این سخن، توجیه مکرر مسئولانی است که هرازگاهی در نقش پزشکی حاذق، شوکی بزرگ به معیشت خانوادهها و اقتصاد کسبوکارها و ثبات اجتماعی وارد کردهاند، ولی آیا مطمئن هستید که این آخرین جراحی است؟ ملتی که سالها در حال جراحیشدن توسط پزشکان داخلی و خارجی است، دیگر چه از وجودش خواهد ماند؟ چه امیدی دارد که به نسل خود بیفزاید؟ بیش از یک دهه قبل فقط به این دلیل که رئیس دولت تحریمهای سازمان ملل را کاغذپاره خواند، زندگی و کسبوکار مردم توسط پزشکان خارجی جراحی شد. در کارزار ریاستجمهوری آمریکا با وجود اینکه احتمال زیادی میرفت ترامپ پیروز انتخابات باشد و از برجام فرجامی نخواهد ماند، با رفتار منفعل پزشکان ایرانی، مردم ایران در معرض یک جراحی پردرد قرار گرفتند که جسم و جانشان عمیقا خراشید و رؤیای زندگی میلیونها ایرانی سراب شد و جوانان در عوض آرزوی تشکیل زندگی، نگران سیرکردن شکم خود شدند.
تاریخ کشور مملو از این جراحیهاست و افسوس که هیچ چشماندازی از پایان آنها وجود ندارد. آیا با این جراحی اخیر حال ملت خوب خواهد شد؟ دوران نقاهت چقدر است؟ اگر اقتصاد این ملت بیمار است که هست، آیا این بیمار حق دارد بپرسد که چرا بیمار شدیم؟ چه چیز باعث این مریضی است؟ آیا حق دارد از جراح خود بابت تجویزهای پیشن همین کادر درمان که حال وی را بد کرده، توضیح بخواهد و بپرسد چرا؟ آیا آستانه تحمل بیمار را در نظر گرفتهاید؟ اگر اصولا بیمار حاضر به جراحی نباشد و خودش بداند و مطمئن باشد که زیر جراحی خواهد مُرد و نخواهد ریسک این جراحیهای بیشمار را بپذیرد، در عوض راهحل بهبودی خودش را بداند و به پزشکان خودخوانده نه یک بار که صدها بار گفته باشد چه کار کنید که نهتنها نیاز به جراحی نباشد که حتی مریض هم نخواهد شد، آن وقت تکلیف چیست؟
از آقای حدادعادل میپرسم آیا اصولا تا به حال فکر کردهاید که ممکن است فرد اشتباه را زیر تیغ جراحی برده باشید؟! آیا مطمئن هستید که این ۹۰ میلیون آدم هستند که باید مدام زیر تیغ جراحی بروند؟ آیا برای یک بار هم که شده، لازم نیست یکی از این سیاستها را که باعث بروز این جراحیها شده، زیر تیغ ببرید؟ آیا یک بار شده به حرف ملت گوش دهید که تا وقتی با دنیا از سر رفاقت و دوستی برنیاییم و همچون سایر ملل در تعامل و همکاری بینالمللی قرار نگیریم، اوضاع هیچوقت خوب نخواهد شد.
حرف مردم این است که قرار بود دولت کوچک شود، اما نهتنها نشد که همه تصمیمات ریز و درشت اقتصاد ایران در دست دولت قرار گرفت و بخش خصوصی سرمایههای خود را در سرزمینی به خدمت گرفت که دیگران برایش تصمیم گرفتند و تصمیم گرفتند وی را از صحنه اقتصاد ایران حذف کنند که شد. حرف مردم این است که وقتی دولت شد کارفرمای ۹۰ میلیون آدم با دهانهایی باز، چگونه میخواهد با این حجم از تحریمهای بینالمللی و مدیریت ناکارآمد و نبود بخش خصوصی، شکم مردمش را سیر کند؟
ما مردم میبینیم همه کشورهای در حال توسعهای که به سمت اقتصاد لیبرال و بازار آزاد حرکت کردند، سالها قبل زمینههای لازم را در حرکت به سوی حکمرانی خوب و متعارف برای این مهاجرت تمرین و تجربه کردند تا بدن بیمار بر اثر این جراحیها از پا درنیاید. این وضعیت ورشکستگی اقتصادی در تأمین حداقل معیشت زندگی میلیونها ایرانی که حتی قابل مقایسه با دوران جنگ و کشورهای جنگزده نیست، تنها نشان از این دارد که ملغمهای از اقتصاد لیبرالیسم و مارکسیسم با هژمونی انزوا از جهان همچنان ادامه خواهد داشت.
نقدی تند بر سخنان حداد عادل
- 12
- 5