۸۰۰ استاد در یک سال و نیم گذشته به ایران بازگشتهاند و در دانشگاهها یا شرکتهای ایرانی تدریس یا پژوهش میکنند. مهاجرت نخبگان یکی از بزرگترین مشکلات جامعه علمی ایران در سالهای گذشته بوده. کمبود امکانات پژوهشی، شرایط بهتر تحصیل در دانشگاههای خارجی و مجموعه شرایط اقتصادی و حتی سیاسی، از جمله دلایل تمایل نخبگان برای ترک ایران و ماندگارشدنشان بعد از تحصیل در دانشگاههای دیگر دنیا است. تفاوت احتمالی مهاجرت نخبگان در دورههای مختلف میتواند تاییدکننده تاثیر مستقیم وضعیت زندگی مردم و شرایط کلی ایران در تصمیمهای دانشجویان باشد. روندی که از مدتها پیش با نام «فرار مغزها» توصیف میشد هیچوقت هم بهدلیل آنکه دانشگاههای ایران توان رقابت با دانشگاههای اروپایی و آمریکایی را نداشتند متوقف نشد. هرچند در سالهای اخیر طیف گستردهتری از دانشجویان به مقاصد متفاوتتری برای تحصیل سفر میکنند و دیگر برنمیگردند.
بسیاری از این استادان آینده هنگام خروج از ایران تصور سفر بدون بازگشت ندارند. تعداد زیادی از آنها حتی به قصد بازگشت بعد از تحصیل ایران را ترک میکنند و بازگشتشان شاید چندان عجیب نیست. بااینحال، مقایسه شرایط دانشگاهی که در آن قرار میگیرند با شرایط ایران، کمبود امکانات پژوهشی، فاصله دانشگاههای ایران با دانشگاههای برتر دنیا، شیوه اداره دانشگاهها و رویههای اداری طولانی و خستهکننده آنها و برای مردها، خدمت سربازی که پیش رو دارند سفر آنها را طولانیتر میکند.
در چنین شرایطی متقاعد کردن یک استاد یا پژوهشگر برای بازگشت به ایران کار دشواری است. بااینحال، معاونت علمی ریاستجمهوری توانسته در عرض یک سال و نیم ۸۰۰ استاد یا پژوهشگر را به ایران برگرداند. این معاونت همچنین در اطلاعاتی که در اختیار «وقایعاتفاقیه» قرار داده تایید کرده که اغلب این افراد در ۱۰۰ دانشگاه برتر دنیا تحصیل کردهاند یا مشغول تدریس و پژوهش بودهاند. افرادی که اگر ساختارهای خموده اجازه بدهند میتوانند تحولساز باشند. مشکلات بعد از بازگشت این افراد هم در ادامه این روند و مهاجرت معکوس نخبگان بیتاثیر نیست. مشکلاتی که رفع نشدن آنها موجب ناامیدی و در بهترین حالت توقف روندی است که معاونت علمی ریاستجمهوری به آن سرعت داده است. این مشکلات در گفتوگوهای «وقایعاتفاقیه» با سه نفر از افرادی که بازگشتهاند و در دانشگاه شیراز مشغول به کارند به روشنی مطرح شدهاند.
یکی از استادان تازهبازگشته از اروپا:
دانشگاههای ما ۵۰ سال عقب هستند
وحید سهرابپور در زادگاهش است. شیراز جایی است که او همین حالا هم در آن زندگی میکند. در دانشگاه لوند سوئد دکتری گرفته که در زمره صد دانشگاه برتر دنیاست. استاد مهندسی صنایع و لجستیک همین دانشگاه بوده و همزمان با تحصیل در دکتری پنج سال در سوئد کار کرده. به ایران بازگشته و البته انتقادهایی به وضعیت دانشگاهی و پژوهشی هم دارد. بااینحال، فراهمشدن کمترین شرایط هم بهانه خوبی برای بازگشتش به کشور بوده؛ همان چیزی که بسیاری از ایرانیها دارند.
