دانشجو هم دانشجوی قدیم؛ همان دانشجوهای ایرانی که در دوره قاجار به فرنگ میرفتند تا با یادگیری علوم و فنون جدید به کشور برگردند و با دستاوردهای جدید مملکتشان را آباد کنند. حالا نزدیک به صدسال از آن روزهایی که دانشجویان به دانشگاههای انگلیس اعزام میشدند و بعد از اتمام دوره تحصیل بدون فوت وقت به کشور باز میگشتند، گذشته است. حالا در دهههای گذشته دانشجوها به جای اعزام یا فرار کردند یا وقتی پایشان به آن طرف آب رسید، تصمیم گرفتند که ماندگار شوند. با همه اینها به گواه آمارهای وزیر علوم در چند سال گذشته زمینههای بازگشت نخبگان فراری از کشور فراهم شده و نتایج مطلوبی نیز به دست آمده است.
همین چند روز پیش محمد فرهادی، وزیر علوم تحقیقات و فناوری در رابطه با عملکرد دولت یازدهم در جذب نخبگان گفت: «دولت یازدهم عملکرد خوبی در جذب نخبگان داشته و اینکه عدهای میگویند فرار مغزها افزایش داشته است، صحیح نیست. در دولت یازدهم به خوبی توانستیم نخبگان را ساماندهی کنیم و اتفاقا در این زمینه ما فرآیند برعکس داشتیم، به این معنا که نخبگان و فارغالتحصیلان ایرانی پس از گذراندن دوره تحصیلیشان در خارج از کشور به وطن بازگشتند.۱۰ تا ۱۵درصد بورسیههایی که به خارج از کشور رفته بودند به کشور بازگشتهاند.» این پرونده به دنبال این است تا با بررسی پدیده فرار مغزها از کشور نظر کارشناسان مختلف را در رابطه با این موضوع جویا شود.
برداشت نخست:در دهههای گذشته پدیده مهاجرت مغزها در کشور شکلی جدی گرفته بود. پدیدهای که به غیر از دانشگاهیان طیف زیادی از اقشار مختلف جامعه ازجمله متفکران، نویسندگان، هنرمندان، صنعتگران، مخترعان و پزشکان را دربرمیگیرد. نیروی انسانیای که دانش و تخصصشان موتور محرکه جامعه قلمداد میشود، بنابراین ازدستدادن چنین افرادی برای کشور بهمثابه ازدستدادن سرمایهای گرانبها تلقی میشود. کارشناسان و تحلیلگران اجتماعی عوامل مختلفی مانند عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و ایدئولوژیک را در مسأله خروج نخبگان از کشور دخیل میدانند. با این حال، در دولتهای مختلف و اعمال سیاستها و شرایط از طرف حکومتها این موضوع شدت و ضعف پیدا میکند.
برداشت دوم:صندوق بینالمللی پول در گزارش سال ۲۰۰۹ خود اعلام کرد که ایران با ١٥٠ تا ١٨٠هزار مهاجر در سال، در میان ۹۱کشور درحالتوسعه یا توسعهنیافته جهان، مقام نخست را دارد. در همین رابطه پایگاه خبری- تحلیلی بینالمللی المانیتور با توجه به این آمار نوشت: «خروج این تعداد از افراد معادل خروج ٥٠میلیارد دلار سرمایه از ایران است.» با همه اینها بسیاری از کارشناسان مختلف اجتماعی و سیاسی معتقدند که دولتهای نهم و دهم با بورسیهکردن تعداد زیادی از دانشجویان نهتنها به صادرات دانشجو دست زد، بلکه در این دوران آمار فرار مغزها از کشور ٤برابر شد.
