فردانیوز نوشت: به تازگی دکتر مشایخی در یک برنامه تلویزیونی مرتبط با موضوع اقتصادی به نقد ساختاری نظام پرداخته و به برخی نکات اشاره کرده است که از جهات مختلف قابل نقد است؛
۱/ این استاد دانشگاه شریف می گوید که اولویت رهبری و نظام توسعه نیست و با وجود شعار تولید کشور به دنبال حمایت از مبارزان خارج و فتنه و دشمن است.
بر خلاف آنچه ممکن است ابتدا تصور شود، این سخن یک فرد عامی در کوچه و خیابان نیست بلکه از زبان یک مدعی اقتصاد بیان می شود. استاد اقتصادی که نمی داند که محیط خاورمیانه یک محیط امنیتی و نظامی و ذاتا آنارشیک است و هر لحظه امکان برآمدن القاعده و داعش و تحریرالشام در آن وجود دارد، چگونه می خواهد درک کند که اقتصاد از امنیت جدا نیست و توسعه اقتصادی با برنامه منطقه ای کشورها ارتباط دارد که قطر و ترکیه و سعودی و امارات از آن جمله هستند.
اشکال اصلی مشایخی از طرح مساله و سوالی شروع می شود که همچنان مربوط به دهه ۶۰ میلادی و دوران جنگ سرد است که راه توسعه و امنیت را جدا می داند و همچنان سرنوشت برجام، یک دید واقعی به ایشان و امثال ایشان از رویکردهای آمریکا نداده است. آمریکا و غرب در ذهن ایشان یک آمریکای خیالی و انتزاعی است که دغدغه یاری به ملت ها و کشورها را دارد و در خیال توسعه ای ایران است. بر خلاف حرف های عامیانه استاد، اولویت نظام و رهبری پیشرفت ایران است و در این منظومه پیشرفت، امنیت از توسعه جدا نیست.
او در عین حال به طرز عجیبی، نقشه های مختلف امنیتی علیه ایران و نظام را نادیده می انگارد و می گوید مدام در حال مبارزه خارجی و داخلی هستیم. گویی نظام علاقه به مبارزه دارد حال آنکه بخشی از این فتنه ها تحمیلی و بخش زیادی از مبارزه ها در راه امنیت کشور است که البته ایشان و همفکران شان جایی در این مبارزه ها ندارند و نه تنها حاضر به پشتیبانی از روند امنیت بخشی کشور ندارند که آن را تقبیح هم می کنند. متاسفانه برخی اقتصاددانان از جمله ایشان درک درستی از رئالیسم حاکم بر جهان ندارند و با رمانتیسم سخن می گویند.
۲/ ایشان در جایی می گویند که اختیارات رهبری بالاست و باید مدیریت اجرایی کشور را در دست بگیرند. سخن آقای مشایخی زمانی می توانست درست باشد که این همه دولت اصلاح طلب و اعتدالی و بهاری سر کار نیامده باشند و هر یک به طریقی ایده های خود را پیش نبرده باشند و مسبب وضع موجود نباشند که بسیاری از مدیران آنها اتفاقا از دوستان و شاید شاگردان و هم نظران ایشان بوده اند. این کشور در ۴ دهه در اختیار دوستان بوروکرات و تکنوکرات استاد بوده اند اما دریغ از مسئولیت پذیری. آخر کار هم به جای پاسخ به آنچه کرده اند از اختیارات بالای رهبری می گویند غافل از آنکه عملکرد رهبری در چارچوب قانون اساسی بوده و چه بسا اگر وجود ایشان نبود معلوم نبود که برخی از این مدیران چه بر سر مردم و کشور می آوردند. ایشان اگر دلسوز کشور هستند از بانیان واقعی وضع موجود شروع کنند.
- 9
- 6