سالهای اولیه دوران کودکی اتفاق بیفتد حذف و بهجای آن نوشته شد: «آموزش زبانهای خارجی از ابتدای دوره متوسطه اول آغاز میشود.»
آموزش زبان انگلیسی و بهطورکلی همه زبانهای روز دنیا، فرصت و زمانی تحتعنوان «زمان طلایی» دارند که بر این اساس هرچه این آموزشها در سنین کمتری انجام شود احتمال یادگیری بالاتر میرود. در مدرسههای ایران باوجود تدریس چندین سال زبان انگلیسی کمتر کسی توانسته است در میان این آموزشها و بدون مراجعه به کتابهای دیگر و کلاسهای فوقبرنامه، یعنی تنها از طریق مدرسه، زبان انگلیسی را بیاموزد. باید در این زمینه آسیبشناسی انجام گیرد که چرا آموزش زبان در ایران تا این اندازه ضعیف است؟ مشکل آموزش زبان انگلیسی ما البته تنها در سال آغاز آن نیست و به کیفیت این آموزش هم برمیگردد، اما هرچه باشد باید بپذیریم که این زبان حکایت از نابلدی یا کم بلدی ما ایرانیان دارد و آسیبهای زیادی به ما میزند. همچنین به گمانم در روند توسعه کشور یکی از چالشها و مانعهای بزرگ است.
کاش در چهار سال دولت دوازدهم، برنامهای در جهت بهبود نسبی وضعیت زبان انگلیسی ما ایرانیان درنظر گرفته شود. جایی جملهای میخواندم که به گمانم خیلی تند است، اما حقیقتی را هم دربردارد و آن این است که اکنون بدون دانستن زبان انگلیسی، حتی فکر کردن هم ناشدنی است، یعنی بدون آشنایی با این زبان، نمیتوان فراخور این روزگار اندیشید. یک نکته دیگر هم بگویم و آن اینکه یکی از عاملهای یادگیری آسانتر یک زبان، نزدیکی نظام آوایی آن زبان به زبان اول است.
برای همین است که در کشوری مانند سوئد چیزی حدود ۷۰درصد میتوانند از زبان انگلیسی بهعنوان زبان دوم استفاده کنند، اما از اینرو در یکی از واپسین آمارهای اعلامشده جهانی در سال ۲۰۱۵ در میان کشورهای آسیایی، سنگاپور و مالزی بالاترین درصد- بیش از ۶۰ درصد- توانایی بهکارگیری زبان انگلیسی را دارند. فرادستان آموزشوپرورش ایران میتوانند از تجربه کامیاب کشورهای دیگر بهره بگیرند و به کیفیت آموزش زبان انگلیسی مدرسهای بیفزایند. دولت دوازدهم (و یازدهم) در برقراری ارتباط با جهان، تجربه خوبی از خود به نمایش گذاشته میتواند بر آموزش زبان ارتباطات جهانی نیز تمرکز ویژه کند. گرچه تاکنون از این دولت (و دولت یازدهم) برنامه ویژهای برای تقویت این آموزش دیده نشده است.
- 15
- 2