برداشت آخر:فرار مغزها به هر دلیلی که باشد آسیبهای جدی را به بدنه کشور وارد میکند. همین هم است که موضوع رسیدگی و جبران گذشته یکی از چالشهای پیشروی دولت یازدهم و دوازدهم است. با همه اینها اگرچه هنوز آمار فرار مغزها از ایران و بازگشت متخصصان و دانشجویانی که به کشورهای خارجی مهاجرت کردند، کاهش چشمگیری نیافته، اما کارشناسان بهخصوص تحلیلگران سیاسی معتقدند موفقیت دولت در مذاکرات هستهای و بازشدن فضاهای علمی و دانشگاهی در ایران و تلاش برای ایجاد اقتصاد دانشبنیان، در آیندهای نزدیک این معضل را حل خواهد کرد؛ چه در زمینه جلوگیری از فرار مغزها، چه در زمینه بازگشت معکوس نخبگان فراری. امروز در صفحه یک پرسش چند پاسخ در رابطه با پدیده فرار مغزها و عملکرد دولت یازدهم با احمد شیرزاد فعال سیاسی، عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران و دکتر مهدی زارع عضو وابسته فرهنگستان علوم گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
دایما یکسان نباشد حال دوران:بیش از ٦٠سال است که کشور ایران با پدیده فرار مغزها روبهرو است. اگرچه اقتصاد کشورهای درحالتوسعه نقش پررنگی در خروج دانشجویان نخبه از کشور دارد، اما با این حال دورانهای مختلف تاریخی و شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در همه اعصار تاثیرات متفاوتی بر علل فرار مغزها داشته است. در زیر تاریخچه خروج نخبگان پیش از انقلاب اسلامی تاکنون را بررسی میکنیم.
فرار مغزها پیش از انقلاب:پدیده فرار مغزها برای نخستینبار به دنبال کودتای ٢٨مرداد و به وجود آمدن شرایط جدید سیاسی و اقتصادی در کشور مطرح شد. به این معنا که تا قبل از این دوره تاریخی دانشجویان ایرانی که برای تحصیل به کشورهای خارجی بهخصوص آمریکا و بریتانیا میرفتند پس از اتمام دوران تحصیلشان به ایران بازمیگشتند. اما پس از کودتای ٢٨مرداد و در نتیجه روابط بین آمریکا، این کشور با نشان دادن چراغ سبز و جذب دانشجویان ایرانی که در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکردند، مانع بازگشت آنها به کشور شد. در دهه ٤٠ و با آغاز تحولات سیاسی شرایط دانشگاهها ناآرام شد. این تنشها درنهایت باعث شد از یک طرف دانشگاهها در پذیرش دانشجو ناتوان شوند و از سوی دیگر بسیاری از خانوادهها فرزندانشان را برای ادامهتحصیل به خارج از کشور بفرستند.
فرار مغزها پس از انقلاب اسلامی:پس از پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاههای کشور بازگشایی شدند، با این حال در فاصله زمان بستهشدن تا بازگشایی دانشگاهها عدهای از دانشجویان بدون برنامهریزی از کشور خارج شدند. در این دوران برخی از دانشجویان با انگیزههای فرهنگی، تحقیقاتی و مالی جذب دانشگاههای کشورهای خارجی بهخصوص آمریکا شدند.
فرار مغزها در دوران جنگ تحمیلی:چرخه مهاجرت دانشجویان در زمان بحران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز شدت گرفت. عدموجود شرایط کار مناسب و افزایش بیکاری، شرایط سخت برای گروههای متخصص ازجمله پزشکان و هنرمندان یکی از اصلیترین دلایل خروج نخبگان از کشور بود.
