بهارنیوز نوشت: محمود احمدینژاد در دیدار با جمعی از فعالین سیاسی و رسانه ای استان قم، خادم ملت ایران از فقدان عدالت در جامعه و وجود فاصله طبقاتی و تمرکز ثروت و قدرت در دست یک عده خاص به عنوان شاخصه دیگر رژیم ستمشاهی یاد کرد و با تاکید بر ضرورت برخورداری انسان از عزت و کرامت گفت: خدا انسان را عزیز و با کرامت خلق کرده است، بنابراین تحقیر انسانها از طریق فقر یا سرکوب و کوچک شمردن و به حساب نیاوردن دیگران، یک عمل شیطانی است. گزیده سخنان رییسجمهور سابق به شرح زیر است:
* یک انسانی به نام امام خمینی(ره) پیدا شد که آمد و گفت: مردم! اینهایی که شما میخواهید، همه اش در یک حکومتی به نام جمهوری اسلامی، تامین میشود، اگر نمونه اش را میخواهید، میتوانید در حکومت امیرالمومنین(ع) ببینید. خب ما هم که ۱۴۰۰ سال شنیده بودیم و تاریخی دلبسته اهل بیت(ع) بودیم، گفتیم چه چیزی از این بهتر برای ایجاد تغییرات اساسی در کشور و تامین خواسته های تاریخی؟ ملت حرکت کرد. حالا اینکه چه گذشت را من نمیخواهم وارد شوم اما الان چند سال از انقلاب گذشته است؟ ۴۳ سال گذشته است. به نظرم فرصت کافی بوده است و وقت آن است که ارزیابی کنیم، باید قضاوتی بشود. بالاخره قرار بوده این کارها بشود. چقدر شده است؟ کدام؟ چقدر شده؟ و چقدر نشده است؟ نمی دانم چه کسی این را در دهان مسئولین ما انداخت که همه چیز تقصیر دشمن است!؟ نمیشود همه را به گردن دشمن انداخت. بالاخره چقدر اینها محقق شده است؟ الان در جامعه چقدر رضایتمندی هست؟ چقدر امید به آینده هست؟ چقدر مردم اطمینان و امید دارند که ساختارهای موجود، خودشان بتوانند وضع را اصلاح کنند؟ مقامات کشور که تصورشان این است که اوضاع خیلی خوب است، هیچ مشکلی وجود ندارد!
نکند همان بلایی که قبلیها دچار شدند، الان هم یک عده ای گرفتار آن شده باشند!؟ ارتباط با مردم قطع است. مردم قبل از انقلاب میگفتند ما به مقامات کشور دسترسی نداریم، کسی حرف مردم را گوش نمیدهد، جایی وجود ندارد که ما برویم مشکلمان را بیان کنیم و درد دل مردم را گوش کنند و اعتنا کنند تا دنبال برطرف کردن آن بروند. الان این سوال وجود دارد که آیا مردم به مقامات کشور دسترسی دارند؟ یعنی گوشها باز است؟ حرفها میرسد؟ کافی است آدم یک دور در خیابان و اجتماع بزند، به مترو، اتوبوس، تاکسی یا به یک مغازه برود. الان نظر و ارزیابی مردم خیلی صریح و روشن است. طبیعی است که هر ملت و حکومتی دنبال اقتدار است اما منشا اقتدار کجاست؟ منشا اقتدار، غیر از قدرت مردم است؟ اقتدار یعنی تک تک مردم قوی باشند. اگر تک تک مردم قوی، عزیز، امیدوار و رضایتمند بودند، این اقتدارملی میشود. بالاتر از این قدرتی نیست. کدام قدرت در دنیا میتواند با قدرت یک ملت برابری کند؟ بله اگر موشک باشد، موشکی بالاتر از آن میآید. هواپیما باشد، هواپیمایی بالاتر از آن میآید. اسلحه باشد، بالاتر از آن میآید اما بالاتر از قدرت ملت چه چیزی میآید؟
