نوزادی که گفته میشد پس از مرگ به طرز عجیبی در غسالخانه بهشت رضوان ارومیه زنده شده بود چند ساعت پس از آنکه به بیمارستان منتقل و در دستگاه مخصوص نگهداری شد جانش را از دست داد تا همه شوق و امید پدر و مادرش از بین برود.
روز گذشته خبر عجیبی در فضای مجازی منتشر شد؛ خبری که نشان میداد یک نوزاد که ۶ماهه به دنیا آمده در بیمارستان جانش را از دست داده و وقتی برای خاکسپاری به غسالخانه منتقل شده به طرز عجیبی زنده شده و افراد زیادی صدای گریه او را شنیدهاند.
این خبر را حجتالاسلام والمسلمین امیرعباس عابدینی، رئیس سازمان آرمستانهای شهرداری ارومیه اعلام کرد و جزئیات آن را اینطور شرح داد: «این نوزاد دوشنبهشب در بیمارستان جان خود را از دست داد و صبح سهشنبه برای انجام مراسم تدفین به باغ رضوان منتقل شد اما هنگامی که غسل میت در غسالخانه انجام میشد به طرز عجیبی زنده شد و گریه کرد. این در حالی بود که براساس نظر پزشک معالج، این نوزاد همه علائم حیاتی خود را از دست داده و پزشک بیمارستان هم فوت نوزاد<> را تأیید کرده بود.»
ماجرا به روایت پدر نوزاد
این خبر موجی از بهت و حیرت را در افکار عمومی ایجاد کرد. همه در تکاپو بودند تا از اسرار زنده شدن این نوزاد در غسالخانه باخبر شوند.
اما این معجزه چطور اتفاق افتاد؟ سالار بایرامیان، پدر این نوزاد درباره آنچه اتفاق افتاده به همشهری میگوید: «من و همسرم ۸سال پس از ازدواج صاحب دوقلو شده بودیم.
همسرم درماه ششم بارداریاش بود که دچار خونریزی جزئی شد. خیلی زود به بیمارستان رفتیم تا خطری جان دوقلوها را تهدید نکند. در آنجا بدون اینکه هیچ آزمایش یا سونوگرافی انجام شود، با یک معاینه ساده گفتند که بچهها فوت شدهاند و باید هرچه زودتر سقط شوند.
این در حالی بود که همسرم میگفت یکی از بچهها هنوز زنده است. همسرم در اتاق عمل هرچه به پزشکان التماس کرد که بچهای را که زنده مانده در دستگاه قرار دهند تا سالم بماند به او گفتند که فایدهای ندارد و جلوی چشمانش بچه را کنار گذاشتند و گفتند او هم فوت میکند.
صبح سهشنبه هم پیکر دوقلوها را تحویلمان دادند و به باغ رضوان بردیم تا تشییع جنازه انجام دهیم اما در آنجا حادثه عجیبی اتفاق افتاد.»
حادثهای که بایرامیان از آن صحبت میکند همان ماجرای زنده شدن فرزندش است. او میگوید: «میخواستند بچه را غسل دهند. من و خانوادهام از مرگ بچهها خیلی ناراحت بودیم. بچه را روی سکویی گذاشتند و یکی از غسالها مقداری آب روی او ریخت اما همان موقع بچه تکان خورد و گریه کرد. خیلی عجیب بود.
هیچکس باورش نمیشد نوزادی که یک شب قبل فوت شده، زنده شود. اما من و همسرم چون شب قبل میدانستیم این بچه زنده است فهمیدیم که او اصلا نمرده بود و از زمان به دنیا آمدنش زنده بوده اما کوتاهی پزشکان بیمارستان او را تا غسالخانه کشانده بود. خیلی سریع بچه را تحویل گرفتم و به بیمارستان بردیم و در دستگاه مخصوص بستری شد.»
شوک سوم
پدر این نوزاد و همسرش در کمتر از ۱۲ساعت ۲بار شوکه شده بودند. یکمرتبه زمانی که گفتند دوقلوهایشان فوت شدهاند و بار دیگر زمانی که یکی از بچهها در غسالخانه گریه کرد و معلوم شد اصلا مرگی در کار نبوده.
این زن و شوهر دیگر طاقت شوک دیگری را نداشتند اما سهشنبه شب آنها برای سومین مرتبه شوکه شدند.بایرامیان با صدای گرفته و توأم با غم میگوید: «من و همسرم ۸سال تمام در انتظار تولد فرزندانمان بودیم.
بعد از اینکه یکی از دوقلوها جانش را از دست داد باز خوشحال بودیم که قل دیگر زنده است. بعد از انتقال او از غسالخانه به بیمارستان مثل چشمانمان از او مراقبت میکردیم اما سهشنبه شب اتفاقی که انتظارش را نداشتیم افتاد و فرزندمان در دستگاه جانش را از دست داد. این بار دیگر همهچیز واقعیت داشت و همهچیز را به چشم خودمان دیدیم.»
فرزندم قربانی کوتاهی شد
این زن و شوهر ارومیهای در حالی عزادار از دست دادن دوقلوهایشان هستند که تدارک زیادی برای آنها دیده و از مدتی قبل وسایل و اسباببازیهای زیادی برای فرزندانشان تهیه کرده بودند. وسایلی که حالا بیاستفاده مانده و نگاه کردن به آنها هر لحظه داغشان را تازهتر میکند.
شاید به همین دلیل باشد که پدرشان ترجیح داد این وسایل دیگر در خانه نباشد تا مادر بچهها بیش از این عذاب نکشد. بایرامیان در اینباره میگوید: «به خاطر اتفاق تلخی که افتاده همسرم دچار افسردگی شده است. دیگر با هیچکس صحبت نمیکند و حال و روز خوشی ندارد. حال خودم هم چندان بهتر از همسرم نیست.
ما حتی وسایل و اسباببازی بچهها را خریده بودیم و میخواستیم همین روزها اتاق را تزیین کنیم، اما حالا عزادار هستیم. همسرم طاقت دیدن وسایل بچهها را نداشت. به همین دلیل وسایل را جمع کردم و جای دیگری بردم تا همسرم بیشتر از این ناراحت نشود. فرزندمان قربانی کوتاهی پزشکان بیمارستان شد. اگر همان موقع که بچه به دنیا آمد از او مراقبت میکردند و او را در دستگاه مخصوص قرار میدادند شاید او زنده میماند.
اما او را از شب تا صبح بدون هیچ مراقبت ویژهای بهعنوان یک نوزاد مرده رها کردند. ما هم واقعا باورمان شده بود که او فوت شده اما در غسالخانه وقتی بچه گریه کرد فهمیدیم که فرزندمان هنوز زنده است.» او ادامه میدهد: «من راننده تاکسی هستم و در این وضعیت بد اقتصادی نزدیک ۴۰میلیون تومان هزینه کردم تا بچههایم سالم به دنیا بیایند.
۴۰میلیون تومان یعنی همه زندگیام که همهاش از دست رفت. اما حالا مسئولان بیمارستان میگویند به شرطی که حرفی نزنی و ساکت بمانی دیه بچهات را میدهیم. من داغدار فرزندانم هستم و به دیه فکر نمیکنم. تنها چیزی که از امروز دنبال میکنم مجازات مقصران مرگ فرزندانم است.».
- 185
- 9
کاربر مهمان
۱۳۹۸/۷/۱۴ - ۱۳:۳۳
Permalink