فرار مغزها پس از جنگ تاکنون:مشکلات اقتصادی که میراث ٨سال دفاعمقدس بود باعث به وجود آمدن شرایط نامناسب برای دانشجویان شد. در این دوران رسانههای خارجی نیز با انتشار اخبار از جو حاکم بر شرایط کشور باعث ایجاد ترس و نگرانی در بین مردم شدند. در این دوران نیز بسیاری از دانشجویان نخبه و المپیادیها از کشور خارج شدند. در دهه٧٠ دولت هاشمیرفسنجانی تلاشهای زیادی برای بازگرداندن نخبگان مهاجرتکرده انجام داد، اما نتیجه چندان مطلوبی حاصل نشد. با این حال در تمام این دوران تنها شاهد خروج دانشجویان از کشور نبودهایم، بلکه اعضای هیأت علمی دانشگاهها، متخصصان، هنرمندان و مدیران نیز بخش قابلتوجهی از فرار نخبگان را شامل میشوند
نظر موافق:توسعه شرکتهای دانش بنیان کلید کاهش فرار مغزها بود
احمد شیرزاد، فعال سیاسی| تمدید دوباره دولت روحانی با اکثریت آرای انتخاباتی مهر تأییدی بود بر اینکه امید مردم به دولت تدبیر و امید است. همین هم شده که تغییرات در این دوره ٤ساله همیشه پرحاشیه است. درست مثل آمارهایی که از کاهش خروج نخبگان از کشور و ایجاد فضایی برای بازگشت فرار مغزها به ایران خبر میدهد. اخباری که همواره به محض انتشار با واکنشهای مختلفی از طرف موافقان و مخالفاناش روبهرو میشود. احمد شیرزاد فعال سیاسی معتقد است موضوع فرار مغزها در ایران هیچوقت بیات نمیشود اما در رابطه با این پدیده به «شهروند» میگوید: «بهخاطر دارم از ٥٠سال پیش که دانشآموز بودم این پدیده مطرح بوده تاکنون. جدا از بحثهای آماری که این روزها به کاهش مهاجرت نخبگان و بازگشت فرار مغزها از طرف دولت یازدهم اشاره دارد، این موضوع چندان دور از انتظار هم نیست. حرکتهای خیلی جدی که در دولت نخست آقای روحانی انجام شد بحث حمایت از شرکتهای دانش بنیان بود. در یک مقطعی همه انتظار داشتند فردی که تحصیلات عالیه دارد حتما باید در دانشگاهها استخدام شود، اما درحال حاضر دانشگاهها از نظر تعداد نیروی انسانی در حد اشباع هستند و کمبود کادر آموزشی و تدریس احساس نمیشود. اما نکته مهم این است کسانی که بیشتر به جهت تخصص و دانشی که دارند از کشور خارج میشوند باید زمینه اشتغال دیگری به غیر از مشاغل دانشگاهی برایشان در نظر گرفته شود. شرکتهای دانش بنیان کلید حل این مشکل بوده و در آینده هم همین راه را باید ادامه داد.»
شیرزاد معتقد است کسانی که تحصیلات تکمیلی در مقاطع عالی دارند فقط نباید جذب دانشگاهها شوند و در ادامه میافزاید: «اصولا دلیل اینکه به پدیده مهاجرت افراد دانشگاهی و متخصص فرار مغزها میگویند این است که آنها نیروهایی هستند که از دانش و تخصص بسیار بالایی برخوردار هستند. بنابراین توسعه شرکتهای دانش بنیان در دولت یازدهم باعث شد تا چنین راهکاری جلوی پای نخبگان قرار بگیرد و ایجاد فضایی برای اشتغال و بها دادن به این نیروهای متفکر و متخصص شاخص مهمی برای کاهش پدیده فرار مغزها است.» این فعال سیاسی در پایان با بیان اینکه به جرأت میتوان گفت وزارت علوم و معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری عملکرد درخشانی برای توسعه شرکتهای دانش بنیان داشته است بیان میکند: «ایجاد بازار فکر، بازار ایده و حمایت از شرکتهای کیفی نمونههایی از قدمهای مثبت برای جهتدهی به استعدادهای دانشگاهی و متخصصان بوده است. با این حال در دوره اصلاحات هم اگرچه بازگشت نخبگان به کشور اتفاق نمیافتاد اما از طرف دیگر فرار مغزها کاهش پیدا کرد. من معتقدم در هر دورهای که فضایی از امید و شادمانی در ایران ایجاد شده ما شاهد کاهش آمار فرار مغزها خواهیم بود. چرا که به واقع دلیلی ندارد که مردم کشوری که در آن متولد و بزرگ شدهاند را به مقصد غربت ترک کنند. هرچند که همیشه ممکن است در این شرایط هم عدهای به مهاجرت علاقهمند باشند و کشورشان را ترک کنند اما این پدیده در دولتهایی که امنیت و آرامش را برای شهروندانشان فراهم میکنند به شدت کاهش مییابد.»