امروز مردم ما در چه شرایطی دارند زندگی میکنند؟ کشف آن سخت نیست. الان تک تک مردم احساس قدرت، عزت، آزادی و کرامت میکنند؟ اقتداری شکل نمیگیرد. به شما بگویم؛ هر گاه اقتدار ملی ما، به معنای قدرت مردم، کاهش پیدا کرده است، یا بخشی از سرزمین ایران جدا شده است و یا قراردادهای ننگین، بر ملت ایران تحمیل شده است. قرار این بود که انقلاب بیاید مردم را از ضعف و استضعاف نجات بدهد و قدرتمند کند. گفتند انقلاب مستضعفین است. انقلاب مستضعفین برای این بود که از استضعاف دربیایند و قدرتمند شوند. آیا الان مردم ما قدرتمند هستند؟ در مذاکرات هم همین است. هر بار که ایران با کسانی وارد مذاکره شد، اگر به پشتوانه اقتدار و قدرت مردم وارد شد، یک چیزی گیر ملت آمد ولی هرگاه کسانی رفتند و پشتیبانی و قدرت ملت با آنها نبود، امتیازات بزرگ داده شد. این تاریخ ماست. در همین ۱۷۰-۱۶۰ ساله، حدود ۶۰ درصد وسعت ایران از دست رفته است. افرادی به نمایندگی از ملت برای گفتگو رفتند که نماینده ملت نبودند، پشتیبانی ملت را نداشتند، یا ملت در ضعف بودند. امتیازات را داده و رفته است.
بالاترین ارزش این است که مردم اختیاردار کشور باشند. چرا؟ چون خدا این حق را داده است و اصلا با این حق است که انسانها میتوانند رشد کنند، کمال پیدا کنند، انسانیتشان شکوفا شود و به خدا و انسانیت نزدیک شوند. تمام ارزش های دینی، تنها و تنها در سایه اینکه مردم اختیاردار باشند، امکان تحقق پیدا میکند. کسیکه هیچ اختیاری ندارد، رشدی نمیکند. کسیکه هیچ تصمیمی نمیگیرد، رشدی نمیکند. ۴۳ سال گذشته است و الان باید ارزیابی و قضاوت کرد. چه کسی ارزیابی کند؟ مردم. الان دوباره دارد مذاکره میشود. چند سال پیش هم مذاکره شد. آنهایی که برای مذاکره رفتند، دو تا مشکل داشتند. اول اینکه پشتوانه مردم را نداشتند، واقعا نداشتند. دوم اینکه پنهانی مذاکره کردند. به شما بگویم هر گاه امری از ملت پنهان نگه داشته شد، در آن یا وادادن و تسلیم است و یا خیانت است.
دولت قبل که مذاکره میکرد، یک خبرهایی از گوشه و کنار به مردم میرسید و مردم اعتراض و سوال میکردند. میگفتند چرا نمیگویید؟ چرا توضیح نمیدهید؟ چرا آن را آشکار نمیکنید؟ میگفتند اگر ما آن را آشکار کنیم، رژیم صهیونیستی متوجه میشود و مشکل ایجاد میکنند. یک فیلمی بازی میکردند، یک نفر از آنها میآمد و یک چیزی میگفت و آنها میگفتند ببینید! درحالیکه مقامات آمریکا میگفتند ما تمام جزئیات کارمان با صهیونیستها هماهنگ است، ما با هم هستیم، با هم جلو میبریم و اگر کسی سرسوزنی فهم از مسائل سیاسی جهان را داشته باشد، میداند که اینها جدایی ناپذیر هستند، با هم یک نقشه را جلو میبرند. هر چقدر ملت فریاد زدند، آنها گفتند نه اینها اسرائیلی هستند، میخواهند آشکار شود تا اسرائیلیها سوءاستفاده کنند. از ملت پنهان کردند و بعد دیدیم که چه شد!
