به گزارش ایسنا، احسان محمدی در عصر ایران نوشت: «خطاب به آنها که انگشتشان را برای شلیک خشاب دشنام روی ماشه کامنتها قرار دادهاند همین پاراگراف اول مینویسم که برای من تیم ملی فوتبال کشورم از هر فردی بزرگتر است؛ از هر مربی و قهرمان و اسطورهای. با آن که هیچ افتخاری در جام جهانی ندارد اما برای من محبوبترین تیم جهان است. ضربان قلبم را تُند و کُند میکند و به آن افتخار میکنم و برایم تلخ است که به کوچهای تبدیل شود که آدمها دعوایشان را به آنجا میکشانند، به هم سنگ پرتاب میکنند و در آخر با جیبهای پر پول میروند و نصیب ما شیشههای شکسته و سرهای خونآلود میشود.
کارلوس کیروش کارنامه ارزشمندی در فوتبال دارد. در رختکن و کنار زمین به ستارههایی چون زینالدین زیدان و کریستیانو رونالدو دستور داده است که ما از جعبه جادو بازی کردنشان را با لذت دنبال کردهایم یا عکسشان را به دیوار زدهایم. در سال گذشته هم نمایش قابل قبولی با تیم ملی فوتبال ایران داشت اما نمیتوان از تندخویی، پرخاشگری و نگاه تحقیرآمیزش گذشت.
برانکو ایوانکوویچ مرد محترمی است. آرام و خوددار نشان میدهد. تیم ملیمان را در بیدردسرترین صعود تاریخمان به جام جهانی رهبری کرد، با پرسپولیس فوتبال زیبایی به نمایش میگذارد و در گفتار و رفتار معمولاً سیاستمدارانه میکوشد کسی را نرنجاند و این روزها محبوب پرسپولیسیهاست. حتی وقتی مدیران احمدینژادی فوتبال او را در آلمان اخراج کردند و گمان نمیرفت هرگز دوباره به ایران برگردد، برگشت اما چرا او هم به این درجه از عصبانیت رسیده است که در یک گفتوگو سه بار با مُشت روی میز میکوبد؟ و کارلوس کیروش را به یک دوئل بیحاصل میکشاند؟
کارلوس کیروش در این چند سال همپای بانکیمون دبیر کل وقت سازمان ملل متحد بیانیه صادر کرده است. علیه مانوئل ژوزه، علیه مهدی رحمتی، علیه کفاشیان، علیه قلعهنویی، علیه ... کدام سرمربی در کجای دنیا این همه مشغول نوشتن بیانیه است؟ کارلوس کیروش سرمربی فوتبال است یا بیانیهنویس یک حزب سیاسی؟
شاهبیت تمام بیانیههای کارلوس کیروش یک چیز است: همه دارند علیه تیم ملی تفرقه میکنند، دست به کارشکنی میزنند و نمیخواهند تیم ملی نتیجه بگیرد.
در این که فقدان مدیریت در فوتبال بیداد میکند تردیدی نیست اما آیا فقط کارلوس کیروش دلش برای تیم ملی میسوزد؟ فقط او هوادار تیم ملی است و مابقی مربیان و کارشناسان میخواهند کمر تیم ملی را بشکنند؟ اگر بندهای قرارداد کیروش را بخوانید میبینید با چه ظرافتی تنظیم شده که حتی هزینه خشکشویی را هم فدراسیون فوتبال باید بدهد.
حقوق ماهیانه کارلوس کیروش بر اساس بعضی برآوردها ۴۲۰ میلیون تومان در ماه است. این یعنی کیروش روزانه ۱۴ میلیون تومان دریافت میکند. در واقع کیروش هفتهای ۹۸ میلیون تومان، ساعتی ۵۸۳۳۳۳ تومان، دقیقهای ۹۷۲۲ تومان و ثانیهای ۱۶۲ تومان میگیرد! نوش جانش! اما برای چه این همه از همه طلبکار است؟ با این عدد و رقمها او خادم است و ما که نقد میکنیم خائن به تیم ملی فوتبال کشورمان؟
او سال گذشته در بیانیهای خطاب به دبیر کل فدارسیون فوتبال نوشت: «تجهیزات، صفر؛ حمایتهای مالی، صفر؛ کمپ تیمهای ملی، صفر؛ مرکز تخصصی فوتبال، صفر؛ زمین تمرینی، صفر و در ازای آن تفرقه در فدراسیون فوتبال در حد عالی و شبههافکنی و گمانهزنی در سطح اول جهانی و متاسفانه در فدراسیون فوتبال هم اتفاق میافتد. آقای اسدی میتواند یک کار فوقالعاده در فوتبال انجام دهد و آن این است که ناپدید شود.»