نظر مخالف:بیکاری و تنگنظری نخبگان را به کشوربازنمیگرداند
عبــــــاس ســلیمینمین، کارشناس سیـاسی مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران|جابهجایی نیروهای متخصص و دانشجویان به کشورهای دیگر را فرار مغزها میگویند. پدیدهای که در مقوله مهاجرت نمیگنجد و بیشتر به خروج عجیبوغریب و بیبازگشت اشاره دارد. سال گذشته شورایعالی انقلاب فرهنگی آماری مبنیبر حضور تنها ۱۵درصد نخبگان در خارج از کشور و بازگشت روزانه دو نخبه به کشور برای استفاده از تسهیلات بنیاد ملی نخبگان از زبان دبیر این شورا منتشر کرد. با انتشار این آمار برخی از منتقدان و رسانههای مخالف دولت این آمار را نادرست و بدون استناد قلمداد کردند. عباس سلیمینمین، کارشناس سیاسی مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران یکی از کسانی است که با حلشدن معضل فرار مغزها در دولت یازدهم مخالف است و دراینباره به «شهروند» میگوید: «اگرچه ممکن است در دهههای گذشته تحصیل در دانشگاههای خارجی و ارتقای سطح علمی یکی از اهداف دانشجویان و متخصصان کشور بود، اما در شرایط کنونی هدف بیشتر کسانی که از کشور خارج میشوند، پیداکردن کار است آن هم بیشتر در کشورهایی که رشد جمعیتشان منفی است. حالا اینکه دولت مدعی است موفقشده برخی از این نخبگان را که از کشور خارج شدهاند، به کشور بازگرداند، باید به صورت یک گزارش شفاف از طرف مسئولان دولت ارایه شود. اما من فکر میکنم با توجه به وضع نابسامان بازار کار در کشور، نخبگانی که در سالهای گذشته از کشور خارج شدهاند، نمیتوانند در چنین شرایطی تصمیم به بازگشت گرفته باشند.»
سلیمینمین با تاکید بر اینکه در دولت یازدهم نیز معضل بیکاری حل نشده، میافزاید: «اگر نگوییم که به دلیل رکود اقتصادی برخی از افراد از کشور خارج شدند، نمیتوانیم مدعی این هم باشیم که بازار کار در دولت یازدهم بهتر شده و به همین دلیل نخبگان به کشور بازگشتهاند. با این حال، این مطلب هم نباید از نظر دور بماند که خیلیها از کشور خارج میشوند، اما نمیتوانند با شرایط آن کشورها به دلایل مختلف کنار بیایند و به همین خاطر تصمیم به بازگشت میگیرند. ازجمله این سرخوردگیها میتواند مسائل نژادپرستی، تضادهای فرهنگی و هزینههای زندگی و غیره باشد. لذا با منظور کردن دلایل مختلف بازگشت برخی از دانشجویان به کشور نمیتوان چندان به این ادعای دولت استناد کرد.»
