به گزارش جهان صنعت، - نارضایتیها درواقع از عدم تصمیمگیری درست و به موقع نشأت میگیرد. متاسفانه سالهاست پاک کردن صورت مساله به یک رویه و رویکرد برای مدیران و تصمیمگیران تبدیل شده است. برای حل هر مشکل و معضل در کشور به جای راهکار بنیادی و کارآمد سعی میکنند در آن مقطع یک تصمیم نسنجیده گرفته شود که تبعات آن بعدها هزینههای زیادی را بر مردم و زیست اجتماعی و سیاسی تحمیل میکند.
اعتماد جامعه نسبت به توانمندی سیستم تصمیمگیری و اجرایی به شدت کاهش پیدا کرده و حتی میتوان گفت بخش عمدهای از آن از بین رفته است. اما واکنشها به این نارضایتیها از شیوه تصمیمگیری و تصمیمسازی چگونه بوده است. در واقع از ابتدای اعتراضات اخیر نخبگان سیاسی و فکری و البته جامعهشناسان نسبت به شیوه حکمرانی و تصمیمگیری هشدار دادند و آنچه باید گفته میشد را بیان کردند.
حالا چه در زمینه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. اعتماد جامعه به شدت کاهش یافته و آسیب دیده است بنابراین باید تصمیمگیریها در جهت احیای آن صورت گیرد، اما گویی گوش شنوایی وجود ندارد و به قول معروف در بر همان پاشنه میچرخد. برای نمونه میتوان از محدودیتسازیها و فیلترینگ شبکههای اجتماعی و البته وضعیت اینترنت در کشور نام برد که صدای همه را در آورده است. همچنین میتوان به تصمیم اخیر وزارت آموزشوپرورش برای مقابله با تقلب در کنکور اشاره کرد که اعلام کردند برای حل این معضل در زمان برگزاری آزمون اینترنت آن محدودهها تا پایان برگزاری کنکور قطع میشود؛ که موجب تمسخر آن از سوی کاربران در شبکههای اجتماعی شد. یعنی به جای حل مساله باز صورت مساله را پاک کردهاند. اینها تنها بخشی از سوءمدیریتها در این سیستم تصمیمگیری است که اینگونه جامعه را به وضعیت کنونی رسانده است.
نمونه دیگر این ناکارآمدیها معضل آلودگی هوا در کلانشهرها به خصوص تهران است که حالا برای دومین هفته متوالی پایتخت و برخی شهرهای صنعتی به صورت خیلی جدی درگیر آن هستند و تعطیلی مدارس و دانشگاهها، دورکاری کارمندان از جمله راهکارهای موجود برای حل معضل آلودگی بوده که طی این سالها بارها تکرار شده و نتیجهای هم نگرفتهایم.
متاسفانه صداها در زمان و مکان خودش شنیده نمیشود. ناکارآمدیها نفس جامعه را گرفته است. هر روز با یک معضل و مشکل جدید مواجه هستیم. عملکردها در طی این سالها و نارضایتیهای ناشی از آن در واقع بیانگر این است که قدرت حل مساله از سوی مسوولان وجود ندارد یا حتی در برخی مواقع اجرای قانون با مشکل مواجه بوده است. اعتراضی هم اگر بیان میشود و صدایی بلند میشود با سیاسی کردن آن سعی میکنند غائله را خاتمه بدهند.
شاید در کوتاهمدت این رویکردها پاسخ بدهد اما با حل مقطعی در بلندمدت شاهد شکسته شدن دیوار بین مردم و مسوولان خواهیم بود. کما آنکه در این مقطع نارضایتیها خودش گویای این شکاف و فاصله بین مسوولان و جامعه است. اما این تصمیمات مقطعی و کوتاهمدت در آینده جامعه ایران که حالا یک دوره پرتنش را از پیشرو برداشته، چه تبعاتی را میتواند به دنبال داشته باشد.
ضرورت تغییرات ساختاری
مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و فعال سیاسی در این باره به «جهانصنعت» میگوید: یک رویداد و حادثه میتواند تبعات بسیار بالایی را در جامعه فراهم کند مگر اینکه تغییرات اساسی رخ بدهد و عاملیتهایی فهیم، کارآمد بر مصدر امور بنشینند. باید جامعه از جایگاه تقابلی و رودررویی و ستیز بخشهای گوناگون به رویکرد تعاملی، همکاری و همراهی رویی بیاورد.این استاد دانشگاه توضیح میدهد: آنچه که باید در این مقطع به آن دقت کرد به عقیده من اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است.
اینکه گفته میشود این نوع تصمیمسازیها چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت، در واقع به این برمیگردد که تا چه زمانی این روند وجود خواهد داشت یعنی همان گره «تا کی؟» این «تا کی» آن زمان نشان داده خواهد شد که مسائل به نقطه عدم قطعیت برسند.
