جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۱۷:۰۴ - ۰۹ دي ۱۳۹۷ کد خبر: ۹۷۱۰۰۲۴۱۵
دانشگاه

پدر داغدار یکی از جانباختگان حادثه دانشگاه آزاد:

میلیاردها تومان هم بدهند جای نگار را نمی گیرد

یکی از جانباختگان حادثه دانشگاه آزاد,اخبار دانشگاه,خبرهای دانشگاه,دانشگاه

بشدت از مسئولان دانشگاه آزاد شاکی است، قصد شکایت از آنها را دارد و می‌خواهد بعد از تمام‌شدن مراسم ترحیم تنها فرزندش به تهران بیاید و کارهای شکایتش را انجام دهد. تنها خواسته‌اش مجازات تمام عاملان این حادثه است و دیگر به هیچ چیزی فکر نمی‌کند. حادثه‌ای که تنها فرزندش، یک دانه دخترش را برای همیشه از او گرفت؛ دختری که بعد از دو ‌سال رفت‌وآمد به تهران درنهایت خبر مشخص‌شدن تاریخ دفاع از پایان‌نامه‌اش را به پدرش داده بود. نگار باب‌الحوائج چند ساعت پیش از حادثه با پدرش تماس گرفته و با خوشحالی خبر تمام‌شدن کارهای پایان‌نامه‌اش را داده بود. قرار بود روز ١٥ دی دفاع کند و مدرک فوق لیسانسش را بگیرد.

 

از پدرش خواسته بود که به فکر تهیه گل و شیرینی برای جشن دفاعش باشد؛ اما چند ساعت بعد خبر تلخی به گوش سیدامیر باب‌الحوائج رسید. پدری که از گرفتن مدرک تحصیلی دخترش شاد بود، حالا سراسیمه داشت به تهران می‌رفت تا شاید بتواند دخترش را در بیمارستان ملاقات کند؛ اما روی تخت بیمارستان دخترش را پیدا نکرد و درنهایت او را به پزشکی قانونی بردند. نگار آنجا بود، در میان کشته‌شدگان حادثه؛ صدای فریادهای این پدر نشان از نابودشدن همه زندگی‌اش می‌داد. پدری که پیش از این هم یک بار دیگر شاهد از دست دادن عزیزی از خانواده شان در یک حادثه بود. پسردایی اش را در سقوط هواپیمای آسمان در کوه دنا از دست داده بود و می دانست که چقدر سخت است در یک لحظه همه زندگی آدم بی دلیل نابود شود. سیدامیر حالا در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» ماجرای کشته شدن دخترش را با اشک روایت کرد.  

 

نگار چند ساله بود؟

او متولد تیرماه ‌سال ٧١ بود.

 

 در چه رشته‌ای درس می‌خواند؟

رشته صنایع غذایی؛ اما خیلی وقت بود که درسش تمام شده بود. دو سالی می‌شد که به دنبال کارهای پایان‌نامه‌اش بود؛ مرتب به علوم تحقیقات می‌رفت و می‌آمد. من مانده بودم که چرا کار دفاع آن‌قدر باید طول بکشد.

 

روز حادثه نگار چرا به دانشگاه رفته بود؟

او دو روز پیش از حادثه یکشنبه صبح به تهران رفت. خودم ساعت ٥ صبح او را راهی تهران کردم؛ می‌خواست برای کارهای آخر پایان‌نامه‌اش به دانشگاه برود. او به خانه بهاره که دوست صمیمی‌اش بود، رفت. بهاره هم در همدان زندگی می‌کرد و دوست ١٠، ١٢ ساله نگار بود. تازه دو ‌سال می‌شد که در تهران ساکن شده بود. همان روز وقتی به تهران رسید به دانشگاه رفت، ظهر با من تماس گرفت و با خوشحالی گفت بابا بالاخره کارهای پایان‌نامه‌ام تمام شد و تاریخش را مشخص کردند؛ ولی گفت چند امضا از استادان مانده است که باید در تهران بماند و آنها را هم بگیرد؛ روز حادثه این امضاها را گرفته بود. خودش با من تماس گرفت و با ذوق و شوق زیاد گفت بابا کارهایم تمام شد. دارم برمی‌گردم باید به فکر گل و شیرینی جشن دفاعم باشی. من هم خوشحال شدم. تا این‌که چند ساعت بعد پدر بهاره با من تماس گرفت و گفت که دخترم تصادف کرده است؛ با عجله خودم را به تهران رساندم. آن موقع اصلا نفهمیدم چطور تا تهران آمدم. وقتی رسیدم به بیمارستان رسول‌ اکرم رفتم اما دخترم آن‌جا نبود. به تمام بیمارستان‌هایی که مجروحان را برده بودند، سر زدم اما دخترم نبود تا این‌که از پلیس آگاهی آمدند و مرا به پزشکی قانونی بردند؛ تنها دخترم در میان کشته‌شدگان بود.