یک قراردادی به نام برجام درآمد که هیچکس مسئولیت آن را برعهده نمیگیرد. هنوز هم متن آن منتشر نشده است. آثار آن منتشر شده و دیدیم که پدر باقیمانده اقتصاد درآمد، اقتصاد متلاشی شد، صنعت هسته ای متلاشی شد. شاید به خودی خود یک قیمتی روی صنعت هسته ای بگذاریم ولی صنعتی که لوکوموتیو علم و دانش کشور بود را خواباندند. انگیزه را در دانشمندان ما از بین بردند، هوافضا را خواباندند. به شما بگویم؛ به نام برجام، صدها دانشمند ما پراکنده شد و از دست رفت. شاید آثار آن تا دهها سال در زندگی ملت ایران خودش را نشان بدهد ولی هیچکس مسئولیت آن را برعهده نمیگیرد. چرا قرارداد پنهانی میبندید؟ اگر مال ملت است چرا پنهانی بسته میشود؟ اگر از ترس دشمن است، دشمن که خبر دارد! چرا از ملت پنهان میکنید؟ مشخص است. این یک فرمول و یک خط کش ساده است.
یاد آن داستان قاچاق لوازم آرایشی افتادم که رئیس گمرک بوشهر میگفت به ما میگویند اینها چیزهای خیلی مهمی است، کالاهای تحریمی است و ما باید آنها را مخفی وارد کنیم ولی درِ آنها را باز میکردیم و میدیدیم لوازم آرایش است! و بعد خودشان اینجا داد میزدند و پول میگرفتند که بروند با قاچاق لوازم آرایشی مقابله کنند در حالیکه خودشان وارد کننده بودند! خب اگر چیز بدرد بخوری است، آن را آشکار کن و بیاور. چرا درِ آن را میبندید؟ معلوم است که داخل آن به ضرر ملت است.
یکسال و چند ماه قبل ما گفتیم دارند با یک کشور قرارداد ۲۵ ساله میبندند، ملت هم خبری ندارد، هنوز هم خبر ندارد. اگر کسی خبر دارد، دستش را بلند کند. هیچکس خبر ندارد. گفتیم برای چه میبندید؟ چرا پنهانی میبندید؟ بعد یک متنی را منتشر کردند. ما گفتیم این چه چیزش پنهانی بود که میگویید این هاست؟ اگر اینهاست که نباید پنهان باشد! لابد چیز دیگری است که آن را پنهان کرده اید. بعدها یک نفر آمد و گفت طرف مقابل از ما خواسته که پنهان باشد! چه نفعی در پنهان بودن برای طرف مقابل وجود دارد؟ در عرصه سیاست جهانی فهم اینها بسیار ساده است. معلوم است که به ضرر ملت ایران است و اگر آشکار شود، ملت زیر بار نمیرود.
حالا باز شنیده ایم میخواهند یک قرارداد ۲۰ ساله با یک کشور دیگری ببندند. آن هم پنهانی! اما وقتی مقامات میآیند، چه به به و چه چهی میکنند. راجع به برجام یادمان رفته که مقامات کشور چه به به و چه چهی میکردند؟ همان زمان من یادم میآید که یک عده میگفتند چه تضمینی هست؟ شما همهاش تعهد دادهاید، در همان مقداری که خودتان منتشر کردهاید، تضمینی وجود ندارد. میگفتند نخیر! وزیر خارجه آنجا تعهد داده است! رئیس جمهور آنجا میگفت ما جوری قرارداد را بسته ایم که رئیس جمهور بعدی بتواند آن را نقض کند ولی اینجا میگفتند نخیر! مگر میتواند!؟ بیخود میکند. آمدند پنهانی و ۲۰ دقیقه ای تصویب کردند و کلاهی سر خودشان و ملت گذاشتند که تا سال های سال، باید تبعات آن را تحمل کنیم و بعد دوباره رفتهاند قرارداد ۲۰ ساله و ۲۵ ساله میبندند!
