به گزارش آرمان، دکتر صادق زیباکلام استاد برجسته علوم سیاسی دانشگاه تهران در کمتر از دو ماه از این دانشگاه و دانشگاه آزاد بازنشسته شد. اتفاقی که بیش از آنکه به رویکرد علمی ایشان ارتباط داشته باشد، شائبههای دیگری پدید آورده که مربوط به کنشگری ایشان در فضای سیاسی ایران و عقاید متفاوتش درباره تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران است. دکتر زیباکلام برخلاف بسیاری، نظر دیگری درباره شخصیتهای تاریخی مطرح کرده است. از سوی دیگر ایشان معتقد است علوم انسانی در صورتی که قرار است به شکل علوم اسلامی در دانشگاهها مطرح شود، از حالت علم خارج شده و شکل ایدئولوژی بهخود میگیرد و تابعی از آن میشود.
برخی عنوان میکنند حضور اساتیدی که به علوم انسانی اسلامی باور ندارند یکی از موانع جدی در تحقق علوم انسانی اسلامی در طول ۴۰ سال گذشته بوده است. این در حالی است که دکتر زیباکلام در گفتوگو با «آرمان» در پاسخ به این افراد عنوان میکند: «مگر من درِ دانشگاه ایستادهام و اجازه ندادهام که علوم انسانی اسلامی وارد دانشگاه شود؟ یا مگر از مهرماه آینده که من در دانشگاه تدریس نمیکنم علوم انسانی اسلامی خواهد شد؟» دکتر صادق زیباکلام در گفتوگو با «آرمان» از دوران بازنشستگی و از دغدغههایش در شرایط کنونی میگوید. در ادامه متن این گفتوگو را از نظر میگذرانید.
چرا شما در یک مقطع کوتاه و طی دو ماه هم از دانشگاه آزاد و هم از دانشگاه تهران بازنشسته شدید؟ آیا برای بازنشسته شده شما از دانشگاه برنامهریزی قبلی صورت گرفته است؟
بنده در طول ۲۵ سالی که در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را تدریس میکردم، همواره به دانشجویان خود توصیه میکردم به سمت تئوریهای توطئه حرکت نکنند و تلاش کنند پدیدههای سیاسی و اجتماعی را با عقلانیت و مبتنی برواقعیت تحلیل و بررسی کنند. در نتیجه در مورد خودم هم معتقد به «تئوری توطئه» نیستم. بهنظر میرسد بازنشستگی بنده در بهمنماه از دانشگاه آزاد و در اسفندماه از دانشگاه تهران تصادفی بوده است.
پس دلیل بازنشستگی شما چیست؟ آیا اینگونه رفتار ریشه در سیاستگذاری وزارت علوم، دانشگاه آزاد یا شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد؟
پاییز سال گذشته «گستره شریعت» یک مجموعه برنامه پخش کرد که به موضوع علوم انسانی اسلامی میپرداخت. در این برنامهها آقای دکتر گلشنی استاد دانشگاه صنعتی شریف و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، حجتالاسلام خسروپناه رئیس پژوهشکده علوم انسانی وزارت علوم و بنده حضور داشتیم. من در این برنامه بازی با لغات را کنار گذاشتم و بهصراحت نظرم را عنوان کردم. در فصل تابستان انسان در آسفالت داغ گمان میکند آب وجود دارد، در حالی که آب نیست و بلکه سراب است. من در این برنامهها عنوان کردم که «علم» به ماهو «علم» نمیتواند تابعی از ایدئولوژی باشد و زمانی معتبر است که فارغ از آن باشد. در نتیجه هنگامی که موضوع علوم انسانی اسلامی مطرح میشود، اگر ما علوم انسانی را بهمثابه علم در نظر بگیریم به این رویکرد میرسیم که علم تابعی از ایدئولوژی قرار گرفته است. صراحت بنده در بیان این مطالب سبب تکدر خاطر آقای دکتر خسروپناه و برخی دیگر از افراد حاضر دراین برنامه شد. از سوی دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی اصرار و پافشاری زیادی روی این مساله دارد و به همین دلیل صراحت بنده در این زمینه ممکن است سبب تکدر خاطر این شورا نیز شده باشد. در نتیجه یکی از دلایلی که بنده مورد غضب قرار گرفتهام احتمالا همین مساله است.