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران روند توسعه علمی کشور و اجراییشدن طرحهای علمی و تحقیقاتی را منوط به فرهنگسازی و رفع تنگنظریها در حوزههای علمی میداند و دراینباره میافزاید: «برای توسعه علمی و جذب نخبگان یک کشور باید سرمایهگذاری شود. درحالیکه میگویند در میان فرهنگیان و دانشگاهیان تنگنظری وجود ندارد، اما متاسفانه در برخی از حوزههای علمی کشور تنگنظریهایی وجود دارد که همین باعث میشود نتوان تسهیلات و امکاناتی را در اختیار نخبگان قرار داد. این معضل نهتنها باعث میشود زیرساختهای بازگشت نخبگان به کشور فراهم نشود، بلکه بر خروج دانشجویان و متخصصان از کشور نیز دامن میزند.»
نظر کارشناس:مهاجرت نخبگان چالش ملی
دکتر مهدی زارع، استاد پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و عضو وابسته فرهنگستان علوم | در سال ١٣٤٤ دکتر احسان نراقی، جامعهشناس برجسته ایرانی، مطالعهای تفصیلی برای یونسکو انجام داد و نام آن را فرار مغزها (Brain Drain) گذاشت. در آن گزارش چالش اصلی مسأله خروج نخبگان از کشورهای درحالتوسعه به سوی کشورهای صنعتی توسعهیافته برای نخستینبار در سطح بینالمللی مطرح شد. در ٥٢سال اخیر هزاران متخصص از کشورهای خود در جهان سوم و درحالتوسعه به سوی دنیای پیشرفته مهاجرت کردهاند و این روند همچنان ادامه دارد. این مسأله به کشورهایی نظیر کشور ما از نظر ذخایر ملی ژنی کشور آسیب میرساند.
جابهجاشدن يا مهاجرت نخبگان و جداشدن آنها از سرزمين مادري و رفتن به سرزمينهاي ديگر براي استفاده از فرصتهاي گوناگون كار، تحصيل و زندگي بهتر و شركت مستقيم در فرآيند توسعه كشورهاي صنعتي، حقيقتي است كه بخشي از آن را بهعنوان يك فرآيند طبيعي بايد پذيرفت. طبیعی است که هرچه از این جابهجاشدن به نفع منافع ملی کشور استفاده شود. بخشي از فرآيند مهاجرت را میتوان با روشهایی کنترل کرد: با آزاد گذاشتن نخبگان در زندگي فردي و اجتماعی و دادن اساس امنیت به آنان، امكان دادن به آنها براي بهرهمندي از يك زندگي نسبتا استاندارد، مشابه آنچه در كشورهاي شمال (توسعهیافته) قابلدسترس است (در مقابل محدودیتهای کشورهای درحالتوسعه که اصطلاحا کشورهای جنوب نامیده میشوند). بخش ديگر را البته بايد با آفريدن فرصت محدود كرد. مثالهای موفق در میان کشورهای درحالتوسعه مانند مالزی، ترکیه، آرژانتین، شیلی و برزیل بودهاند که به درجات مختلف توانستهاند در مقاطع مختلف زمانی در طی حدود ٢٥سال اخیر روند مهاجرت را با ایجاد محیطی مثبت برای زندگی نسبتا مطلوب در کشورشان با ایجاد فرصت کسبوکار و ايجاد پاركهاي فناوري و مراکز توسعه علوم پایه، معكوس کنند.
