ماجرای حذف آزمونهای «سمپاد» از نظام آموزشی ایران، حرف تازهای نیست. از همان ابتدای انقلاب اسلامی تا سال ١٣٦٦ حرفوحدیثهای بسیاری برای حذف مراکزی که مخصوص آموزش به دانشآموزان تیزهوش بود، وجود داشت. در نهایت در سال ٦٦ با تأسیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان (سمپاد) و اختصاص دو مرکز دخترانه به نام «فرزانگان» و پسرانه به نام «علامه حلی» به دانشآموزان تیزهوش، شناسایی دانشآموزان مستعد رنگوبوی دیگری پیدا کرد. سالها بعد بار دیگر زمزمههای حذف این نوع مراکز بلندتر شنیده شد و اولین جرقه در سال ٧٩ با تصویب «قانون تجمیع» در شورای عالی اداری زده شد. طبق این قانون، اختیار مدارس تحت پوشش سازمان تا حد زیادی بهخصوص در شهرستانها به سازمان آموزشوپرورش استانها واگذار شد؛ اما ماجرا به همینجا ختم نشد. چند سال بعد «جواد اژهای» که ریاست هیئتامنای سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان را بر عهده داشت و طراح این سازمان بود، بعد از ٢١ سال فعالیت در جریان برگزاری یک آزمون مشکوک برکنار شد.
سال ٨٧ سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان پس از اعلام نتایج، دو سؤال غلط گزارششده را حذف کرد و این باعث شد بعضی از قبولشدگان، رد شوند و اعتراضهای بسیاری را در پی داشت. در نهایت طراحان آزمون استعفا دادند و هجمه عجیبی علیه مسئولان سازمان و بهخصوص جواد اژهای آغاز شد. در همان زمان برخی از کارشناسها معتقد بودند این موضوع، سناریویی از پیش تعیینشده برای تضعیف مراکز استعداد درخشان است. در زمان وزارت حاجیبابایی، مدارس سمپاد به صورت عجیبی رشد فزایندهای کرده و تعداد این نوع مدارس افزایش پیدا میکند. ادغام آزمون ورودی مدارس سمپاد و آزمون ورودی مدارس نمونهدولتی در سال ٩٠ از دیگر اقدامات زمان وزارت حاجیبابایی بود و بهاینترتیب، سؤالات هوش از آزمون سنجش دانشآموزان استعدادهای درخشان حذف شد. این روزها که به دلیل برگزاری آزمون کنکور و آزمونهای ورودی مدارس خاص، کسبوکار آموزشگاههای خارج از نهاد رسمی نظام آموزشی پررونق است، تصمیم وزارت آموزشوپرورش برای حذف آزمون تیزهوشان و مدارس سمپاد با حرفوحدیثهای بسیاری همراه شد. گفتوگوی شرق با فاطمه مهاجرانی، رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان و دانشپژوهان جوان را میخوانید.
تا چه اندازه موافق نخبهپروری در جامعه هستید؟
برایند نخبهپروری در ایران سابقهای ٥٠ساله دارد و برمیگردد به زمانی که مسئولان وقت احساس کردند به عدهای باید متفاوت از دیگران توجه شود؛ چون استعدادهای ویژهای دارند. استعدادویژهداشتن مثل این است که اسفنجی داشته باشیم، اگر این اسفنج را داخل گلاب بگذاریم جذب میکند و اگر در گندآب هم بگذاریم بازهم جذب میکند. آمار نشان میدهد دو درصد از افراد جامعه هوش بالای ١٣٠ دارند و وقتی به حدود ١٨٠ برسیم، این احتمال به یک در ١٠میلیون کاهش مییابد و اتفاقا برخی از این افراد چون رفتارهای هنجار ندارند، شناسایی نمیشوند. این دو درصد به دلیل داشتن استعداد ویژه، اگر انسانهای اثربخشی تربیت شوند، میتوانند خدمات بسیار مفیدی برای ٩٨ درصد جامعه داشته باشند؛ البته این به آن معنا نیست که استعداد برای این افراد کبر و غرور بیاورد، بلکه استعداد باید برای این افراد وظیفه بیشتری بیاورد. آموزش این وظیفهشناسی بر عهده نظام آموزشی است. استعداد، استحقاق و وظیفه را نظام آموزشی باید در این افراد ایجاد کند.
