سایت انصاف نیوز: نظرات پیرامون تجزیهطلبی و خطر تجزیه بهویژه در ایام ناآرامیها بالا گرفته بود. عدهای بر این باورند این خطر بهانهای برای نوعی از رفتارها با مناطقی از کشور میشود و اصلا چنین خطری درصورت وجود فرصتهای برابر مطرح نیست، اما عدهای نظراتی خلاف این را دارند.
انصاف نیوز دربارهی این موضوع با سیدهاشم هدایتی، فعال سیاسی کرد و از اعضای سابق پیشمرگان کرد مسلمان، گفتگویی داشته است.
با فرض تضعیف و تزلزل دولت مرکزی، آیا کشور ما استعداد تجزیه را دارد؟ آیا واقعا این خطر کشور ما را تهدید میکند؟
من نمیدانم اصلا چرا این سوال را مطرح میکنید. «اگر»ی که ممکن نیست چرا باید موضوع بحث باشد؟! چه معنایی دارد که دولت مرکزی نباشد؟! هر سرزمینی یک حکمرانی دارد چه خوب و چه بد! چه دموکراتیک و چه مستبد! در جامعهای مثل ایران که پیشینهی تاریخی حکمرانی دارد چرا باید عدهای چنین خیالاتی داشته باشند؟! با این “اگر” مصائبی برای ما به وجود میآورند و تئوریسازیهایی میکنند که به دور از مصالح ملی است. من با اصل سوال شما مشکل دارم.
بالاخره این تحلیل بعضی رسانهها و عدهای از تحلیلگران است که اگر اتفاقی برای حاکمیت مرکزی بیافتد خطر تجزیه برای کشور ما وجود دارد.
در طول تاریخ از زمان دیاکو و مادها ـ که نیاکان ما کردها بودهاند ـ این سرزمین دارای حکمرانی بوده و با فراز و نشیبهای بسیاری در دورانهای مختلف تاریخی هم روبرو بوده است اما هیچوقت با خلا حکمرانی مواجه نبوده است. به نظر میرسد این تحلیلها از زمان استبداد پهلوی مطرح شد که اگر فلان و بهمان شود؛ اگر حقوقی ادا شود کشور به سمت تجزیه میرود. این تئوریها، تئوریهای باطلی هستند. ایران دارای چنین ویژگیهایی نیست. اتفاقا کسانی که این ایدهها را مطرح میکنند خودشان ذهنهای تجزیهطلبی دارند.
من به عنوان کسی که ۶۳ سال سن دارم و از سال ۵۵ که از هنرستان صنعتی سقز اخراج شدم تا به حال قریب به ۴۵ سال فعالیت سیاسی، مدنی و فرهنگی داشتهام و علاوه بر اینها مطالعه کردهام و با تاریخ آشنایی دارم میخواهم حرفی خلاف این تئوریها بگویم. تجزیهطلب آن مرکزگرایی است که هیج ارزشی برای اقوام، مرزنشینان و مناطق مختلف قائل نیست و با زبان بیزبانی فریاد میزند که بروید! شما از اینجا نیستید! شما محرم نیستید! شما نمیتوانید وزیر شوید! شما نمیتوانید عضو شورای نگهبان و مجمع تشخیص نظام و شورای انقلاب فرهنگی و.. شوید! اینها جو را به سمت تجزیهطلبی هول میدهند. کردها، بلوچها، ترکمنها، ترکها، عربهاو لرها دارند با چنگ و دندان یکپارچگی ایران را حفظ میکنند.
نمیدانم براساس کدام دادههای تاریخی این تئوریها را بیان میکنند؟! من در پاسخ به یکی از این دوستانی که طرحی از تجزیهطلبی را بیان میکرد به طور مفصل اشاره کردم که در کدام برههی تاریخی یک مبارز، یک جنگجو، یک حزب، یک چریک یا فعال سیاسی از اطراف ایران دیدهاید که بگوید من خواهان جدایی از ایران هستم؟! چرا به ضرر این مملکت تئوریسازی باطل میکنید؟! مستندی ندارند که ارائه کنند بعد «اگر» مطرح میکنند که «اگر» ما دولت نداشتیم یا «اگر» حکومت نداشتیم چه و چه میشود. حتی طرح این «اگر»ها هم صحیح نیست.