زمانی که شما در جامعهای زیست میکنید که اندیشمندان و متخصصان و افراد دلسوز برای آینده آن جامعه و البته جامعه آینده سخن میگویند و هشدار میدهند اما از آن سو نشنیده گرفته میشوند. در واقع شما با گروهی یا بخشی از تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان روبهرو هستید که برای حل نقصانها و قصور خود تلاش میکنند همه ابعاد آن را سیاسی و امنیتی کنند تا بتوانند راحتتر از آن عبور کنند. بنابراین با این رویکرد آنها سعی میکنند با سیاسی کردن کمترین هزینه را در حل مسائل متقبل شوند.
همچنین در حوزههای گوناگون حیات اجتماعی را سیاسی- امنیتی میکنند و حل آن را در این مسیر قرار میدهند.مهدی مطهرنیا در ادامه میگوید: در چنین وضعیتی جامعه هزینههای گزافی را پرداخت میکند، چرا که در جامعه فقط کسانی نیستند که در حوزه رودرروی نظام حکمرانی و تصمیمگیری قرار دارند، بلکه مسوولان و البته سیستم حکمرانی نیز هزینه گزافی را پرداخت خواهند کرد، اما نقطه پایانی این معنا کجا خواهد بود.
براساس قوانین فیزیک و قانونی که هایزنبرگ به آن اشاره میکند به عقیده من این نقطه «عدم قطعیت» است، یعنی یک مدار حرکتی از روی زمین تا زمانی بر قانون جاذبه فائق آید که قدرت بیشتری نسبت به جاذبه زمین از خود نشان دهد. در نهایت در یک نقطه به تلاقی قدرت خویش با جاذبه زمین برخورد میکند و آن نقطه در واقع نقطه عدم قطعیت است.
پس این نقاط میتوانند در بررسی میزان فشار بهرهمندی از آب برای ایجاد فواره از سوی اهل تخصص اندازهگیری شوند. یعنی به زبان ساده آنها هشدارها را بیان میکنند اما اینکه آیا شنیده و پذیرفته شوند یا نه، امر دیگری است. وی میافزاید: جامعهشناسان و نخبگان فکری و سیاسی بارها نسبت به آن هشدار دادهاند و بالطبع از دستان آنها خارج است و فقط میتوانیم هشداردهنده باشیم. اما آیا این هشداردهندگی از سوی افراد و کنشگران، از سمت تصمیمسازان اصلی و تصمیمگیران نهایی پذیرفته میشود یا از دست ما خارج است. باید به این نکته توجه کافی داشت که با سیاسی کردن همه چیز امر چندان بایسته و شایسته نیست و امروز هزینه گزافی از سوی جامعه ملی پرداخت میشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به گفتوگو و تحمل نظر مخالف و شنیدن نظرات جامعه در چنین فضایی و تاکید جامعهشناسان و نخبگان فکری و سیاسی برای آرام کردن فضا و احیای جامعه مدنی میگوید: سخن گفتن تنها و شعار دادن در این رابطه اکنون بهواسطه آنچه که پیش آمده است دیده میشود و شاید در وهله نخست استباق شود اما باید توجه داشته باشیم که عملی کردن این معانی، نیازمند یک نظم مستقر است که به آن باور داشته باشیم.
در شرایط کنونی که کوچکترین حرکتی از سوی برخی از افراد در یک زمانهای خاص برداشتهای گوناگونی را ایجاد میکند به شکلی که جامعه دچار عدم اعتماد و اعتبار است. بنابراین تا این اعتبار و اعتماد بازنگردد این گویشها با خوانشی درست روبهرو نخواهد شد و اثرات خود را نمیتواند بر جایی بگذارد.
این استاد دانشگاه بیان میکند: آینده پرتلاطم و پر از عدم قطعیتهاست. همانگونه که سال گذشته قابل پیشبینی بود و بارها اشاره کردم، یک رویداد و حادثه میتواند تبعات بسیار بالایی را در جامعه فراهم کند، مگر اینکه تغییرات اساسی رخ بدهد و عاملیتهایی فهیم و کارآمد بر مصدر امور بنشینند. نیاز است که ساختارها و سیستمها به حالت تعادل برسند.
باید جامعه از جایگاه تقابلی و رودررویی و ستیز در بخشهای گوناگون به رویکرد تعاملی، همکاری و همرایی روی بیاورد. اما رسیدن به این نقطه کار آسانی نیست، چراکه هر کسی سعی میکند خود را حق و دیگری را باطل نشان دهد. این سختترین کاری است که در دوره کنونی میتوان به انجام رساند.
- 11
- 4