نخبهپروری قبل از انقلاب در ایران شروع شد و سیستم آمریکایی بود و محتوا از آن طرف میآمد. این سیستم مدیریت شد تا سال ٦٦ که به ابتکار دکتر اژهای که پیر نخبهپروری ایران هستند، سازمان مرکز ملی استعدادهای درخشان بهعنوان یک نهاد رسمیت پیدا کرد. در سال ٦٦ به اذعان ایشان ما شش مدرسه داشتیم که شناسایی این دو درصد از افراد نخبه جامعه را هدف میگرفتند؛ اما متأسفانه کار را به جایی کشاندند که در برخی مناطق با انبوهی از مدارس سمپاد روبهرو شدیم. در گسترش یکدفعهای که اواخر دهه ٨٠ شروع شد، در برخی مناطق ٢٥ درصد از دانشآموزان ما تیزهوش شدند. از این سیستم چه انتظاری میتوان داشت! این سیستم حتما آسیبزننده است؛ چون از رسالت خود دور شد.
معمولا نهادها به گسترش مراکز و فعالیتهای خود افتخار میکنند، ولی ظاهرا شما از این گستردگی راضی نیستید؟
رشد فیالنفسه اتفاق خوب یا بدی نیست. رشدی خوب است که متوازن و متناسب با اهداف کلان جامعه باشد. در این حالت به آن توسعه گفته میشود. در سال ٨٩ و وزارت جناب حاجبابایی و در راستای عدالت آموزشی این مدارس رشد قارچگونهای پیدا کرد و سه برابر گسترش پیدا کرد. وقتی با مسئله علمی و دانشبنیان برخورد نکنیم، همین اتفاقها هم از آن بیرون میآید. آنچه از آن غافلیم، مدیریت دانش فرایندهاست. ما معمولا نمادین برخورد میکنیم و نتیجه همین میشود که امروز میبینیم. آزمونهای آسیبزا گریبان سمپاد را گرفته است. من از حذف اضطراب دانشآموز ابتدایی خوشحالم؛ اما نکته این است که آیا تنها عامل اضطراب همین است؟ جالب است که موضوعی به نام عدالت آموزشی را دست گرفتهایم و هرکاری با این عنوان میکنیم. اگر سمپاد را گسترش میدهیم، با نام عدالت آموزشی است و اگر سمپاد را جمع میکنیم، بازهم میگوییم عدالت آموزشی و جای سؤال است که چرا این عدالت آموزشی شفاف نیست چه میخواهد بکند؟
نظرتان راجع به جداسازی دانشآموزان نخبه چیست؟
اگر نظام آموزشی ما نظامی بود که میتوانستیم به اندازه کافی معلمهایی داشته باشیم که استعدادها را بهخوبی بشناسند و به نیاز دانشآموز مستعد پاسخ دهند و امکانات مدرسه متناسب بود، طبیعی است بهتر بود این نوع دانشآموزان جدا نشوند. اگر روزی به جایی برسیم که تمام مدارس ما توان ارائه برنامه شخصیسازیشده را برای هر دانشآموز داشته باشند، نباید جداسازی وجود داشته باشد؛ اما در شرایط فعلی که اینطور نیست. دانشآموز نخبه در ١٠ دقیقه تمام مطالب معلم را میگیرد و بقیه زمانش به شیطنت یا بطالت میگذرد. طبیعی است که هم آسیب میبیند و هم آسیب میزند. بنابراین ما ناگزیریم جداسازی داشته باشیم و البته در سند هم تفکیک حداقلی به رسمیت شناخته شده است. تفکیک در شرایط فعلی هم عقلانی است و هم اخلاقی. اگر نسبت به این نوع استعدادها در جامعه که بسیار هم اندک هستند، بیتفاوت باشیم، عین بیعدالتی است. در سند تحول نظام آموزشی نیز صحبت از «عدالت آموزشی» است و نه مساوات آموزشی. این دو باهم متفاوت است.
نوع آزمونهایی که سمپاد در گذشته برگزار میکرد، بسیار متفاوت بود. ممکن است تغییراتی که در این سالها پیدا کرده، موجب اقبال بیشترخانوادهها از سمپاد باشد؟
در تهران زمانی فقط چهار مدرسه سمپاد داشتیم، ولی الان که تازه کم شده، ٣٤ مدرسه داریم. نتیجه این افزایش، همین میشود که همه فکر میکنند فرزندانشان جزء همان دو درصد نخبه هستند. مسئله اینجاست که با یکیشدن آزمون سمپاد و نمونهدولتی، ملاک آزمون پیشرفت تحصیلی شد. درست است که همبستگی بین هوش و پیشرفت تحصیلی وجود دارد و علمای روانشناسی بر این صحه میگذارند، ولی همیشه همین نیست. زمانی سمپاد، آزمونی سهمرحلهای داشت؛ آزمون پیشرفت تحصیلی، آزمون هوش و مصاحبه و آن نوع برگزاری آزمون میتوانست خروجی موثقی باشد و احتمال خطا کمتر بود؛ اما متأسفانه ملاک فقط آزمون پیشرفت تحصیلی شد و نتیجه این میشود چیزهایی که این روزها میبینیم.