از کدام موضع دارید میروید؟ از موضع ضعف یا از موضع اقتدار؟ امروز همه تحلیلگران و ناظران جهانی میگویند ایران در موضع ضعف قرار گرفته است. اقتصاد و مناسبات اجتماعی ایران ضعیف شده، اعتماد مردم از دست رفته، مردم در صحنه نیستند. پس از چه موضعی میخواهید بروید قرارداد ۲۰ ساله ببندید با کسانیکه ما از آنها تجربه تاریخی داریم!؟ هیچگاه کمک ما نکردند. در بزنگاه های تاریخ، صحنه را خالی کردند. این تجربه تاریخ معاصر است، نباید چشممان را ببندیم. باز هم از موضع ضعف و بصورت پنهانی میخواهید بروید قرارداد ببندید!؟ به چه حساب!؟
انگار نه انگار که قرار بود ملت تصمیم گیر باشد! یک عده تصمیم گیر شدهاند و میگویند هر چه ما گفتیم، همین باید بشود و اگر کسی اعتراض کرد یا ضدانقلاب است یا خائن و آمریکایی است و یا وابسته به فلان جاست! یک ملت که نمیتواند وابسته باشد! صحنه داخل هم که خیلی روشن است. تقریبا بطور کامل ملت از عرصه کنار گذاشته شده است، اصلا چه کسی به نظرات و خواسته های ملت توجه میکند!؟ اصلا کجا به حساب میآید؟
در آبان ماه تصمیمی درباره بنزین گرفتند که صد در صد غلط بود. یعنی اگر جلوی یک دانش آمور راهنمایی میگذاشتی، دو دو تا چهارتا میکرد و میگفت این تصمیم، به این شکل حتما غلط است. تصمیم غلط گرفته شد و مردم هم اعتراض کردند. وقتی مردم را کنار بگذاری، دیگر قدرت و عزت و ارزش و انقلابی باقی نمیماند. انقلاب آمد اینها را درست کند.
برخی میگویند چون انقلاب کردیم و جمهوری اسلامی درست شد، دیگر کار تمام است، همه چیز عالی ست! کجا عالی است!؟ بقول امیر المومنین علی(ع) مگر حکومت به خودی خود اصالتی دارد؟ یک ابزار است. مگر نفرمود اگر من نتوانم با این امکان و مسئولیتی که شما مردم به من دادید، نتوانم حقی را احقاق و عدالتی را برپا کنم، یک جا فرمودند افسار آن را میاندازم و یک جا گفتهاند از کفش صد وصله بی ارزش تر است. اینها کلام امیرالمومنین(ع) است که ما قرار بود حکومت او را در ایران برپا کنیم. یعنی مردم به عشق او پای کار آمدند. حکومت، به خودی خود چه ارزشی دارد؟ بله! هر بخشی از حکومت به هر نسبتی، پای عدالت، کرامت، آزادی و انسانیت بایستد، به همان نسبت هم ارزش دارد. نایستد چه ارزشی دارد؟ حالا چون اسمش اسلام است؟ چون ما جمهوری اسلامی هستیم، همه چیز خوب است!؟ خب افغانستان و پاکستان و موریتانی و سومالی هم جمهوری اسلامی هستند. مگر به اسم است؟ اگر به اسم باشد، آمریکا میگوید ما آزادترین حکومت جهان هستیم، باید از او بپذیریم؟
بعد از انقلاب یک چیزی درست شد که آمریکا با هر چیزی مخالفت کند، پس خوب است! این با هیچ منطقی سازگار نیست. این چه معیاری است؟ هر پدیده ای را باید با خودش اندازه گیری کنیم، معیار داشته باشیم این کار خوب است یا بد است، حالا آمریکا هر چه که میخواهد بگوید. بد باشد، او بگوید خوب است، بیخود کرده است. خوب باشد، او بگوید بد است، باز هم بیخود کرده است. اگر خوب باشد میپذیریم، بد باشد، نمیپذیریم. این معیار شده است!