 

از کسی هم شکایت کرده‌اید؟

در این مدت مردم از سراسر کشور و همشهریانم به ما سر می‌زنند؛ از همه آنها ممنونم. در این چند روز آن‌قدر حالم بد بود که نتوانستم به تهران بیایم ولی شکایت دارم؛ از مسئولان دانشگاه شکایت دارم. دلم می‌خواهد همه مسببان این حادثه مجازات شوند و تا آخرین لحظه هم پیگیر این اتفاق هستم. هیچ چیزی خوشحالم نمی کند. حتی میلیاردها تومان پول هم به من بدهند بدون نگار این پول ها را می خواهم چکار؛ من فقط آرزوی مجازات دارم که دوباره چنین اتفاقاتی نیفتد. این اولین بار نیست که حادثه ای عزیزمان را از ما می گیرد. پسردایی من جزو قربانیان سقوط هواپیمای دنا بود. تمام خانواده سرگردان و داغون شدند. اما هیچ اتفاقی نیفتاد و هیچ مسئولیتی گردن کسی نیفتاد.

 

بابت پول دیه و هزینه‌های کفن و دفن صحبتی با شما شده است؟

پول به درد من نمی‌خورد؛ من خودم با هزینه خودم دخترم را به همدان منتقل کردم. با کمک دوستانم هزینه‌های کفن و دفن را پرداخت کردیم؛ کلی پول دادم ولی من پول نمی‌خواهم فقط باید آنهایی که زندگی ما را نابود کردند و تنها فرزندم را از من گرفتند، مجازات شوند. دخترم درسخوان و باهوش بود. او می‌توانست زندگی خوبی داشته باشد اما بی‌دلیل به چنین سرنوشتی دچار شد و ما هم زندگیمان نابود شد. دخترم که ذوق پایان‌نامه و گرفتن مدرکش را داشت، حالا زیر خروارها خاک خوابیده است.

 

 