آقای هدایتی با قبول فرضیاتی که مطرح میکنند باتوجه به شرایط کشور و جامعهی ما به نظر شما اصلا امکان تشکیل یک حکومت فدرالی (ایالتی_ولایتی) وجود دارد؟
حدود ۱۸ سال قبل من مقالهای تحت عنوان چالشهای اجرایی فدرالیسم در ایران نوشتم. و درمورد آن توضیح دادم. فدرالیسم شکلی از حکومت است که تمرکزگرایی را کمتر میکند و محلهای تصمیمگیری را از یک مرکز مطلقگرای یکه تاز در مناطق مختلف پخش میکند. همین چیزی که به عنوان استانها وجود دارد نوعی فدرالیسم است منتهی اختیارات آنها کم است. اگر بشود به شوراهای استانی اختیاراتی درحد پارلما محلی بدهند که استاندارها و فرماندارها را خودشان انتخاب کنند و قوانین محلی تصویب کنند این شکلی از فدرالیسم است. ترساندن از فدرالیسم هم از همین ذهنهای پوسیده برمیآید که نمیخواهند مردم مناطق را آدم فرض کنند.
من به بعضی از این آقایان مثل آقای جلائیپور که دوست من هستند و برایشان احترام قائل هستم میگویم مردم مناطق را آدم فرض کنید؛ شما با این ذهنیت میخواهید بگویید کردها، بلوچها، عربها، لرها و… آدم نیستند؟! شما به اینها اجازه نمیدهید وزیر شوند؛ اجازه نمیدهید در ارکان اصلی نظام مشارکت داشته باشند بعد به محض اینکه یک نفر فریاد میزند که آقا چرا اجازه نمیدهید ما مشارکت سیاسی داشته باشیم؟ چرا ما را بازی نمیدهید؟ چرا به توسعه منطقه ما توجه نمی کنید بلافاصله انگ تجزیهطلبی به او میزنید!
برداشت شخصی من این است که ما در ایران میتوانیم سیستمی که متمرکز نباشد را داشته باشیم و جوابگوست. من هم کرد هستم و هم اهل سنت؛ سالها به انقلاب دل خوش کرده بودم؛ سالها به اصلاحات نیز دل خوش کردم ولی از بس بی توجهی به مطالبات به حق دیدم ناامید شدم. با تمام این اوصاف با اطمینان به شما میگویم اگر تبعیض را از بین ببرید هیچ کدام از مردم مناطق خواهان جدایی از ایران نیستند مگر اینکه مرکز نشینان اینها را هول بدهند.
بله زمینه برای حاکمیت فدرالی وجود دارد. فدرالیسم گرچه یک مدل واحد است اما الگوهای متفاوتی میتواند داشته باشد و تجربههای متفاوتی در مناطق مختلف دنیا هم وجود دارد. زمانی من پیشنهاد داده بودم اگر به همین شوراهای استانی اختیارات بیشتری می دادند خودش شکلی از فدرالیسم است. این متمرکز کردن محل تصمیمگیری آن هم در پایتخت فاجعه به بار میآورد. اینها استقلال و تمامیت ارضی ایران را تهدید میکند. در مناطقی مثل کردستان من از هیچ کدام از این حزبهایی که اوایل انقلاب حتی مسلحانه با جمهوری اسلامی زاویه داشتند نشنیدهام که مایل به جدایی از ایران باشند. زمانی تا ۷۰ یا ۸۰ درصد مردم سقز، بانه و مناطق دیگر به یک رئیس جمهور این مملکت رای دادند؛ این چه معنیای میدهد؟! یعنی امیدوار هستند اینها را به حساب بیاورند.
اگر عدالت، آزادی، احترام به حقوق شهروندی و فرصتهای برابر باشد هیچ خطر تجزیهای ایران را تهدید نمیکند؛ یک سیستم غیرمتمرکز با هر عنوانی و با هر اسمی میتواند ایران را یکپارچه نگه دارد.