چرا برگشتید؟
من در موقعیتی بودم که باید بین سوئد، نروژ و انگلیس و آمریکا انتخاب میکردم که کجا ادامه بدهم و از همه این کشورها موقعیت شغلی برایم درست شده بود اما ایران را انتخاب کردم. کارشناسی در ایران تحصیل کردهام. دو فوقلیسانس در سوئد گرفتهام و در مدرسه کسبوکار کوپنهاگ هم برای تدریس همکاری داشتم و هنوز هم دارم.
تعهدی که به این آب و خاک داشتم، اولین و مهمترین دلایل برای بازگشت من به ایران بود. ما در این مملکت بزرگ شدیم، دانشگاه رفتیم و کار کردیم و این خود تعهد ایجاد میکند.
ازطرفدیگر میدیدم وضعیت کشور ما هر روز در برخی قضایا سختتر و مسائل علمی و ارتباطات علمی هر روز با دنیا سختتر میشود. ما جزء معدود کسانی بودیم که میتوانستیم بیاییم و این کمبود را جبران کنیم. من دیدم نسل جوان خوبی در این کشور وجود دارد که نیاز دارد آموزش مناسب ببیند و کار و پیشرفت کند. ریشههای یک کشور اگر کاری برای این افراد انجام نشود، از بین میروند. این هم بخشی از دلایلی بود که باعث برگشتن من به ایران شد.
من همیشه ته ذهنم بود و این فکر را با خودم داشتم که آمدهام درس بخوانم و برگردم به کشورم خدمت کنم اما این قضیه هیچوقت جور نمیشد تا اینکه برنامه و فراخوان معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری، هول آخر را به ما داد که به ایران برگردیم. واقعیت این است که اگر حمایت معاونت نبود شاید کارمان هم پیش نمیرفت.
چه کاری برایتان کردند؟ چه موانعی پیشرویتان بود؟
بزرگترین مانع برای ایرانیان خارج از کشور بهویژه آقایان برای اینکه به ایران برگردند و فعالیت کنند خدمت سربازی است؛ خدمت سربازی به مانعی تبدیل شده که ارتباط افراد برای بازگشت را قطع میکند. این مسئله باعث میشود افراد اصلا آیندهای برای خودشان در کشور متصور نباشند. به من هم گفته میشد اگر من برگردم با این مشکل و درگیریها، مراتب علمی خود را از دست خواهم داد.
مهمترین مشکلی که معاونت علمی تا حدودی توانست از بار سنگین آن بکاهد همین خدمت سربازی بود؛ باعث شدند ما بتوانیم به جای خدمت سربازی، پروژه تحقیقاتی انجام دهیم. اکنون خیلی از آدمها در کشورهای مختلف هستند که اگر در طول سال چند ماه به ایران بیایند، میتوانند بسیار مفید باشند و علم انتقال بدهند اما این آدمها هیچوقت نمیآیند و دلیل آن هم همین مشکل عمده است. طرف میگوید الان اگر بیایم هم زندگی این طرف از هم میپاشد و هم اینکه در ایران هم باید بهدنبال مشکل سربازی باشم. این ترس زیادی ایجاد میکند که خیلیها برنگردند.
امتیازاتی هم برایتان در نظر گرفتند؟ چیز خاصی که شما را ترغیب کند؟
سازمان برنامهوبودجه و معاونت علمی، روشی برای تعیین اینکه کسانی که از خارج میآیند واقعا نخبه هستند دارند. در صورت تایید آنها، افراد میتوانند بهعنوان عضو هیاتعلمی جذب شوند کمااینکه خیلیها هم از این طریق جذب شدهاند. من از این امتیاز استفاده نکردهام و هیچوقت بهخاطر این امتیازات به ایران برنگشتهام بلکه برای اینکه واقعا بتوانم قدمی بردارم، برگشتهام. فقط از گرنتهایی که برای کار پژوهشی و فناوری در اختیارمان قرار میگیرد، استفاده کردهام؛ البته خیلیها هم مشکل مسکن و بعضی مشکلات دیگر داشتهاند که باید از خودشان سوال شود آیا دراینزمینه هم به آنها کمکی شده یا خیر.