shahrvand-newspaper.ir
  • 107
  • 35
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۳۳
در انتظار بررسی: ۴۸
غیر قابل انتشار: ۵۰
جدیدترین
قدیمی ترین
خواهشمنداست نظرها را بزنید.
سلام چرا نظر قبل اینجانب نزدین؟
ضمن عرض تسلیت به خانواده ی داغدارنگارعزیز ازاون کسایی که اسمشون مسئول هست.چه انتظاری میتونیم داشته باشیم. تاحالا که فقط داغ به جگرمردم زدن.خیرنبیینن
خدایش بیامرزد و به بازماندگان صبر بده
خاک تو سر تو که حاظر نیستی به نظرات دیگران احترام بگذاری!
ولایتی باید شش تا محافظ داشته باشه پولش از بیت المال بره ولی باید ده نفر کشته بشند بعد روز بعدش پنجاه تا اتوبوس بخرند
خب چرا حقیقت رو کتمان میکنید خیلی از عذابهایی و بلاهایی که به سرما می آید به خاطر گناهانمان است
خب چرا حقیقت رو کتما...
چقدر تو احمقی اینکه ب اتوبوسا نمیرسن هزینه نمیکنند چه ربطی ب گناه داره پس اینهمه مسئول دزد ک زنده اند و از من و تو سالم ترند چه
خب چرا حقیقت رو کتما...
دوست من پس چرا من هنوز زندم من خیلی گناهکارم زیااااااااااااااد
روح تمام مظلومان شهید ۹ دی شاد و راهشان پایدار
خدا ریشه ظلم رو خشک کنه و همه رو از دست این ناهلان جاهل نجات بده که هنوز گیر یک تار مو هستن و نمیدونن زندگیشونو به تاراج بردن این فرصت طلب ها.
به داغ دیدگان این حادثه تسلیت عرض می کنم و امیدوارم اینگونه حوادث دیگر تکرار نشوند
خدارحمتش کنه
خدارحمتش کنه...
من بانظراین پدر داغ دیده موافقم
خدا به خانوادش صبر بده...روحش شاد..جوون بوده
سلام خود رادرغم عزیزان شریک میدانم اما درپاسخ بعضی نظرات بی حجابی ورعایت نکردن شونات اسلامی دریک جامعه ی اسلامی اتفاقات تلخ هم دورازانتطارنیست
سلام خود رادرغم عزیز...
خااااکک تو سرت
سلام خود رادرغم عزیز...
خدا شفاي عاجل به تو وهم نوعات بده
سلام خود رادرغم عزیز...
چی میزنی واقعا؟؟؟
سلام خود رادرغم عزیز...
واقعا این حجم از حماقت در این عصر وحشتناکه.
سلام خود رادرغم عزیز...
خوش به حالت که احمقی و از این دنیا فارغ
چه ربطی داره هزاران ادم سرلخت دردنیاهستن هیچ اتفاقی واسشون نمی افته اونوقت تومکه دوسه سال پیش چقدرحاجی تورمی جمرات کشته شدن نصفشونم خانمای باحجاب بودن
معلوم هنوز داغ عزیز ندیدی مواظب باش
التماس شفا
” « یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن‏ من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما ( ۵۹ ) لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا (۶۰) »] . ای پیغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که‏ جلبابهای ( روسریها ) خویش را به خود نزدیک سازند . این کار برای اینکه‏ شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند نزدیکتر است و خدا آمرزنده و مهربان است .اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در شهر نگرانی به وجود می‏آورند ، از کارهای خود دست بر ندارند ما ترا علیه ایشان خواهیم برانگیخت . در آنوقت فقط مدت کمی در مجاورت تو خواهند زیست. مطلبی که از این آیه استفاده می‏شود و یک حقیقت جاودانی است اینست‏ که زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از آن هویدا باشد و با این صفت شناخته شود ، و در اینوقت است که بیمار دلان که دنبال شکار می‏گردند از آنها مأیوس می‏گردند و فکر بهره ‏کشی از آنها در مخیله‏ شان خطور نمی‏کند . می‏بینیم که جوانان‏ ولگرد همیشه متعرض زنان جلف و سبک و لخت و عریان می‏گردند . وقتی که به آنها اعتراض می‏شود که چرا مزاحم می‏شوی ؟ می‏گویند اگر دلش این چیزها را نخواهد با این وضع بیرون نمی‏آید .
” « یا ایها النبی قل...
الان تو این آیات خداوند فرمودن اگر بی حجاب باشید جوونمرگ میشید؟؟؟؟ آخه تو نادون و امثالت باعث فرار جوونها از الام میشید
هیمن امسال توی کند ذهن هستید کشور رو ۴۰ سال نابود کردید چه ربطی به حجاب داره عقب افتاده ربط به بی لیاقتی تو و مسئولان داره
خب یکی از دلایل عذاب الهی عدم رعایت حجاب و عفاف هست امیدوارم همه رعایت کنیم
خب یکی از دلایل عذاب...
نویسنده ی این نظر حتما خودش مخالف حجابه و خود لحن صحبت بیان کننده وضع ایشون هست.
خب یکی از دلایل عذاب...
توو این فکرم که مغزی هم در این سر وجود داره!!! این جملات بوی تعفن میده. به جای متاسف شدن و تسلای خانواده هایی که عزیزان شون را از دست دادن همچین خزعبلاتی میگید. چندتا از دانشجویان محجبه هم در همین اتوبوس فوت شدند. اون ها چرا گرفتار عذاب الهی شدن؟ دوست عزیز کمی فکر کن و فقط جملات بی پایه را نشخوار نکن
خب یکی از دلایل عذاب...
خاک بر سرت با این طرز تفکرت.
خب مشخص بوده علتش چی بوده..
روحت شاد
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش