به گزارش عصر ایران،گاهی اوقات همه ما نیاز داریم که مدتی را در تنهایی سپری کنیم. محرک های بیرونی بسیار زیادی وجود دارند که نیاز به تفکر و کشف مجدد خود را ایجاد می کنند، از این رو تنها بودن گزینه خوبی در این شرایط محسوب می شود و حقیقت نیز همین گونه است.
از عوارض جانبی تنهایی
اما آیا تنهایی طولانی مدت برای ما خوب است؟ اگر فردی هستید که زندگی در تنهایی و انزوا را ترجیح می دهید، احتمالا تاکنون فردی به شما گفته است که این شرایط می تواند برای سلامت شما مضر باشد. این گونه نیست؟
آیا تاکنون درباره عوارض جانبی تنهایی چیزی شنیده اید؟ اگرچه تنهایی می تواند برخی فواید را برای شما به همراه داشته باشد، اما خالی از عیب نیز نیست. همه ما به زمان هایی برای تنها بودن نیاز داریم تا وضعیت فعلی خود را ارزیابی کرده و تصمیم گیری های درستی در آرامش داشته باشیم.
این که تحت تاثیر برخی رویدادها و شرایط قرار بگیریم، مساله ای شایع است. هنگامی که آنها به پایان برسند، ممکن است دریابید آنجایی که قصد داشته اید قرار بگیرد، حضور ندارید. این به دلیل کمبود فضا برای تامل و اندیشه کافی درباره آنچه در زندگی شما رخ می دهد، شکل می گیرد.
اما زمانی که تنهایی طولانی مدت را تجربه می کنید و به علائمی که نشان می دهند چیزی منفی و مضر در حال رخ دادن است توجهی نداشته باشید، عوارض جانبی این شرایط می تواند پیامدهای جدی برای شما به همراه داشته باشد. در ادامه با برخی از عوارض جانبی تنهایی بیشتر آشنا می شویم.
تحریف واقعیت
زمانی که با دیگران صحبت می کنید، آنچه انجام می دهید مبادله دیدگاه های مختلف است. این به شما کمک می کند آنچه را که درک می کنید با آنچه دیگران می بینند و درک می کنند، مورد مقایسه و سنجش قرار دهید.
اگر فرد پر حرفتری باشید، ممکن است متوجه شوید که بسیاری مواقع عقاید و نظرات خارجی به شما در داشتن قضاوت متعادلتر کمک کرده اند.
اما کمبود اطلاعات آن چیزی است که در زمان تنهایی تجربه می کنید. این شرایط موجب می شود تا هرچه بیشتر بر ایده های خود متکی باشید، تا جایی که دیدگاهی تحریف شده از دنیای اطراف خود شکل می دهید. بر همین اساس ممکن است سختگیرانهترین و شدیدترین شرایط را درباره زندگی خود مد نظر قرار دهید و به تعمیم دادن آن تمایل داشته باشید.
به عنوان مثال، اگر دوستتان در مسیر رفتن به سر کار با شما خداحافظی نکند، اجازه می دهید این احساس در تمام طول روز شما را آزار دهد و در نهایت این گونه نتیجه گیری کنید که وی در کنار شما احساس راحتی و خوشحالی نمی کند.
با این وجود، اگر با دوستان خود به صورت مستقیم صحبت کنید، ممکن است توضیحاتی قانع کننده را دریافت کنید.
اضطراب
مثال پیشین تنها یک نمونه از بسیاری مواردی است که می توان مد نظر قرار داد. اکنون، درباره تمام شرایطی که ممکن است طی تنها یک روز برای شما رخ دهند فکر کنید. این شرایط را در طول روزهای هفته، و این که چند بار فکر می کنید فردی ممکن است موجب آزار و اذیت شما شود، ضرب کنید. این حالت بدگمانی در نهایت به وضعیتی که در بر گیرنده اضطراب خفیف یا شدید است، منجر می شود.
افزون بر این، شدت این شرایط زمانی که ایده های تحریف شده به خودتان اشاره دارند، بیشتر می شود.
شما ممکن است اشتباهی را در خانه یا محیط کار انجام دهید، و به ناگاه عباراتی مانند "تو بی ارزش هستی" در ذهن شما نقش ببندند.
از این رو، شما به دیگران اعتماد ندارید، به خودتان اعتماد ندارید، و با هیچ کس که می تواند اعتماد به نفس شما را تقویت کند یا احساس شما نسبت به عوامل بیرونی را تغییر دهید، صحبت نمی کنید. در این شرایط، اضطراب پدیدار می شود و تحریف هرچه بیشتر شما را در موقعیتی دشوار قرار می دهد که توقف آن بسیار دشوار است.
افسردگی
هنگامی که انزوا، سوء ظن و اضطراب را به هم پیوند می خورند، نتیجه آن فقدان امید و از دست رفتن معنای زندگی می شود.
هنگامی که نگاه شما به همه چیز منفی است و هیچ محرک مثبتی را نمی توانید بیابید، زندگی بسیار پیچیده و دشوار می شود.
اگر چه کارتان برای شما اهمیت دارد، شادی و خوشبختی با رابطه شما با دنیا پیوند خورده است.
بر همین اساس است که شبکه های اجتماعی در دنیای امروز از موفقیت بالایی برخوردار شده اند. شما نیاز دارید درباره آنچه برای شما رخ می دهد، این که چقدر به شما در یک مهمانی خوش گذشته است، این که حضور در یک رستوان چقدر جذاب بوده است، و حتی موارد بدی که برای شما رخ می دهند، صحبت کنید.
تجربه مجدد رویدادهای گذشته برای لذت بردن دوباره از آنها، یا این که احساس تنهایی نکنید، یکی از نیازهای پایه و اساسی انسان است.
با این وجود، پدیدار شدن عوارض جانبی تنهایی اغلب حالت انتخابی ندارد، بلکه بیشتر به شما تحمیل می شود.
بر همین اساس، ترکیب فعالیت هایی مانند مدیتیشن، تامل و اندیشه، یا کارهای انفرادی با تعاملات اجتماعی خارج از محیط کار و خانه ایده خوبی است.
- 19
- 15