کاری که حالا میکنید چه کاری است؟
مرکز نوآوری دانشگاه شیراز را از یک سال پیش راهاندازی کردهام و مشغول فعالیت هستم. بعد از حضورم در ایران متوجه شدم فاصله بین ما و دانشگاههای خارج از کشور واقعا زیاد است. من اصلا فکر نمیکردم فاصله دانشگاههای ایران از صنعتیشریف و تهران تا آخرین آنها با دانشگاههای خارج زیاد باشد. برای من خیلی عجیب است که سیستم دانشگاهها و حتی وزارت علوم در خوشبینانهترین حالت، مربوط به ۵۰ سال پیش دنیاست؛ یعنی اصلا ساختار، شاکله و همهچیزش مربوط به آن دوره است.
وزارت علوم باید یک تیم اجرایی قوی داشته باشد که دیده باشند دانشگاههای خوب دنیا چگونه کار میکنند، آنجا را تجربه کرده باشند و برنامهریزی مناسب برای رسیدن دانشگاههای کشور به دانشگاه نسل سوم و کارآفرین صورت گیرد. آن چیزی که در ایران بوده دانشگاه نسل دوم و پژوهشی است. باید برنامه جدی در نظر گرفته شود و دانشگاههای ایران با دانشگاههای خارج شریک شوند تا بتوانند برنامههای خود را بهروز کنند.
درسی که در دانشگاههای ایران ارائه میشود مربوط به ۴۰ سال پیش است و چون در وزارت علوم همهچیز متمرکز تصمیمگیری میشود، به همان سبک قدیم باقی مانده و خود دانشگاهها نتوانستهاند آن را تغییر دهند. این خیلی مهم است که دانشگاه به سمت دانشگاه نسل سوم و چهارم پیش برود و مشکلی از جامعه را حل کند، نه اینکه فقط مصرفکننده بودجه دولت و بار اضافهای بر دوش آن باشد.
بیشتر کارهایی هم که در این حوزه در ارتباط با فناورشدن و دانشگاه نسل سوم انجام شده، توسط معاونت علمی صورت گرفته نه وزارت علوم و وزارت بهداشت. به نظر من دانشگاهها از چاههای نفت مهمتر هستند چون سرمایه انسانی در این حوزه است. اگر برنامهریزی درستی انجام نشود بخشی از این سرمایه قوی از ایران میروند و مطمئنا برنمیگردند؛ خوب است کاری کنیم که بروند، چیزی یاد بگیرند و برگردند. کشورهایی مثل هند و چین، آدمهای قوی را به دیگر دانشگاهها میفرستند تا قویتر شوند و برگردند و به توسعه کشورشان کمک کنند اما این چرخه در ایران شکل نگرفته و بهطور کلی یکطرفه بوده؛ رفتهاند و برنگشتهاند.
فکر میکنید بازگشت کسانی مثل شما به پایبندی بیشتر دانشجویان کمک میکند؟ وضعیت مهاجرت در دانشجوهای فعلی را دیدهاید؟
در تمام دانشجویانی که با آنها صحبت کردهام و به من مراجعه شده، کسی که ته ذهنش فکر رفتن از ایران را نداشته باشد اصلا ندیدهام. این یک فاجعه است؛ یک دانشجوی آلمانی عشقش این نیست که برود کانادا یا آمریکا. برای مقطعی میروند، کار میکنند و برمیگردند اما دوست دارد به مملکت خودش خدمت کند اما مثل ایران دیگر نیست که بروند و برنگردند. از لحاظ فرهنگی هم تا زمانی که افراد دل و ذهنشان در ایران نباشد آن کیفیت کار لازم را هم انجام نمیدهند.
با این جملهها روبهرو شدهاید که «نباید برمیگشتید»؟
اکثر افراد به من گفتهاند این چه کار اشتباهی بوده کردید و چرا آنجا را ول کردهاید اما من از روز اول با این نیت رفتم که بروم، یاد بگیرم و برای کشورم بیاورم که به توسعه مملکت کمک کنم. من تکلیفم از روز اول با خودم روشن بود. خیلی از موقعیتهای کاری در خارج از کشور به من پیشنهاد شد اما به آنها گفتم نمیخواهم برای شما کار کنم بلکه آمدهام چیزی یاد بگیرم و به کشورم خدمت کنم.