در حکم بازنشستگی شما چه مطالبی عنوان شده است؟ شما از چه زمانی بهصورت رسمی از دانشگاه تهران بازنشسته خواهید شد؟
در صفحهای که در سیستم اتوماسیون دانشگاه تهران وجود دارد به بنده اعلام شده که تا پایان سال تحصیلی جاری میتوانم به تدریس خود در دانشگاه ادامه بدهم و از ابتدای سال تحصیلی آینده باید دانشگاه را ترک کنم. بهنظر من ما نمیتوانیم قانونی را تصویب کنیم که یک استاد دانشگاه باید در یک سن خاص یا اینکه پس از اینکه به یک درجه علمی رسید بازنشسته شود. توانایی انسانها با یکدیگر متفاوت است و هر فردی توانایی خاص خود را دارد.
شما هنوز توانایی تدریس را در خود میبینید؟
من نباید درباره این مساله توضیح بدهم و بلکه همکاران، گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، دانشجویان و تالیفات بنده باید مشخص کند که آیا من میتوانم همچنان در دانشگاه تدریس کنم یا خیر. در شرایط کنونی گلایه من از دانشگاه تهران این است که چرا هیچ استفتایی از گروه علوم سیاسی برای توانایی ادامه تدریس بنده در دانشگاه صورت نگرفته است. اساتید گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران از بین خود یک نفر را بهعنوان مدیر گروه انتخاب کردهاند که ایشان بهترین فرد برای استفتاء درباره توانایی اساتید گروه برای ادامه تدریس است. از سوی دیگر گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران میتواند از دانشجویان بنده در کلاسهای مختلف این سوال را مطرح کند که آیا دکتر زیباکلام مانند گذشته به خوبی مباحث مورد نظر را برای دانشجویان تشریح و تبیین میکند یا اینکه رویکرد تدریس ایشان دچار مشکل شده است. حتی یک گروه کارشناس میتواند با بنده مصاحبه داشته باشد و توانایی من را برای ادامه تدریس محک بزند که آیا چنین توانایی وجود دارد یا خیر. ممکن است دانشگاه قانونی را برای خود وضع کرده باشد که هر استادی که سنش به ۷۰ سال رسید که سن بنده رسیده و اینکه سابقه۴۰ سال تدریس در دانشگاه داشته باشد که درباره من نیز صدق میکند باید از دانشگاه بازنشسته شود. با این وجود بنده که نمیخواهم با کسی کشتی بگیرم که با توجه به سِنم نیاز به توانایی فیزیکی داشته باشم. در نتیجه راههای واقعیتر، علمیتر و صحیحتری برای ارزیابی توانایی اساتید دانشگاه وجود دارد تا نیاز نباشد تنها بهدلیل سن، اساتید دانشگاه بازنشسته شوند.
بهنظر میرسد بازنشسته شدن شما بیش از آنکه به دانشگاه مرتبط باشد به رویکرد شما در فضای سیاسی ارتباط داشته است. آیا این مساله را تایید میکنید؟
من همواره انسان خوشبینی هستم و سعی میکنم در این زمینه نیز خوشبین باشم. من در طول ترم دوبار از دانشجویانم امتحان میانترم میگیرم. با این وجود هنگامی که سوالات را برای دانشجویان میخوانم از کلاس بیرون میروم و در نتیجه هیچکس بهعنوان مراقب در سر جلسه امتحان حضور ندارد. از سوی دیگر من هیچوقت در کلاس حضور و غیاب نمیکنم. بهنظر من نباید کسی را به زور وادار کنیم در کلاس حضور داشته باشد یا اینکه بالای سر دانشجو مراقب بگذاریم. این در حالی است که کلاسهای من همواره پرشور و پررونق برگزار میشود و دانشجویان تلاش میکنند در کلاس حضور داشته باشند. حتی دانشجویان گروههای دیگر نیز در برخی اوقات در کلاسهای من حضور پیدا میکنند. با این وجود بهرغم اینکه من دوست ندارم عنوان کنم که بازنشستگی من بهدلیل مسائل سیاسی بوده اما همزمانی بازنشستگی من در دانشگاه آزاد و دانشگاه تهران شبههناک است.
