به گزارش ایسنا، همزمان با بیعت تاریخی تیزپروازان و پرسنل نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران با بنیانگذار انقلاب اسلامی، به معرفی و شرح گوشهای از قهرمانان و ماجراهای بینظیر خلبانان و مدافعان آسمان میپردازیم.
شگفتانگیزترین دوئل هوایی
تیرماه سال ۱۳۶۵ وقتی نام خودش را روی تابلو برنامه پروازی دید هرگز تصور نمیکرد در پرواز بعدی نقش اول یکی از شگفتانگیزترین پیروزیها در تاریخ جنگهای هوا به هوای دنیا باشد. زمانی که اپراتور رادار زمینی، هواپیما را برای درگیری هوایی به سمت هدف هدایت کرد، سرهنگ «محمد زارعنژاد» بلافاصله با رها کردن باک سوخت اکسترنال و فعال کردن پسسوز به سوی هدف رفت و در حالی که اپراتور رادار با هیجان فاصله او را با دشمن اعلام میکرد در رادیو میگفت: «توجه کنید؛ هدف شما یک میگ۲۵ عراقی است»!
هواپیمای ایرانی در ارتفاع پایینتر و دور از چشم رادار به «میگ۲۵»عراقی نزدیک شد و برای شلیک موشک حرارتی «سایدویندر» اقدام کرد اما موشک رها نشد و در این لحظه میگ عراقی هم متوجه حضور «تایگر» ایرانی شده بود. زمان به تندی میگذشت و زارع نژاد میدانست که هواپیمای میگ۲۵ عراقی با هر منطقی بر هواپیمای «اف۵» در یک نبرد هوایی برتری دارد به همین خاطر در کسری از ثانیه تنها شانس موفقیت خود را آزمود. دستگاه نشانهروی مسلسل هواپیما را کمی جلوتر از هواپیمای میگ تنظیم و رگبار مسلسل را آغاز کرد، در نهایت شگفتی شعلههای مهیب آتش از بال راست «فاکسبت(مدلی از میگ۲۵)» زبانه کشید!
نمونهای از جنگنده فاکسبت
اپراتور رادار که این اتفاق را باور نمیکرد مرتب فریاد میکشید. زارعنژاد خود را به هواپیمای دشمن نزدیکتر کرد و در شرایطی که هر دو خلبان ایرانی و عراقی قادر به مشاهده هم بودند و میگ۲۵ عراقی در حال شیرجه و سقوط بود با علامت دست از خلبان عراقی خواست برای نجات جانش «اجکت» کند.
زارع نژاد این دوئل هوایی را اینگونه روایت کرده است: «در یک لحظه مناسب، هواپیمای دشمن را در صفحه رادار قفل کردم و با دریافت علائم پرتاب موشک حرارتی، دکمه را با فشردم. موشک رها نشد. فرصت بسیار کم بود و فاصله هر لحظه نزدیکتر میشد.
میدانستم که هواپیمای میگ۲۵ در ارتفاع بالا، قابلیت مانور خوبی دارد و از شتاب زیاد و موتورهای بسیار قوی برخوردار است. بنابراین درنگ جایز نبود و به سرعت سوئیچ مسلسل را اختیار گرفتم و او که اکنون با دریافت علائم هشدار دهنده راداری، متوجه قفل رادار من شده بود، گردش شدیدی به راست کرد.
دستگاه نشانهروی را روی جنگنده عراقی تنظیم و شروع به شلیک کردم. نتیجهای حاصل نشد. با یک مانور حساب شده، دستگاه نشانه روی را در فاصله کوتاهی، جلوتر از هواپیمای دشمن قرار دادم، شلیک مرگبار مسلسل را مجددا آغاز کردم. در این لحظه فراموش نشدنی، آتش و دود فراوانی از بال سمت راست میگ زبانه کشید. قصد داشتم چنانچه موفق به سرنگونی آن نشدم، به طریق ممکن، اجازه برگشت و خروج از مرزهای هوایی کشور را به او ندهم.
