به گزارش فرادید، آنها درباره خانهای که ساختهاند میگویند: «مشتری ما در آغاز پروژه به ما دستورالعمل مختصر اما بسیار جالبی داد: باید خانهای شبیه "سایه" ساخته شود.»
این خانه به رغم مکان روستایی دورافتادهاش، در مکانی ساخته شده که در دهه ۱۹۶۰ مسطح شده است. این به آن معناست که خانه روی شیب ساخته نشده بلکه با کفپوشهای کاملاً همسطح و صافی ساخته شده که در لبه سراشیبی به انتها میرسند.
«این خانه جای کوه گمشدهای را گرفته که دیگر آنجا نیست، اما جاگیری خانه نه به شکل کوه، بلکه به شکل سایه یا نگاتیو صخره است.»
دو بخش ضمیمه ساختمان در سراسر مکان ساخت، کشیده شدند و فضاهای بیرونی مختلفی را شکل دادند. این خانه یک حیاط بین اتاقخوابها و فضاهای نشمین، یک استخر شنا در گوشه جنوبشرقی و یک پاسیوی مثلثی سرپوشیده به سوی شمال دارد.
«ما تجربه گشت زدن در خانه را میخواستیم؛ طوری که برایمان یادآور پیمودن فضای بیرونی باشد.»
طراحی باز اتاق نشمین و آشپزخانه، بزرگترین فضای خانه را به خود اختصاص داده است. پنجرههای کف تا سقف رو به حیاط هستند و نمای وسیع آنها، چشمانداز بیابان است.
هم این فضا و هم اتاقخوابهای مجاور، دیوارهای سیاه داخلی و خارجی دارند تا فضایی شبیه غار خلق کنند.
«در طول روز، نماها جلوه چشمگیرتری دارند. شبهنگام، خانه کاملاً نامشهود شده و نورهای خفیف و ستارگان در ترکیب با هم، پسزمینه نامحدودی را برای تامل شکل میدهند.»
به گفتۀ معماران: ما در یوکاوَلی دو پروژه انجام داده بودیم و برخی اوقات سوالاتی درباره پروژههای صحرایی از ما میشد. در بحبوحه رکود اقتصادی، این درخواستها معمولاً به جایی نمیرسد. ما تازه صاحب فرزند دوم شده بودیم و آینده تقریباً نامعلوم به نظر میرسید. ما تصمیم گرفتیم با مارک و میشل آتلان ملاقات کنیم تا ببینیم آیا پروژه آنها واقعیت دارد یا نه. حتی در همان ملاقات اول، شوق و اشتیاق مارک قابلملاحظه بود.
پس از ملاقات اول، دریافتیم در زیباییشناسی و فرایند کار اشتراکاتی داریم و پس از دیدن ملک، میدانستیم این پروژهایست که شبیه هیچیک از پروژههای قبلی ما نیست و در واقع شانسی است که شاید فقط یک بار در طول عمر نصیب ما شود. ما فوراً شروع به کار کردیم.
فرای چالشهای فنی و نظارتی ساخت و ساز در آن مکان (چندین صاحب قبلی تلاش کرده اما تسلیم شده بودند)، این چالش وجود داشت که چگونه روی چنین سایت عالی و بکری، خانه بسازیم. شبیه ساخت خانه در یک کلیسای جامع طبیعی بود.
در آغاز پروژه، مشتری به ما یک دستورالعمل ساده اما جذاب داد: خانهای شبیه سایه بسازید! این درخواست با فضای بیابانی آنجا ارتباط بسیار خاصی داشت، جایی که نور خورشید به قدری زیاد است که چشمها فقط با نگاه کردن به سایهها آرامش میگیرند.
متأسفانه، این مکان در دهه ۱۹۶۰ مسطح شده بود، زمانی که منطقه نخستین بار برای توسعه تقسیم شد. یک جاده کوچک مسطح با مسطح کردن چندین برونزد سنگی و ساییدن ستیغ بین برونزدها ایجاد شده بود. هزینه وارونه کردن این آثار، گزاف و غیرممکن بود. تلاش برای پرداختن به این موضوع در طراحی خانه جدید چالش دیگر بود. این خانه روی پرتگاهی با دید تقریباً ۳۶۰ درجه به افق و یک تخته سنگ بزرگ که چشمانداز جاده را مسدود میکرد، قرار داشت.
فرآیند طولانی تحقیق با مشتریانی آغاز شد که تصاویری از خانههایی که به نظرشان جذاب میرسید به ما نشان میدادند، عمدتاً خانههای معاصر که زبان رسمی و فضای تهاجمیتری نسبت به خانههای مدرن اواسط قرن داشتند که به سبک واقعی بیابانهای جنوب غربی تبدیل شده بودند.
ما به سوابق معماران در خصوص رویکردشان به خانههای واقع در توپوگرافی مشابه نگاه کردیم و دریافتیم که آنها عموماً یا به دنبال ادغام آثار ساختهشده در منظره بودند، مانند کارهای فرانک لوید رایت و بعدها رودولف شیندلر یا اینکه معماری را از منظره دور نگه میداشتند، مانند سنت مدرنیستی اروپایی میس ون در روهه. اما برای خانه اخیر که در یک جای کاملاً بکر است، رویکرد مینیمالیستی ملایم مناسب است، اما ما تصمیم گرفتیم سنت لند آرت آمریکای غربی به عنوان نقطه شروع انتخاب بهتری باشد.
این خانه قرار بود جای کوه گمشدهای را بگیرد که دیگر آنجا نیست، اما به جای کوه، قرار بود به شکل یک سایه یا نگاتیوی از صخره باشد.
- 19
- 6