خطشناسی مدرن از زمان ژانمیشون آغاز شد و نام «خطشناسی» را نیز همین شخص به کار برد. او دستخطها و نویسندگان متعددی را به طور سیستماتیک مورد مطالعه قرار داد و مقالات متعددی در سال ۱۸۷۲ منتشر ساخت. بسیار جذاب است که نوشتهای از کسی داشته باشیم و با استفاده از آن پی به شخصیت، احساسات، خودآگاهی، هوش، سازگاری اجتماعی، استعداد وخلاقیت او ببریم، اما باید توجه داشت که تحقیقات علمی، اعتبار این دانش را زیر سؤال بردهاند، در جریان چند پژوهش نتایج حاصل از تحلیل خط با نتایج آزمونهای استاندارد تعیین شخصیت، مقایسه شدهاند و محققان به این نتیجه رسیدهاند که خطشناسی در تعیین شخصیت، از جایگاه علمی برخوردار نیست و نمیتوامد ملاکی برای استخدام اشخاص باشد.
با این همه استدلالها و دلایلی که خطشناسان در تحلیل دستنوشتهها میآورند، جذاب است. البته توجه داشته باشید که شاخه متفاوتی از خطشناسی هم وجود دارد که کارش تنها ارزیابی اصالت خطوط و اثبات قانونی نوشته شدن یک نوشته توسط یک شخص خاص است و کارکرد این نوع خطشناسی با چیزی که در این پست در پی آن هستیم تفاوت دارد. در این مطلب دستخط تعدادی از نویسندگان مشهور را با هم مرور میکنیم تا ببینیم چگونه میشود از روی دستخط، شخصیت افراد را حدس زد.
اِمیلی دیکینسون
اِمیلی دیکینسون، شاعره آمریکایی، در سال ۱۸۳۰ میلادی در ایالت ماساچوست متولد شد. او از بزرگترین شاعران قرن نوزدهم آمریکا است. وی در مدت تحصیل پُرانرژی و زودجوش بود، اما بعد از ترکِ تحصیل انزوا گزید. اِمیلی دیکینسون بعد از جنگ داخلی آمریکا منزویتر شد. برای همیشه لباس سفید پوشید، افراد کمی را پذیرفت و با دوستانِ معدودی نامهنگاری کرد. در حقیقت او بیشتر اوقات در اتاقش بود و مینوشت.
از اِمیلی دیکینسون در مدت زندگیاش تنها شش یا هفت شعر به چاپ رسید. بعد از مرگش معلوم شد که بیش از هفده هزار شعر سروده است. تحقیقات زیادی درباره اینکه چرا اِمیلی دیکینسون به انزوا پناه برد و در مورد احساسات و تجربیاتاش از زندگی صورت گرفته است. شاید بهترین فرضیه این باشد که او نمیتوانست بدون اینکه از دنیا فاصله بگیرد و در موردش فکر کند، چیزی بنویسد.
دستخط شعر «شبهای سرکش» او را در بالا میبینید. آیا در دستخط دیکینسون، نشانی از شخصیت او پیدا میشود؟
شیب نوشتهها به سمت راست، نشانی از احساساتی بودن و تمایل این شاعر به حرف زدن دارد، ردیف بودن کلمات به دنبال هم بدون اینکه فاصلهای بین آنها باشد، یا علایم دستوری آنها را از هم جدا کند، نشانه شخصی است که بر خود کنترل دارد و بر هدف تمرکز دارد، در عین حال درشت نوشتن او نشان دهنده نیاز او به توجه است و آنچه بر احساساتی بودن و اشتیاق او دلالت میکند، نوشتن حلقهها و خمیدگی حروف به صورت بزرگ است.
خورخه لوئیس بورخس
این نویسنده که نیازی به معرفی ندارد، همان طور که میبینید بورخس در هنگام نوشتن، ادامه بالایی و پایینی حروف را به صورت کاملا قائم و عمود مینوشت، خطشناسان در تحلیل خط او گفتهاند که همین حالت، دلالت بر خوداتکایی و مستقل بودن او دارد. دستخط بورخش نسبتا ریز است که نشانه هوشمند بودن و افتاده بودن و توانایی او در تمرکز دارد.
یک چیز شاخص دیگر در دستنوشتههای بورخس، یکی نوشتن ادامه پایینی حروفی مثل g با حالتی ساده، شبیه چوب بازی است، که نشان از آن دارد که او میخواسته صرفا کارش را به صورت ساده به اتمام برساند. چیزی آشکار دیگر در نوشتههای بورخس، فشار زیاد او بر روی صفحه کاغذ است که میتواند حکایت از درونگرایی او داشته باشد.
ارنست همینگوی
همینگوی بین خطوط نوشتههایش فاصله زیادی میگذاشت که حاکی از روشنفکری او و توانایی او در انجام صحیح کارها دارد. او مثل بورخس حلقههای پایینی حروف را ساده مینوشت که همان طور که گفتیم نشانه این است که همینگوی میخواست به سادگی کارش را انجام بدهد.
چاک پالانیک
چاک پالانیک در سال ۱۹۶۲ در واشنگتن متولد شده است. این نویسنده ۴۶ ساله تا امروز ۱۱ کتاب داستانی و سه اثر غیرداستانی منتشر کرده است. «باشگاه مشتزنی» او تا اوایل سال ۹۸ در ردهی برترین کتابهای کتابخانههای ایالت متحده امریکا باقی ماند و کمی بعد، وقتی «دیوید فینچر» فیلمی براساس این داستان ساخت، دوباره این کتاب به لیست پرفروشترینهای آمازون راه یافت.
تصور میکنم برای تفسیر دستخط پالانیک، نیازی به خطشناس بودن نباشد، ذهن آشفته او در ساماندهی عجیب و غریب سطور و استفاده از فضا به خوبی نمایان است.
جین آستین
دستخط جین آستین، نویسنده مشهور انگلیسی و خالق «غرور و تعصب» در اینجا دیده میشود. این بار شیب به سمت راست خطوط و را نشان مطیع بودن او دانستهاند. حلقههای طولانی بخش پایینی حروف حاکی از تمایلات فیزیکی قوی اوست. آستین حاشیه زیادی در سمت چپ میگذاشت که این را علامت علاقه زیاد او به آینده و همچنین جاهطلبی و درک اجتماعی بالایش دانستهاند.
دیوید فاستر والاس
دیوید فاستر والاس (۱۹۶۲ – ۲۰۰۸) نویسنده رمان و داستانهای کوتاه آمریکایی بود. دیوید فاستر والاس یکی از نویسندگان موفق نسل خودش بود که در نهایت بعد از نوشتن داستانهای مشهوری مثل «شوخی بی پایان و چند کتاب دیگر» به زندگی خود در اتاق شخصی اش پایان داد. دیوید فاستر والاس به خاطر رمان ۱۰۷۹ صفحهای «شوخی بی پایان» که سال ۱۹۹۶ نوشت، در رسانههای ادبی جهان معروف شد. مجله تایم چندی پیش این رمان را در لیست صد رمان برتر زبان انگلیسی انتخاب کرد.
استفاده از کلمات و لغات دور از ذهن و قدیمی در داستان، مورد علاقه وی بود، به همین خاطر معروف است که هنگام خواندن رمان یا داستانی از والاس باید لغتنامه آکسفورد را همراه داشته باشید.
آخرین کتاب والاس «شاه رنگ پریده» نتیجه تحقیقات وی از سال ۱۹۹۷ بود که نیمهتمام ماند و در سال ۲۰۱۱ چاپ شد که طعم «شوخی بی پایان»ش را داشت، ولی تنها شوخی آن این است که شبیه بقیه کتابهای والاس نیست. او مثل سایر نویسندهها آخرین کارش را بر اساس زندگی و در حقیقت پایان زندگیاش نوشته است و اکثر منتقدان آن را افسردهترین کار والاس اعلام میکنند و حتی بعضی اعتقاد دارند تصمیم او برای خودکشی با نوشتن این کتاب شروع شده است. این کتاب که بخش عمدهای از آن نامهها و دست نوشتههایی است که از دفتر و منزل شخصی نویسنده جمع آوری شده است از پایانی نامعلوم خبر میدهد که در رمان شوخیهای بی پایان نیز مطالب در هیچ جایی تمام نمیشود.
دستخط او را در بالا میبینید، گفته میشود که ادامه کوتاه حروف t یا d در نوشته او نشانه عملگرا و مکانیکی بودن والاس و همچنین علاقه او به اهداف کوتاهمدت دارد. نوشته والاس هارمونی بیشتری دارند و اشاره به شخصی دارند که میتواند از جزئیات یک نمای متوازن کلی ارائه دهد.
ادیت وارتون
ادیت وارتون، رماننویس آمریکایی، نویسنده داستانهای کوتاه بود و طراحی هم میکرد. او سال ۱۹۳۷ و در ۷۵ سالگی درگذشت. علاوه بر آثار داستانی فراوان، کتابهایی هم درباره بزرگانی، چون «هنری جیمز» و «تئودور روزولت» نوشته که با استقبال مخاطبان مواجه شدهاند. از این نویسنده کتاب «ایتان فروم» به فارسی ترجمه شده است،
با دقت در دستخط او میبینیم که در انتهای سطور، خطوط متمایل به پایین میشوند که تفسیری که از آن میشود خستگی، بدبینی و یا شاید فقط ناشیگری او در استفاده از حاشیهای دفترچهاش باشد. نوشتن حروف به اندازه بزرگ نشان از ضمیر سالم او دارد، وارتون حروف را از هم فاصله میداد که این نشانه گشادهدستی یا پرهیز او از نظارت و حتی خلاق بودن اوست. فشار اندک او بر صفحه کاغذ، نشانه او راهبرد منطقی او در برخورد با شرایط گوناگون است.
فرانتس کافکا
نوبت میرسد به دستخط فرانتس کافکا: میبینیم که بعضی از حروف دستنوشته او خیلی به سمت بالا و چپ رفتهاند که نشانه شخصیت سرد، محتاط و خوددار اوست. به علاوه میبینیم که سطور او روی یک خط صاف نیستند که نشانه بیقرار بودن و دمدمیمزاج بودن اوست. شیوه اتصال حروف در نوشتههای او که ایجاد طاقهای پشت سر هم میکند، نشانه خلاق بودن اوست و این مسئله را تداعی میکند که با یک متفکر ابداعگر که پیش از عملی کردن فکرش، تأمل میکند، سر و کار داریم.
اسکات فیتز جرالد
دستخط رمان «گتسبی بزرگ» اسکات فیتز جرالد را در بالا میبینید. چیز جالب در دستخط حاشیههای نوشته است، در بالای نوشته او در سمت چپ حاشیه گذاشته و در پایین، در سمت راست. حاشیه سمت چپ را همان طور که پیشتر هم اشاره کرده، میتوان به صورت علاقهمند بودن به آینده، جاه طلب بودن و اجتماعی بودن تعبیر کرد، اما حاشیه سمت راست، معنیاش علاقه به گذشته و درونگرا بودن است. توأم بودن این دو حالت به هم میتواند نشانه شخصیت ترکیبی او یا درجاتی از شیزوفرنی باشد.
طولانی بودن قسمت پایینی حروف در نوشته او میتواند نشانه تمایل فیزیکی قوی باشد. سطرهای او در بالا کج هستند، اما در پایین کاملا افقی هستند که این تغییر شیب میتواند حاکی از خسته شدن او داشته باشد.
جورج اورول
دستخط جورج اورول از رمان ۱۹۸۴: همان طور که میبینیم اورول در طی نوشتن به سمت بالا تمایل پیدا میکند، که نشانه خوشبینی اوست. او حلقههای g را خیلی کوچک مینویسد که که حاکی از عدم علاقه او به فعالیت فیزیکی دارد. اجزای حروف او زوایایی با هم ایجاد میکنند و گوشهدارند، این مسئله در کنار نحوه اتصال حروف، نشان دهنده ذهن تحلیلی و سختگیری و انضباط او دارد.
از دستخط او پیداست که با شخصی سر و کار داریم که بیشتر از یک راه حل برای مشکلاتش مییابد و تا حدی تواناییهای اجرایی دارد. او از ارادهاش برای کنترل اعمالش استفاده میکند.
- 10
- 4