آن قدر هیجان زده بودم که بیاختیار، به خلبان شماره ۲ پرسیدم: «چطور بود؟» او هم صادقانه جواب داد: «از این بهتر ممکن نیست.» کنترلر رادار نیز با خوشحالی این موفقیت را تبریک گفت. برای لحظاتی، خود را به هواپیمای دشمن که اکنون مانند خفاشی زخمی پرواز میکرد، نزدیک و نزدیکتر کردم. خلبان دشمن مرا به خوبی میدید. حالت پروازش عادی نبود و هواپیما با شیرجه ملایمی به سمت زمین میرفت. درحالی که شعلههای آتش حدود ۱۵ متر به دنبال آن زبانه می کشید، تدریجا ارتفاع کم میکرد. با علامت دست، به خلبان توصیه کردم که خود را نجات دهد؛ ولی او فقط نگاهم میکرد.»
نخستین شکارچی هوایی
روز نوزدهم شهریور ماه سال ۱۳۵۹ ، زمانی که درگیریهای پراکنده هوایی و تجاوز هواپیماهای عراقی به حریم هوایی ایران به اوج رسید، ستوان پاشاپور در کابین عقب هواپیمای «اف- ۱۴» به خلبانی سرگرد «محمدرضا عطایی» (درجهها مربوط به آن زمان است) مشغول گشت هوایی بود. هواپیماهای عراقی بازی خطرناکی را آغاز کرده بودند. آنها با علم به اینکه ستاد مشترک ارتش ایران اجازه رهگیری و انهدام هواپیماهای عراقی را در عمق خاک عراق به خلبانان ایرانی نمیدهد. ساعتها در خطوط مرزی پرواز میکنند و توجه اف۱۴ها را به خود جلب میکنند. درست زمانی که تامکت اقدام به رهگیری هواپیمای عراقی کرده خلبان عراقی تغییر جهت داده و وارد مرز عراق میشود.
زمانی که عطایی و پاشاپور تصمیم میگیرند برای سوختگیری بجای اصفهان در دزفول لندینگ (فرود) کنند، رادار دزفول به خلبانان اف-۱۴ اعلام میکند که یک هواپیمای عراقی در فاصله ۵۰ مایلی پشت سر شما است. عطایی از رادار دزفول استعلام میکند که آیا این هواپیما قطعا دشمن است؟ بعد از دقایقی از طریق افسر رادار اعلام میشود که هواپیما قطعا عراقی است و از همدان به سمت دزفول (شمال به جنوب) پشت سر شما پرواز میکند.
این نخستین باری بود که خلبانان عراقی جرأت میکردند تا این اندازه وارد خاک ایران شوند. عطایی تصمیم به درگیری میگیرد و به کابین عقب ستوان پاشاپور میگوید: «بهروز بزنش!».
زمانی که پاشاپور موشک را فایر(شلیک) میکند با صدای مهیبی موشک از هواپیما جدا میشود. از آنجایی که خلبانان تا آن روز تجربه شلیک موشک «فینیکس» را نداشتند تصور کردند که موشک عمل نکرده و افتاده است. آنها اطراف هواپیما را نگاه میکردند تا ببینند موشک در چه موقعیتی قرار دارد که ناگهان سرگرد عطایی مشاهده میکند موشک مرگبار فینیکس با سرعت ۵ ماخ از زیر هواپیما جدا شده و با دود غلیظ به سمت هواپیمای عراقی حرکت میکند.(موشک فینیکس ابتدا از هواپیما جدا شده و ظرف چند ثانیه با فعال شدن رادار به سوی هدف حرکت میکند).
ثانیه شمار برخورد موشک درون کابین فعال میشود و لحظاتی بعد هواپیمای عراقی از رادار محو و تکه تکه شده و سقوط میکند. این نخستین شکار رسمی جنگندههای اف-۱۴ بود که ۱۲ روز پیش از شروع رسمی جنگ به ثبت میرسد.