یک ضربالمثل سوئدی هست که میگوید انسان زمانی بزرگ شده که نیازهای دیگران بر نیازهای خودش اولویت پیدا کند؛ من نیازهای مردم کشورم را به اینکه بخواهم یک موقعیت عالی در دنیا داشته باشم، اولویت دادم.
حتما در کارها اشکال دیدهاید؟ چه چیزهایی دستوپاگیر است؟
کار در ایران خیلی سخت است چون فرآیندها و زیرساختها طوری فراهم نشده که کارها با حداقل هزینه و حداکثر بهرهوری انجام شود و قوانین قدیمی و دستوپاگیر وجود دارد. در حوزه کارآفرینی و نوآوری فعالیت میکنم. مثلا قانون تجارت ما مربوط به سال ۱۳۱۳ است و اصلاحیههای ۱۳۴۶ و ۴۷ خورده؛ با قانون آن زمان کار بهروزکردن سخت است. اصلا مدل صنعتی و اقتصادی کشور طوری بوده که کارها خیلی پرهزینه و زمانبر پیش میرود و ساختارها چابکی ندارد.
دانشجویی که در سوئد پیش ما درس میخواند از لحاظ استعداد، بهتر از دانشجوی ما نبود اما فرآیند تحصیلی طوری فراهم شده بود که یک دانشجوی کاربلد تحویل جامعه داده میشود. در ایران دانشجویان فقط تئوری یاد میگیرند ولی وقتی به کار عملی میرسند و میخواهند کاری کنند، چیزی نمیدانند. آموزش در ایران خیلی تئوری است. تنها جایی که در ایران دانشجویان میتوانند یاد بگیرند و کاربلد باشند آموزش پزشکی است.
اما در رشتههای غیرپزشکی، دانشجویان محفوظات زیادی دارند، مدل روز دنیا این است که دانشجو پروژه، کار گروهی و پروژه عملی در صنعت انجام دهد. هستند تعدادی که واقعا کاربلد هستند اما خودشان به این جایگاه رسیدهاند و اینکه کسی از طریق درس و دانشگاه در ایران به جایی رسیده باشد خیر اینطور نیست.
کسی را هم ترغیب کردهاید که برگردد؟
من سعی کردم آنهایی که دودل هستند را ترغیب کنم برگردند. امیدواریم بتوانیم این کار را بهخوبی انجام دهیم؛ البته همه این کار را میکنند اما مقداری عقب هستیم.
به سمت کارهای عملی برویم رای ماندن خواهم جنگید
سمیرا رمضانی لیسانس معماری در دانشگاه شیراز، فوقلیسانس طراحی شهری در دانشگاه تکنولوژی مالزی و دکتری برنامهریزیشهریومنطقهای در دانشگاه ساپینزای رم در ایتالیا دارد. دورههای کوتاهی هم در دانشگاههای برکلی کالیفرنیا و دلف در هلند مشغول تدریس بود و پژوهشگر نیز بوده اما اکنون در مرکز حملو نقل و ترافیک ایران بهعنوان پژوهشگر در زمینه برنامهریزی حملو نقل پایدار مشغول است.
ترستان برای بازگشت چه چیزی بود؟ چطور شد که به این ترس غلبه کردید؟
در واقع قصد رفتن من به خارج از کشور برای تحصیل بود. برای اینکه تجربیات بینالمللی کسب کنم و با اطلاعات بهروز در رشته خودم در کشورهای توسعهیافته آشنا بشوم. من از فوقلیسانس تا پایان دکتری در خارج از کشور تحصیل کردهام، مدت زیادی در ایران نبودم و بههمینخاطر، نه من بلکه خیلیهای دیگر از این طریق شبکههای کاری و آکادمیک را در داخل کشور از دست دادند و در عوض شبکه دیگری را در کشوری دیگر تشکیل دادند. شبکهای که بینالمللی است. بههمینخاطر هم کسی که بخواهد برگردد همیشه نگران است که آیا میشود در ایران یک کسبوکار را شروع کرد و آیا اصلا پذیرفته خواهیم شد یا نه.