بعد هم خطی را دنبال میکنند و یک خبری را از یک گوشه از دنیا درمی آوردند که همه جای دنیا، بدتر از اینجاست! تا کجا میخواهیم برویم؟ بالاخره یک برش از ۴۳ سال پیش و یک برش از امروز بزنیم. مردم میگویند چطور اگر حکومت شاه یک قرارداد پنهانی میبست، بد بود ولی ما ببندیم خوب است؟ اگر پنهانی بستن بد است، هر کس که ببندد بد است، چه دوست ما ببندد و چه دشمن ما ببندد. خودشان میگویند ما قدرتمندترین کشور عالم هستیم! ما که از خدا میخواهیم ولی مگر قدرتمندی به گفتن است یا اینکه باید در عمل یک چیزی اتفاق افتاده باشد و دیده شود؟ یعنی وقتی ما میگوییم مقتدرترین، باید تک تک ایرانیها یا قریب به اتفاق آنها احساس عزت کنند که در ایران زندگی میکنند. آقا موج مهاجرت راه افتاده است. به بچه دبیرستانیها و کاسب بازاری رسیده است. این نباید یک عده را بیدار کند که یک جایی ریل را عوض کرده ایم، یک تقاطع را اشتباهی پیچیدیم و همین طور داریم گاز میدهیم و میرویم!؟ برگردیم و مسیر را اصلاح کنیم. انتخابات را شما برگزار و احراز صلاحیت کردید، مردم دیگر چکار باید بکنند؟ قرار بود رای مردم محترم باشد، مردم تصمیم بگیرند.
آقای مطهری روز نهم و دهم فروردین ۵۸ به تلویزیون آمد و آن عباراتی را که حتما شنیده اید، گفت. گفت انتخاب آزادانه حق مردم است. هیچ احدی حق ندارد چیزی را بر مردم تحمیل کند. اگر شما فکر میکنید مردم اشتباه میکنند، به شما ربطی ندارد. اگر اشتباه کند، مال خودش است. ایشان میگوید اگر صد بار هم اشتباه کرد، بکند تا یاد بگیرد، چون این باید رشد کند. اما امروز سریع کنار زدن مردم را تئوریزه میکنند و به آن رنگ و بوی دین میدهند. دین آمده مردم را صاحب اختیار کند. به نام دین میگویند مردم چکاره هستند!؟ مردم کجا حق دارند تصمیم بگیرند یا دخالت کنند!؟ خب شما از کجا حق دارید!؟
من در آن قرارداد ۲۵ ساله گفتم، اینجا هم میگویم؛ هر قراردادی که پنهان از نظر ملت بسته شود، ملت در جریان نباشد و نظر ندهد، از نظر ملت قابل قبول نیست. آنها هم بشنوند. من یک ایرانی و کوچک ملت ایران هستم ولی بدانند نه از شرقی هایش میترسم و نه از غربی هایش میترسم. آنها چکاره هستند!؟ بیایند در موضع ضعف مذاکره کنند و دوباره از یک عده امتیاز بگیرند!؟ آنهایی که بروند پنهانی امضاء کنند، اصلا از طرف ملت نیستند، امضایشان اعتباری ندارد. چگونه این تفکر توجیه میشود که با تکیه بر بیگانه میتوانیم از مشکلات عبور کنیم؟ این همان اعتراضی بود که ما قبل از انقلاب داشتیم که آقا شما با تکیه بر بیگانه میخواهید مسائل را حل کنید؟ باید بر ملت تکیه کنید. ملت را کنار میگذارید و دوباره مجبور میشوید به بیگانه تکیه کنید. آنها هم که همگی خائن هستند! " کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! ".
می خواهم بخصوص از جوانان عزیز بخواهم که یک مقدار تاریخ را مخصوصا تاریخ دوران معاصر را مطالعه کنند. در همین دوران معاصر، اتفاقاتی افتاده است که با شناخت هر کدام، ما راه آینده را میتوانیم بدرستی پیدا کنیم. این موج جدیدی که دارد میآید، میگوید میخواهم اختیار دست خودم باشد، به هیچکس نمیخواهم بدهم و این موج جهانی و نوید بخش تغییرات بزرگ است. آمریکاییها هم این را فهمیده اند. اعلام کردند و گفتند ما باید این را کنترل کنیم. فضای مجازی، جوانان، نسل های جدید، در حرف هایشان هست. بایدن یک ماه پیش سخنرانی کرده است. کمیسیون بندی کردند که به این حرکت بدل بزنند و به نظر من این حرکت، همان حقیقت ظهور است. نگاه نکنیم به اینکه این جوان قیافه یا لباسش چگونه است، این میگوید من به عنوان اشرف مخلوقات، میخواهم خودم برای خودم تصمیم بگیرم. این خیلی عالی است.
- 16
- 3