نخستین خلبانان ایرانی که شبانه در آسمان سوختگیری کردند
شهید «هاشم آلآقا» و سرتیپ «حسن افغانطلوعی» نخستین خلبانان ایرانی بودند که موفق به انجام سوختگیری هوایی در شب با هواپیمای اف-۱۴ شدند.
مختصری از زندگینامه لیدر پروازی بینظیرترین عملیات هوایی جهان
«فرجالله براتپور» مهر سال ۱۳۶۰ جانشین پایگاه ششم شکاری بوشهر شد و سال ۱۳۶۲ به دانشکده فرماندهی ستاد رفت و سپس به مدت دو سال فرمانده پایگاه همدان شد. بعد از آن به مدت پنج سال و نیم فرمانده منطقه هوایی شیراز بود و در آخر هم به مدت چهار سال و نیم رئیس اداره بازرسی نیروی هوایی بود تا این که بازنشسته شد.
فرجالله براتپور بدون شک یکی از بزرگترین و سرشناسترین خلبانان تکخال جنگنده اسطورهای فانتوم در دنیا است.
سرتیپ خلبان براتپور، درباره روز عملیات «اچ۳» که از بینظیرترین عملیات هوایی جهان است میگوید: «برنامه اجرای مأموریت طوری طراحی شده بود که حمله در زمان تعویض شیفت نیروهای عراقی انجام شود. با توجه به اینکه نمیخواستم کسی از این مأموریت بویی ببرد از مدتها قبل به فکر آماده نگه داشتن تعدادی هواپیما برای انجام این عملیات بودم و حتی مهماتی را که از مأموریتهای قبلی باقی مانده بود دستور دادم انبار کنند و بدین صورت روز عملیات تعداد ۱۰ هواپیمای مجهز به بمب آماده عملیات بودند.
در آن روز حتی دستور دادم تا تمام ارتباطات مخابراتی پایگاه و منازل سازمانی نیز قطع شود. در این مدت سعی میکردم تا همه چیز را عادی جلوه دهم. حتی وقتی خلبان ایرج عصاره که از خلبانان خوب پایگاه بود از من مرخصی خواست با او موافقت کردم.»
موفقترین تکخالزن جهان
زندهیاد امیر سرتیپ دوم «جلیل زندی» روز ۱۲ اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰ در شهرستان گرمسار متولد شد.
زندی خلبان قهار شکاری «تامکت» و تکخال برتر نیروی هوایی ایران بود. او که در تمام دوران جنگ به خدمت مشغول بود، دارای کارنامه درخشانی است و رکوردهایی که در شکار جنگندههای عراقی بر جای گذاشت عنوان بهترین تکخال تامکت جهان را برایش به ارمغان آورد.
او اگرچه ابتدا با فانتوم پرواز میکرد، اما شهرتش بیشتر بهعنوان خلبان جنگنده F-14 است. وی دارای دست کم ۹ پیروزی هوایی تایید شده و ۲ پیروزی احتمالی است. این لیست بلندبالا شامل چهارفروند میگ ۲۳، دو فروند سوخو ۲۲، دو فروند میگ ۲۱ و سه فروند میراژ اف۱ است.از این رو او به عنوان موفقترین خلبان شکاری ایرانی و موفقترین خلبان اف-۱۴ شناخته میشود.
سرانجام عقاب تیزپرواز آسمان ایران، موفقترین خلبان شکاری ایرانی و تکخال تامکت جهان پروازی ابدی را آغاز کرد. تیمسار جلیل زندی در ۱۲ فروردین ماه سال ۱۳۸۰ در جریان یک سانحه رانندگی در جاده هراز و در منطقه رودهن یا یک دستگاه کامیون تصادف کرد و به همراه همسرش زهرا محب شاهدین جان باخت. از وی سه فرزند پسر به یادگار مانده است.
- 15
- 1