طرح حمایت معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری و بنیاد ملی نخبگان واقعا فرجی بود و کمک کرد که این نگرانی را نداشته باشم و بدانم حمایتهایی وجود دارد و میتوانم دوباره در داخل کشور شروع کنم و آن شبکه را تشکیل بدهم. درواقع از طریق این طرح این اتفاق افتاد و از طریق همین طرح، وارد دانشگاه شیراز شدم. بهواسطه پروژههایی که انجام میدهم با شهرداری توانستم ارتباط برقرار کنم و تاکنون کار و تجربه خود را به خوبی پیش ببرم.
یعنی دلیل بازگشتتان طرح بنیاد ملی نخبگان بوده؟
این طرح نمیتواند دلیل اصلی باشد. دلیل اصلی بازگشت من به ایران این بود که دوست داشتم برگردم و به کشورم کمک کنم. ولی دنبال راهی میگشتم و در شک و تردید بودم که این طرح آن را برطرف کرد.
انگیزه بازگشت به کشور همیشه در من بود، حتی هندیها، عربها و مالاییها هم وقتی از کشور خارج میشوند و تجربهای کسب میکنند بعدا از طریق حمایتهای کشورشان برمیگردند و آن انگیزه و توان و تجربه خود را برای کشورشان خرج میکنند. همیشه میگفتم که ای کاش چنین حمایتهایی برای ما ایرانیها هم باشد.
در این مدت حمایتهایی هم شد؟
وقتی رابطه با داخل کشور برای مدت زیادی قطع میشود این نگرانی به وجود میآید که حالا چطور برگردیم. ما این همه سال نبودیم و مسائل و سوالهایی ازایندست که چگونه وارد این سیستم شویم، به ما اعتماد کنند و کار خود را پیش ببریم و... .
تاکنون فقط بنیاد ملی نخبگان از من حمایت کرده و نهاد دیگری هیچگونه امتیازی برای بنده در نظر نگرفته؛ البته چالشهایی هم وجود دارد و به این صورت نیست که خیلی راحت وارد شویم. باید بتوانیم جایگاهی را برای خودمان دست و پا کنیم. من خود تلاش کردم تا از طریق جذب هیاتعلمی پیش بروم ولی مسائلی وجود دارد که هنوز در برخی از دانشگاهها پذیرش لازم وجود ندارد و مقداری اشباع هستند؛ بنابراین پیداکردن جایگاه ثابت خیلی راحت نیست. اعتقاد دارم وقتی وارد میشویم باید به مرور و با نمایش توانمندیهایمان جایی را پیدا کنیم و به نظرم نمیشود یک دفعه از صفر به صد رسید.
بین شما و فارغالتحصیلان داخل برای جذب بهعنوان هیاتعلمی تفاوتی هست؟ امتیازی برای شما یا آنها هست؟
در جذب هیاتعلمی به نظرم تفاوتی برای جذب بین تحصیلکرده خارج و داخل دانشگاهها قائل نمیشوند اما بنیاد ملی نخبگان به ما گفته است که اگر برای جذب اقدام کنید و برای مصاحبه دعوت شوید ما در این مرحله وارد میشویم و حمایت میکنیم. اما در ایران بسیاری از دانشگاهها و دانشکدهها اصلا اعلام نیاز نمیکنند و دلیل آن را نمیدانم.
رشته من شهرسازی است و در این حوزه اصلا هیچ دانشگاهی اعلام نیاز نکرده و البته خود این دانشکدهها هم از قبل بورسیههایی داشتهاند که جذب آنها برایشان اولویت دارد.
برنامهتان در اینجا چیست؟
من برای یک سال و نیم قرار بوده با مراکزی که با بنیاد ملی نخبگان قرارداد دارند همکاری کنم اما نمیدانم بعد از این یک سال و نیم که یک سال آن هم تمام شده، آیا واقعا میتوانم براساس فعالیت و پژوهشهایی که انجام میدهم جایگاه مشخصی برای ادامه فعالیت پیدا کنم یا نه. حالا با همه آن چالشهایی که بوده و ذکر کردم. ولی تلاشم را میکنم و ترجیح میدهم در ایران بمانم سعی میکنم بجنگم و یک راهی در ایران برای خودم پیدا کنم ولی اگر ببینم که هیچگونه راه دیگری وجود ندارد شاید بعد از چند سال به خارج برگردم که امیدوارم این اتفاق نیفتد. چون اعتقاد دارم کسی که از او حمایتی میشود و راهش برای بازگشت هموار میشود باید تحمل سختیها را هم بکند و تلاش کند.