احساس تعلق و وابستگي عاطفي به زادگاه و محل بزرگشدن تقريبا بيشوكم در تمام مردم در همهجاي دنيا هست. حس تعلق به وطن به حافظه و خاطره افراد و نحوه رشد آنها در طي سالهاي زندگي وابسته است. اين حس تعلق به خاطره فرد از زبان و فرهنگ و محيط زندگي در كشور خود مربوط است. اگرچه اين احساس تعلق همواره با چالشهاي ديگري (از جمله اولويت امنيت، نيكبختي و سعادت در هرجا كه ممكن باشد و...) مواجه است. علاقه به وطن را چگونه در شهروندان يك كشور ميتوان تقويت كرد؟ آموزش و برنامههاي پرورش و تعليم و تربيت شهروندان و فرزندان يك كشور از خانواده تا مدرسه و دانشگاه در اين زمينه نقشی بنيادي دارد. فرزندان يك كشور را ميتوان و بايد چنان تربيت كرد تا بر پايهاي اخلاقي و انساني كشور خود را دوست بدارند و برايش اولويت قايل باشند. وقتی در وطن کار برای فارغالتحصیلان وجود نداشته باشد، وقتی به ایدهها و نظرهای نخبگان اهمیت داده نشود و آنها از چرخه کار حذف شوند، وقتی استانداردهای کاری در دنیا بهطور حداقل نیز در وطن موجود نباشد، چه توقعی میتوان از یک نیروی متخصص و تحصیلکرده داشت؟ آیا باید طرد شود یا فرصت کاری را در جایی دیگر جستوجو کند؟
وزیر سابق علوم در مرداد ٩٣ در مورد مهاجرت نخبگان در مصاحبهای اعلام کرد که این مسأله سالانه حدود ١٥٠ميليارد دلار به كشور ما صدمه ميزند. نخبگان علاوه بر منافع نياز به حقوق و امكانات كافي، امنيت رواني و حس احترام نيز ميخواهند. اگر نخبگان حس احترام و موثربودن در ميهن خويش داشته باشند، در آن صورت بسياري از آنها زندگي و كار در كشور خويش را بر مهاجرت ترجيح ميدهند. سبک زندگی طبقه متوسط شهری و گروهی از شهروندان که در همین کشور عمدتا از اوایل دهه ٦٠ به دنیا آمدهاند و در زمانه تحولات بینالمللی در ایران رشد کردهاند، باید به رسمیت شناخته شود. سبک زندگی نوین و اقتضائات فکری و اجتماعی جوانانی که با دسترسی به اینترنت و راههای گوناگون دیگر در عصر انفجار اطلاعات و در ایران رشد کردهاند، فرصتی برای رشد و توسعه کشور است. این تغییر اجتماعی اگر در مورد نسل جدید به رسمیت شناخته نشود و مدام به موضوع از دید تهدید نگاه شود، طبقه جدید متوسط شهری خود را قابلجذب در محیط و فرهنگ بومی تلقی نخواهد کرد و تمایل به گریز از مرکز و مهاجرت همواره بالا خواهد بود. جوانان و نیروهای تحصیلکرده ایرانی، هم باید داخل کشور جذب شوند و هم امید به زندگی و احساس آزادی و امنیت برای این گروه روزبهروز بیشتر شود، در این صورت انگیزه بالاتری برای مقابله با مشکلات و ماندن در کشور خواهند داشت. دولت یازدهم تلاش خوبی برای جذب بخشی از نخبگان از طریق بنیاد نخبگان، تشکیل و توسعه شرکتهای دانش بنیان و همچنین جذب فارغالتحصیلان ایرانی دانشگاههای برتر به داخل کرد که همه آن تلاشها مفیدند، ولی ابتدا سیاستگذاری راهبردی در جهتی باید باشد که اساسا روند مهاجرت کند شود و درنهایت شاهد مهاجرت معکوس داوطلبانه به داخل باشیم. تجربیات مثبت دو کشور درحال توسعه در این زمینه برای ما بسیار قابلبهرهبرداری است
مالزی (با توسعه عمدتا بر پایه فناوری) و شیلی (با تلاش برای تبدیل به نخستین کشور توسعهیافته آمریکای جنوبی، با هدفگذاری برای توسعه کشور بهعنوان «جامعه فرصتها»). شیلی در پایان سال ٢٠١٦ با حدود ١٦میلیون نفر جمعیت، تولید ناخالص داخلی خود ٤٠٠میلیارد دلار (در حدود تولید ناخالص داخلی ایران، با ٨٠میلیون جمعیت در سال ٢٠١٦) را دارد. پایتخت این کشور حدود ٥میلیونو٢٠٠هزار نفر جمعیت دارد (حدود کمتر از یکسوم جمعیت کشور در پایتخت زندگی میکنند). شیلی از حدود سال١٩٩٠ به بعد به شاخص توسعه انسانی و همچنین نماد موفقیت در رعایت توسعه تابآور در برابر زلزله در میان کشورهای درحال توسعه تبدیل شده است.