شما میگویید از جانب داخل خطر تجزیهطلبی وجود ندارد. اگر فرض کنیم این خطر از سمت خارج از ایران وجود دارد به نظر شما برای پیشگیری از این خطر چه میتوان کرد؟
هیچ خطری خارج از مرزها و در مناطق قومی ایران وجود ندارد. خطر اصلی در پایتخت است و در اذهان روشنفکران رضاشاهی است که هنوز هم فکر میکنند با یک حکومت متمرکز قلدر، مستبد و تمامیتخواه میتوانند بر گردهی مردم همه مناطق سوار شوند. دورهی اینها گذشته است. زمانه، زمانهی دموکراسی، آزادی، کرامت انسانی و حقوق شهروندی است. زمانه ای است که همانگونه که شما یک سمنانی یا یک کرمانی را ایرانی حساب میکنید یک کرد، بلوچ، لر و مردم همهی مناطق را باید ایرانی بدانید. هرکس شناسنامهی ایرانی دارد علیالسویه باید مثل هم دارای فرصتهای برابر باشد. در این صورت ایران سربلند و مقتدر خواهد ماند. منتهی این ذهنهای پوسیده دیگران را دعوت میکنند. نگرانی من از جانب همشهریهایم یا ملیتهای دیگر نیست نگرانی من از جانب این ذهنهای پوسیدهی مرکزنشین است که به نام روشنفکر ایرانی، به نام حزبی، به نام مسلمان، به نام دولتمرد و یا هر نام و عنوان دیگری مردم مناطق و مرزبان را به این سمت هول میدهند که شما از حقوق شهروندی برخوردار نیستید بروید فکری به حال خود کنید! خطر اینجاست!
جمهوریخواهان میگویند باید اجازه بدهیم هر قومیتی برای آیندهی خود حق تصمیمگیری داشته باشد. عدهای اینطور برداشت میکنند که این به معنی خودمختاری است. آیا شما هم چنین تفسیری دارید؟
از زمانی که لنین ، مسئلهی حق تعیین سرنوشت را مطرح کرد و بعدها اینترناسیونالیستها نیز مطرح کردند؛ به عنوان تئوری «تعیین حق سرنوشت» مطرح بوده است. این مورد اصلا در تمدن غرب چندان موضوعیتی نداشته زیرا آنها برای افراد هرکشور حق شهروندی قائل بودهاند. نگاه شرقی، نگاه چپ و نگاه دیکتاتورمآب شرق که در ذهن متفکران این مملکت هم جای گرفته میگوید که اگر صحبت از حق تعیین سرنوشت میشود پس حتما منظورشان فلان است و بهمان است.
ببینید حق تعیین سرنوشت یک تعریف مشخصی در حقوق بینالملل دارد و در هرکشور یا منطقهای میتوان تعبیری از آن داشت. شما مقدمهی قانون اساسی خودمان را هم نگاهی کنید میبینید که حق تعیین سرنوشت برای مردم قائل است. چرا؟! چون این حقی است که خدا به مردم داده است. حالا اینکه کجایِ این تجزیهطلبانه یا جداییخواهانه است من این را نمیفهمم مگر اینکه عدهای بیایند تئوری توطئه از آن بسازند. اصلا چه ضرورتی دارد این بحثها؟! من میگویم اگر به حق شهروندی قائل باشیم و اینکه هر ایرانی با شناسنامهی ایرانی یک حق رای دارد؛ فرصتهای برابر وجود داشته باشد؛ ویژهسالاری نباشد و تبعیضی بین زبانها یا نژادها قائل نباشیم ایرانیان با هم تصمیم میگیرند و در یک جامعهی مدنی در یک فرآیند مدنی خواهند توانست در کنار یکدیگر زندگی کنند اما اگر با این لجبازیهای تاریخی بخواهند مانع شوند به هرحال هرکسی برای رسیدن به حقوق خود راهی را انتخاب میکند.
سالهاست فریاد میزنیم که آقا بیایید گفتگو کنیم؛ بیایید حرف مردم مناطق مختلف را بشنوید و بیایید دست از تبعیض بردارید. به گفتهی مهندس بازگان ممکن است نسلهای بعدی به زبان امثال هاشم هدایتی صحبت نکنند؛ آنها لابد زبان دیگری برای صحبت کردن با یکهتازها، مستبدها و تمامیتخواهان پیدا خواهند کرد. البته که من نه وکیل مدافع اینها هستم و نه میتوانم از طرفشان صحبت کنم اما این را یقین دارم هرگونه خطری که شما احساس کنید از جانب هیچ یک از این مواردی که صحبت میشود نیست. هر ایرانی یک رای و انتخابات آزاد تنها حلال و راهحل اساسی ایران است.
- 16
- 6