موافقان حذف سمپاد معتقدند نگاه رتبهبندی به دانشآموزان آسیبزاست؛ نظر شما چیست؟
تفاوت چیز بدی نیست و درک تفاوت هم خوب است. اینکه خداوند به عدهای استعداد بیشتری داده و این افراد استحقاق دارند آموزش ببینند و وظیفه دارند در خدمت جامعه باشند، پدیده بدی نیست. اینکه میگویند بچههای سمپاد تکبعدی هستند، پذیرفته نیست. باید گزارش علمی و کارشناسان را ببینیم و بعد میتوان درباره این ادعا صحبت کرد. البته همانطور هم نمیتوانم بگویم اصلا چنین چیزی نیست. بههرحال این دانشآموزان مشتی از جامعه هستند. ما در این جامعه آدم مغرور و آدمی که حسد داشته باشد داریم، ولی متأسفانه بدیهایی را که هر فردی به دلیل انسانبودن در جامعه دارد، خیلی پررنگ میکنیم و این در حق بچههای تیزهوش جفاست. باید به آنها آموزش دهیم که مسئولیتشان در قبال جامعه بیشتر است. اگر موضوع صرفا آزمون سمپاد باشد، من هم میپذیرم که اشکالات بسیاری دارد؛ اما ما منابع محدودی داریم و ناگزیریم اولویت سرمایهگذاریمان جایی باشد که بدانیم نتیجه بهتری میگیریم و این عقلانی است. نگرانی من این است که ما به کل ریشه هرچه آزمون است، میزنیم و این اتفاق بدی است. آدمها باید بدانند جایی بهازای تلاش بیشتر، جایزه بیشتری دریافت میکنند.
یکی از مخالفتهای برگزاری آزمون سمپاد، کسبوکاری است که آموزشگاههای خصوصی به بهانه این نوع آزمونها راه انداختهاند و در اصطلاح به آنها مافیا گفته میشود. نظرتان چیست؟
اگر کسانی کسبوکاری در این حوزه راه انداختهاند، ما این فضا را برای آنها ایجاد کردهایم. اگر او در تصمیم ما اثر بگذارد، ممکن است مافیا باشد و این را باید رفت در ادبیات سیاسی تحلیل کرد. من اصلا طرفدار برگزاری آزمون نیستم و در شورای عالی هم مطرح کردم که بگذارید امسال طبق روال قبل برگزار شود تا خانوادهها دچار استرس ناگهانی نشوند و از همین الان برای سال آینده و با اعلام قبلی شیوه دیگری را اتخاذ کنیم. من از اقدام برای کاهش اضطراب دانشآموزان ابتدایی بسیار خوشحالم، ولی از حذف سمپاد ناراحتم. در دنیا ٤٧ کشور در حوزه پرورش استعدادهایشان با استراتژی تفکیک کار میکنند. باید ببینیم اینها چه میکنند و یاد بگیریم. ما این مدارس را از مدار خودش خارج کردیم و انداختیم در مدار دیگری و آنها و جامعه را دچار مشکل کردیم.
آیا طرح جایگزینی داریم تا این افراد شناسایی شوند؟
طرح جایگزین شهاب است که البته طرح بسیار خوبی است؛ اما هنوز امتحان خودش را پس نداده است. شهاب از پایه چهارم شروع شده و به پایه هفتم رسیده است. معمولا وقتی به طرح بخواهیم عمیق نگاه کنیم، قاعدتا باید اجازه دهیم طرح یک دور جلو برود و درعینحال دائم خروجیاش رصد شود تا بتوان تصمیم نهایی را گرفت. در این طرح، معلم و مشاور نیمرخ استعدادی را تشخیص میدهند؛ اما باید دید با این تنوع معلم و کار زیاد مشاور، چطور میتوان این کار را انجام داد. طرح شهاب یک بسته سیاستگذاری و اجراست. یک قسمت مهم طرح شهاب، خانوادهها هستند که باید روی نگاه آنها کار کرد. شهاب یک برنامه بلندمدت است. شهاب آرمان پرورش استعداد است، ولی زیرساختها را باید فراهم کنیم و بعد تصمیم به تعمیم آن بگیریم.
- 18
- 1
اولیا
۱۳۹۶/۱۲/۲۲ - ۲۳:۵۲
Permalink