در سراسر دنیا فقط یک سرمربی را معرفی کنید که علیه دبیر کل فدراسیونی که از آن حقوق میگیرد، چنین متنی نوشته باشد و هنوز با آن ادامه کار بدهد. اگر این همه فضا تیره و تار است او چرا هنوز مانده و با فوتبال ایران کار میکند؟ الگویش تختی است؟ لوطی است و مرام دارد؟ خراب معرفت است؟
آنها که یک هفته حتی در یک شرکت کوچک همکار خارجی داشتهاند، میدانند اصل برای آنها «قرارداد» است. اگر شما یک دلار پائینتر از عدد قرارداد بپردازید او به راحتی از شما شکایت میکند و در نهایت تا آخرین دلار را از شما میگیرد و ترکتان می کند و ممکن است به شرکت رقیب که دستمزد بیشتری میدهد برود. در دنیای حرفهای کار خطایی نیست.
کارلوس کیروش از دیدیه دشام سرمربی فرانسه، فرناندو سانتوس، سرمربی تیم ملی پرتغال قهرمان یورو ۲۰۱۶، مارک ویلموت، سرمربی بلژیک و ... بیشتر حقوق میگیرد. کجا برود که چنین دستمزدی به او بدهند و بعد بتواند علیه تمام ساختار فوتبال آن کشور موضع بگیرد، بیانیه صادر کند، ادبیات تحقیرآمیز به کار ببرد، لیگ باشگاهی را هر وقت خواست تعطیل کند، برای برند پیراهن تیم ملی تعیین تکلیف کند و ...
دعوای او و برانکو ایوانکوویچ تازگی ندارد. از قرار معلوم کیروش او را رقیب خودش میداند و برانکو هم بدش نمیآید گاهی یادآوری کند که او هم تیم ملی را به جام جهانی برده و قهرمان بازیهای آسیایی کرده است. در آخرین گفتوگو هم حسابی از خجالتش درآمده و به طعنه او را «الگو و سمبل» خودش معرفی کرده است. شکایت کرده که بازیکنان پرسپولیس را چاق به او برمیگرداند و اصلاً چه دلیلی دارد وقتی قرار نیست مسابقهای باشد آنها را به اردوی دوبی میبرد و ... .
برانکو با عنوان کردن این که اگر پرسپولیس قهرمان نشود یا در آسیا صعود نکند، تقصیر کارلوس کیروش است عملاً هواداران پرسپولیس را مقابل کیروش قرار داده است! واقعاً این طور است؟ این ادبیات شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت نیست؟ برانکو به بازی ضعیف تیم ملی مقابل سوریه اشاره کرده است. یعنی فکر میکند ما فراموش کردهایم که تیم ملی او با همه ستارههایش هم هیچگاه تیمی هجومی نبود و بازیهایش به دل نمینشست؟
خروجی این دعواهای خارجی برای فوتبال داخلی ما چیست؟ این فوتبال صاحب ندارد که به مربیان مهمانش بگوید به اندازه گلیمشان پایشان را دراز کنند؟ کیروش که چندی قبل در بیانیهای برانکو را با «ماری که سم تف میکند» مقایسه کرده و از او خواسته بود عذرخواهی کند و وقتی نکرد او را «برانکوی کوچک» لقب داد، میدانست که سرمربی کراوات هم این حرف او را بیپاسخ نمیگذارد.
در این میانه چه چیزی به فوتبال ما اضافه میشود؟ جز این که فردا مربیان وطنی هم این سبک را یاد میگیرند و اگر کسی اعتراض کند میگویند چطور کیروش که حرفهای بود، بیانیه میداد، عیبی نداشت و ما ... چرا مربیان خارجی را آن قدر بزرگ کردهایم که حالا توان مهار کردنشان را نداریم؟ نه فدراسیون که وزارت ورزش و جوانان هم به تماشاگر این دعوا و بیانیهخوان تبدیل شدهاند.
پاراگراف نخستم را تکرار میکنم که برای من تیم ملی فوتبال کشورم از هر فردی بزرگتر است. از هر مربی و قهرمان و اسطورهای. با آن که هیچ افتخاری در جام جهانی ندارد اما برای من محبوبترین تیم جهان است. ضربان قلبم را تُند و کُند میکند و به آن افتخار میکنم و برایم تلخ است که به کوچهای تبدیل شود که آدمها دعوایشان را به آنجا میکشانند، به هم سنگ پرتاب میکنند و در آخر با جیبهای پر پول میروند و نصیب ما شیشههای شکسته و سرهای خونآلود میشود... .
کارلوس کیروش و برانکو اگر با هم کنار نمیآیند لطفاً دعوایشان را ببرند توی کوچه خودشان!»
- 11
- 4