آیا در گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران اساتید دیگری نیز وجود دارند که نگاهی مانند شما به علوم انسانی اسلامی داشته باشند؟ آیا درباره آنها نیز موضوع بازنشستگی وجود داشته است؟
من مدعی چنین مسالهای نیستم و معتقدم که باید بین دیدگاههای افراد مختلف درباره یک موضوع تفکیک قائل شد. در زمینه علوم انسانی اسلامی نیز من دیدگاه خود را بهصورت مستقل مطرح کردهام. ممکن است برخی از همکاران من به علوم انسانی اسلامی اعتقاد دیگری داشته باشند. حتی ممکن است برخی از این اساتید با کمیتههای تخصصی علوم انسانی اسلامی همکاری نیز داشته باشند. در نتیجه اینکه برخی تلاش کنند با بازنشسته کردن امثال زیباکلام زمینه تحقق موضوع را فراهم کنند، نشدنی است. صادق زیباکلام که سهل است، اگر همه اساتید علوم انسانی در دانشگاههای کشور را بازنشسته کنید بازهم نمیتوان به آسانی مشکل را حل کرد.
برخی براین باورند اساتیدی مانند شما که به علوم انسانی اسلامی اعتقاد ندارند مانع بزرگی در جهت تحقق اسلامی شدن علوم انسانی در دانشگاهها هستند. آیا این مساله در بازنشسته کردن شما تاثیر نداشته است؟
من چه کاره هستم و چه قدرتی در اختیار دارم که مانعی برای تحقق موضوع باشم؟ این در حالی است که در شرایط کنونی، همه قدرت در اختیار کسانی است که نظری کاملا برعکس من دارند. از سوی دیگر بودجه نیز در اختیار این افراد است و به همین دلیل تلاش میکنند اساتیدی را در دانشگاهها استخدام کنند که به موضوع باور داشته باشند. آیا از مهرماه سال آینده که بنده در دانشگاه تهران تدریس نخواهم کرد، چنین چیزی محقق خواهد شد؟ بدون شک پاسخ به این سوال منفی است و همه این اقدامات نیز عذر و بهانه است. شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود ۴۰ سال برای دانشگاهها و رویکرد علمی کشور تصمیمگیری کرده و همه بودجه را نیز در اختیار داشته است. با این وجود چرا در طول این ۴۰ سال برای طرح نظری چنین موضوعی حتی دو سطر مطلب قابل استناد وجود ندارد؟ همین مساله که کسانی که ۴۰ سال است متولی مسائل علمی در کشور هستند هنوز نتوانستهاند دو خط با این عنوان تولید کنند نشان میدهد که به آسانی نمیتوان حکم داد که چه کسی درست میگوید و چه کسی اشتباه میکند. تا چه رسد به اینکه من درست میگویم یا اشتباه میکنم.
این در حالی است که این افراد عنوان میکنند حضور اساتیدی لیبرال و غربزده مانند زیباکلام یکی از دلایل این مساله است که علوم انسانی با چنین نگاهی نتواند وارد دانشگاهها شود. سوال بنده این است که در طول ۴۰ سال گذشته کدام علوم انسانی مبتنی بر این دیدگاه و نظر قصد داشته وارد دانشگاه شود که صادق زیباکلام لیبرال غربزده درِ دانشگاه ایستاده و اجازه نداده وارد دانشگاه شود؟ کدام سرفصل مرتبط با این علوم انسانی در گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران مطرح شده که صادق زیباکلام اجازه نداده این سرفصلها در کلاس به دانشجویان ارائه شود؟ صادق زیباکلام تنها میتواند عنوان کند که بنده اعتقادی به این سرفصلها ندارم و این سرفصلها را تدریس نخواهم کرد. در چنین شرایطی دانشگاه میتواند عنوان کند که شما حقوق میگیرید که این سرفصلها را تدریس کنید و اگر این کار را انجام نمیدهید باید دانشگاه را ترک کنید. این در حالی است که هیچکدام از این اتفاقات رخ نداده است.
اگر شما بازنشسته نشوید و مهرماه سال آینده شورای عالی انقلاب فرهنگی سرفصلهایی درباره علوم انسانی اسلامی را برای تدریس برای شما در نظر بگیرد، چه واکنشی خواهید داشت؟
این اتفاق در سال های۶۰ و۶۱ در کشور رخ داده است. در آن مقطع زمانی نیز شورای عالی انقلاب فرهنگی سرفصلهای جدیدی را برای تدریس در دانشگاهها ارائه کرده بود. این در حالی است که برخی از اساتید رویکرد دیگری در پیش گرفتند و سرفصلهای خود را به دانشجویان ارائه کردند. در نتیجه تغییر سرفصلهای علمی در دانشگاهها نمیتواند راهحل اساسی و منطقی باشد. دلیل این مساله نیز این است که دانشگاه یک محیط زنده و پویا است و تغییرات اجتماعی و سیاسی در آن تاثیرگذار است و نمیتوان بهصورت ایستا و ساکن برای آن تصمیمگیری کرد. با این وجود اگر این اتفاق رخ بدهد، من در ابتدا آنها را مطالعه میکنم و نکات صحیح و ناصحیح آن را مشخص میکنم و بخشهای نادرست را با دلیل و سند توضیح میدهم.
پس شما بهصورت اتوماتیک سرفصلهای جدید را تدریس نمیکنید؟
خیر، بنده دارای عقل و منطق هستم و بهصورت اتوماتیک هیچگاه دست به چنین کاری نمیزنم. اگر قرار بود صادق زیباکلام بهصورت اتوماتیک سرفصلهای ارائه شده را تدریس کند که دیگر لزومی برای فرستادن استاد به سر کلاس نبود. در چنین شرایطی باید ویدئو پروژکتور در کلاس درس نصب شود و دانشجویان به سخنان کسانی گوش بدهند که به این علوم باور دارند. چطور ممکن است یک استاد دانشگاه به سرفصلهای علمی که قرار است تدریس کند اعتقاد نداشته باشد؟ بنده هنگامی که قرار است درباره فلان شخصیت تاریخی که در این کشور به قدرت رسیده، در کلاس درس صحبت کنم بهگونهای این کار را انجام میدهد که قرار بوده به کشور خدمت کند. این در حالی است که نگاه دیگری که وجود دارد بر این اصل است که شما باید به شکلی درباره آن شخصیت در کلاس درس صحبت کنید که گویا به کشور تنها و تنها خیانت کرده است.
من به اساتید دیگر کاری ندارم، اما در کلاس درس خودم هیچگاه شخصیتهای تاریخی را تنها از یک زاویه بررسی نکردهام. بنده از سال۷۱ که در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شدهام تنها آنچه را اعتقاد داشتهام تدریس کردهام و همچنان هم از موضع خود دفاع میکنم. با این حال در طول این مدت هیچگاه هم به خاطر مطرح کردن عقایدم در کلاس درباره موضوعات مختلف مانند مشروطیت و... مورد بازخواست و فشار قرار نگرفتهام و هیچمشکلی در این زمینه برایم به وجود نیامده است.
چه برنامهای برای دوران بازنشستگی دارید؟ آیا در دوران بازنشستگی همچنان ارتباط خود را با دانشگاه حفظ خواهید کرد؟
خیر، به قول خواجه شیراز «چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو». به همین دلیل نیز من تمایلی برای بازگشت به دانشگاه ندارم. با این وجود برنامههای زیادی دارم که باید در دوران بازنشستگی انجام بدهم. بهعنوان مثال باید خاطرات سفر خود به کردستان، خاطرات سفر به حج، خاطرات سفر به کربلای معلی را بنویسم و نگارش کتابهایم را ادامه بدهم. دوست دارم در دوران بازنشستگی رمان بخوانم، فیلم ببینم، سینما بروم و از زندگی لذت ببرم. از سوی دیگر احتمالا همین کارهایی که امروز میکنم را ادامه خواهم داد. دوباره برای روزنامههای آرمان، شرق، اعتماد و آفتاب یزد مقاله مینویسم و مصاحبه میکنم.
احسان انصاری
- 17
- 4
کاربر مهمان
۱۳۹۷/۷/۲۰ - ۸:۰۳
Permalink