چه مشکلاتی داشتهاید؟
ایران اکنون حدود ۸۰۰ نفر را از طریق حمایت بازگشت جذب کرده که بالاخره باید جایی هم برایشان وجود داشته باشد. بهنظر من اگر کسی را از این طریق جذب میکنند باید حمایت اینقدر قوی باشد که اگر ما نوآوری یا خلاقیتی داریم بتوانیم بر همان تمرکز کنیم و بدون هیچ دغدغهای به کارمان ادامه دهیم. مسئله اینجا است که فقط یک سازمان و دو سازمان درگیر مسئله نیستند بلکه مثلا در رشته من که حملونقل و کاربری اراضی است سازمانهای زیادی را باید برای این کار درگیر کنم. هماهنگی لازم بین نهادهای مختلف وجود ندارد و هرجایی برای خودش یک برنامه دارد و استانداردهایی از قبل تعیین شده است.این نیاز وجود دارد که از بالادست تغییراتی صورت بگیرد تا بتوانم پروژه حملونقل خودم را تعریف و اجرا کنم. آنهایی که تصمیمگیر هستند باید کمک کنند.
اگر کسی بخواهد پروژهای تعریف و اجرا کند و نخواهد وارد کار دولتی شود باید مقداری قدرت تصمیمگیری هم داشته باشد. بهویژه آنهایی که در قالب این طرح به کشور برگشتهاند. مثلا از طریق شهرداری و مشاوران شهردار برای ما سازوکاری تعیین شود که بتوانیم تصمیم بگیریم. چون در غیراین صورت که میگویند باید از مبادی رسمی اقدام بشود و این پروژه، فلان بودجه را میخواهد و ما نمیتوانیم تامین کنیم و مسائلی از این دست که همه چیز را سخت کرده است.
وضعیت دانشگاهها را چطور میبینید؟
احساس میکنم که ایران خوشبختانه مخصوصا در دانشگاههای خوب شهرهای بزرگ در بحث علمی با سرعت خوبی پیش میرود؛ در زمینههای خاصی خوشبختانه در حال رفتن به سوی روابط بینالمللی و انجام دادن پروژههای بهروز هستیم. اما در اینجا هم شکافی وجود دارد و بهویژه در رشتههای خاصی این سرعت و ارتباط را نمیبینیم. در رشتههای مهندسی و بهویژه مهندسی هنر و دقیقتر معماری و هنر و شهرسازی و حملونقل مطمئنا خیلی راه و کار داریم تا به پروژههای بهروزی برسیم که در دنیا در حال انجام است. این برای نیروهایی که برمیگردند و اطلاع دارند که چه اتفاقاتی در کشورهای دیگر در حال اتفاق افتادن است و من این را به شخصه میبینم هم از یک نظر فرصت و از یک نظر چالش است.
مسئله دیگری که وجود دارد این است که در دانشگاهها، دانشجویان به سوی مدرکگرایی و کسب نمره میروند تا اینکه بخواهند یک چیزی را عمیق و کاربردی یاد بگیرند. ارزیابیمان را بیشتر به سمت کارهای عملی ببریم و دانشجویانمان را علاقهمند به کار عملی و کاربردی بکنیم، این یک امر لازم است. به نظر من تعداد دانشجویانی که بخواهند روی یک مسئله جدید کار کنند و اتفاقی را رقم بزنند و پروژهای را تعریف کنند بسیار انگشتشمار هستند و مطمئنا در این رشتهای که من تحصیل کردم به همین صورت است و نیاز به تغییراتی وجود دارد.