فرار از بحران
پدیده فرار مغزها تنها مختص به ایران نیست. کشورهای دیگری مانند آلمان، عراق و روسیه نیز در طول دورانهای مختلف تاریخی و تحولات سیاسی با پدیده خروج نخبگان و متخصصان از کشورشان روبهرو بودهاند.
روسیه:
بحران فرار مغزها در این کشور نیز به قرنها پیش بازمیگردد. روسیه تزاری، انقلاب اکتبر و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هر کدام در طول تاریخ باعث خروج عدهای از متخصصان و هنرمندان از کشور روسیه شده است. با این حال، در حالحاضر این کشور با ریاستجمهوری پوتین دوباره در معرض این بحران قرار گرفته است. گری کاسپارف، قهرمان سابق شطرنج جهان و فعال مخالف دولت روسیه، سرگی گوریف اقتصاددان سرشناس و پاول دورف، یک غول رسانههای اجتماعی، از شخصیتهای مهمی هستند که به دلیل نارضایتی از شرایط روسیه مهاجرت کردند.
آلمان:
جنگ جهانی دوم و سیاست زمینسوخته هیتلر در نابودسازی تمامی زیرساختهای اصلی شهرها ازجمله کارخانهها، انبارها و غیره نخستین جرقه فرار مغزها در آلمان را زد. همین هم شد که در این دوران تعداد زیادی از متخصصان و نخبگان کشور آلمان از کشورشان خارج شدند. دراین کشور انگیزه اصلی خروج نخبگان کسب درآمد بیشتر است. همین هم شده که تعداد زیادی از نخبگان و متخصصان آلمانی کشورشان را به مقصد آمریکا یا کانادا ترک میکنند. بسیاری از پژوهشگران و دانشمندان آلمانی نیز برای تحقیق و تکمیل پژوهشهایشان از آلمان خارج شدهاند که درنهایت به دلیل امکاناتی که در اختیارشان گذاشته شد، در همانجا ماندگار شدند. با اینحال در چندسال گذشته دولت آلمان برای بازگشت نخبگان کشورش طرحهایی مهم و تسهیلاتی را درنظر گرفت که تا حدودی موثر واقع شد.
عراق:
شاید جنگ در همه کشورهایی که در طول تاریخ درگیر این بحران بودهاند یکی از فاکتورهای مشترک در پدیده فرار مغزها باشد. حمله آمریکا به عراق اگرچه سرنگونی رژیم صدام حسین را به دنبال داشت، اما بحران کشوری جنگزده شرایط سختی را به مردمانش تحمیل کرد.
در این سالها اکثر دانشجویان نخبه و دانشمندان به دلیل ناامنی و جنگ کشورشان را ترک کردند. درحال حاضر نیز فعالیتهای سازمانیافته گروه داعش موج جدیدی از مهاجرت نخبگان از این کشور را رقم زده است.
فرار مغزها و خروج نخبگان و متخصصان از یک کشور، یک پدیده بحران زاست. اگر تاکنون نسبت به اهمیت مهاجرت این افراد از کشور بیتفاوت بودهاید، از طریق لینکهای زیر این معضل را دنبال کنید تا با توجه به اهمیت این موضوع یکی از مطالباتمان از دولت دوازدهم فراهمکردن شرایط علمی مناسب و فضای تحقیق و اشتغال برای بازگرداندن نخبگان مهاجر باشد.
- 10
- 5