در ایران آموزش پزشکی بسیار مناسب است و بسیار هم پیشرفت کردهایم اما دررشتههای مهندسی همه چیز فرمایشی است. دانشجویان کارآموزی دارند اما خیلیوقتها پروژهای الکی از یک شرکت میگیرند و اسمشان را میزنند و نمرهشان را میگیرند. یعنی حالتی که پزشکان دارند و وزارت بهداشت این همه سختگیرانه آموزش را پیش میبرد شاید در رشتههای مهندسی کمتر میبینیم و بهویژه در معماری و شهرسازی که بسیار کمتر است. به نظرم رفتن از تئوری به سوی کارهای عملی یک امر ضروری است.
رییس رصدخانه دانشگاه شیراز:امتیازی برای برگشتن نگرفتم
معین مصلح، رییس رصدخانه دانشگاه شیراز است. دوره کارشناسیاش را در همین دانشگاه بوده و بعد از آن، در انگلیس و هلند تحصیل کرده است. کارهای پژوهشیاش در هلند را رها کرده و حالا در شیراز آنها را ادامه میدهد.
چرا به ایران برگشتید؟ شرایطتان مناسبتر نبود؟
از بچگی به نجوم علاقهمند بودم و در رصدخانههای مختلف تحصیل کردم و تدریس داشتم و تجربههای مختلفی دارم. خیلی دوست داشتم بیایم و تجربهها و دیدگاههای مختلفی را که در نجوم رصدی در دنیا وجود دارد را با این دید که بر علم کشور و نهتنها بر علم بلکه به فناوری و جنبههای مختلف آن نیز تاثیرگذار هست، سعی کنم در کشور توسعه بدهم. شاید برای بعضیها سوال و مسخره باشد که بهچهدرد میخورد ولی من با این دید آمدم که جنبههای مختلف کاربردی آن و زیباییهای این علم را نشان دهم.
برگشت به میهن و خدمت به آن لذتبخش است و احساس میکنم به ریشهها برگشتهام. ریشه من اینجاست و نمیتوانم آن را بیخیال شوم. از ابتدا هم تصور اینکه برای همیشه در خارج بمانم را در ذهن نداشتم و این اقدام معاونت علمی ریاستجمهوری زمینه مناسبی برای اجراییکردن این تصور بنده بود.
شما هم سرزنش بابت بازگشت را تجربه کردهاید؟
وقتی داشتم برمیگشتم همه من را سرزنش میکردند که چرا برمیگردی. وضعیت ایران خوب نیست، تحریمها زیاد است، پسرفت میکنی و... ولی دوست داشتم برگردم و کار کنم.
شرایط ویژهای برای بازگشتتان در نظر گرفتهاند؟
امتیاز آنچنانی برای ما در نظر گرفته نشده است. شاید تخصص من خود به خود باعث امتیازآوری برایم شد. من از امتیاز خاصی استفاده نکردم و فقط از حمایتهای بنیاد ملی نخبگان بهره بردهام. دوره دکتری در خارج، خودش اشتغال محسوب میشود و پنج سال آنجا درواقع شاغل بودم. علاوه بر رصدخانه در کارگروههای سازمان فضایی نیز مشغول فعالیت هستم و با رصدخانه ملی ایران نیز همکاری میکنم.
مشکلاتی در دانشگاهها و کار پژوهشی دیدهاید؟
دانشگاههای ایران آموزشمحور هستند تا پژوهشمحور و پژوهش را بیشتر حول انتشار مقاله میبینند تا کیفیت؛ در ایران کمیت مقاله مهمتر از کیفیت مقاله است. متاسفانه آدمها براین اساس سنجیده میشوند. در این سالها برای ارتباط با صنعت خیلی تلاش شده ولی واقعیت این است که این ارتباط بسیار ضعیف است. عجلهای که در استادان دانشگاه هست که در دانشگاهها بمانند و امتیاز بگیرند، به این فاصله بیشتر دامن زده است.
رفتوآمد علمی بسیار کم و همکاری بین دانشگاههای داخل و خارج بسیار ضعیف است و حتی سمینارهای علمی هم درست و کافی برگزار نمیشود. همه اینها باعث میشود که ما جو پژوهشی قوی نداشته باشیم. دنیا با سرعت عجیبی در حال پیشروی است، هیچوقت نمیتوانیم در کارهای بزرگ مشارکت کنیم. این سوال باید پرسیده شود که پژوهش ما باید به کدام سمت برود؟ اصلا فرصت این بحث پیدا نمیشود که درباره پژوهش باکیفیت صحبت کنیم.
آنقدر که بحث درباره کمیت مقاله و تعداد واحدهای اخذ شده و شما چندتا دانشجو دارید و... زیاد است. بحث بر سر این نیست که شما چهکار علمی بزرگی دارید انجام میدهید و به سمت کدام سوال علمی بزرگ میروید؟
میدانستم که برگشتن و کارکردن در ایران، در این وضعیت بسیار سخت است اما پتانسیل را هم میدیدم. دانشگاهها و جامعه ما پتانسیل و ظرفیت بسیار بالایی دارند. اگر قوانین درستی وضع و مدیریت قوی وجود داشته باشد، میتوانیم پیشرفت کنیم و در این پیشرفت سهیم بودن واقعا خوشحالکننده است و همین هم دلیل اصلی برگشتن من بود.
این مشکلات را دیدهاید. راهحلی هم دارید؟
در مرحله اول دانشگاهها باید نقشه راه داشته باشند و برنامههای بلندمدت بیشتر شود. باید در هر شاخه علمی کشور یک برنامه وجود داشته باشد و بتوانیم بلندمدت برنامهریزی و سرمایهگذاری کنیم. اینطور هم نیست که ظاهر غرب را بگیریم و در ایران پیاده کنیم. در مرحله دوم باید کیفیت آموزش را بهتر کنیم. این آموزش باید متناسب با نیاز روز و اشتغالی که ممکن است ایجاد کند انجام شود. از این سیستم قدیمی تدریس خارج شویم تا دانشجویان تشویق شوند.
استاد دانشگاه باید بتواند صحبت کند؛ باید گفتمان علمی وجود داشته باشد. با این اتفاق، پویایی بهوجود میآید و دانشگاههای ما به این پویایی نیاز دارند. وجود نداشتن گفتمان علمی، پیشرفت را خیلی سخت میکند. مهمترین تفاوت دانشگاههای ما با خارج، در هدف است. من در اینجا هدف بزرگی نمیبینم. هدف این است که حقوقی دریافت شود و زندگی روزمره را بگذرانیم. در خارج هم استادان، حقوق برایشان مهم است اما واقعا دغدغه آنها حقوق نیست بلکه میخواهند کار جدیدی بکنند و به یک سوال علمی بزرگ پاسخ دهند.
همه جای دنیا به حقوق نیاز هست اما ما در همین گیر کردهایم. متاسفانه دغدغه اول ما در اینجا اقتصاد است و بعد چیزهای دیگر. وقتی هم که دغدغه اقتصادی باشد دیگر جایی برای دغدغه علمی وجود نخواهد داشت و ما فقط بهدنبال درآمدزایی هستیم.
درباره ارتباط با صنعت گفتید و کارآفرینی. اوضاع بهتر شده است؟
حس نمیکنم که در ایران کارآفرینی وجود داشته باشد و دانشگاههای ما بخواهند یا توانسته باشند به سمت دانشگاه کارآفرین رفته باشند، هرچند خیلی دراینباره هم صحبت میشود؛ اتفاقهای جدید و جالبی در کشور میافتد. خودروی جدید وارد و مونتاژ میکنیم اما در نهایت میگوییم داریم به سمت خودروسازی پیشرفته میرویم. من هنوز نمیدانم که در ایران منظور از دانشگاه کارآفرین چیست. نمیدانم منظور کسانی که این مبحث را مطرح میکنند چیست. دانشگاههای ما آموزشگاههای عالی هستند. دانشگاه و مفهوم علم اصلا جا نیفتاده است. ما باید اول بفهمیم که دانشگاهمان را برای چی میخواهیم بعد بگوییم که اصلا دانشگاهمان کارآفرین باشد یا نباشد. امیدوارم که روزبهروز به سوی درک بیشتر از علم و استفاده بهتر از آن در جامعه پیش برویم.
- 12
- 6