![ظریف ظریف,ظریف در دولت](https://media.sarpoosh.com/images/0311/03-11-admin1-74.jpg)
رویداد ۲۴ نوشت:محمد جواد ظریف نخستین وزیر خارجه پس از انقلاب اسلامی بود که مستقیما با وزیر امور خارجه آمریکا در خیابانهای یک شهر اروپایی قدم زد و راه را برای توافقی گشود که قرار بود تحریمهای هستهای ایران را از میان بردارد.
توافق برجام امیدهایی را در اقتصاد ایران زنده کرد که تا پیش از آن با مذاکرات فرسایشی سعید جلیلی و کاترین اشتون در شهرهای مختلف جهان به محاق فراموشی سپرده شده بود.
پیرامون ضعفهای این توافق سیاسی مقالههای بسیار نوشته شده و کارشناسان حقوق بین الملل نیز ساعات بسیاری را به تحلیل بندهای آن اختصاص دادهاند، اما با نگاهی به گذشته شاید بتوان گفت مهمترین ضعف برجام که در نهایت منجر به شکست آن شد این بود که این معامله در محافل سیاسی ایالات متحده دستاورد دیپلماتیک دولت دمکرات اوباما به حساب میآمد.
این نکتهای بود که به هر حال ترامپ را در مقابل این توافق قرار میداد. ترامپ نه تنها برجام را زیر پا گذاشت بلکه هر آنچه رنگ و بویی از دوران اوباما به خود گرفته بود را نابود کرد. اوباما کِر را از میان برد، از توافق اقلیمی پاریس خارج شد و در دور جدید ریاست جمهوریاش نیز هر آنچه بر ساخته و دستاورد تیم جوبایدن و دمکراتها در کاخ سفید بوده است را به زباله دان انداخت.
فرمانهای اجرایی او بیش از آنکه علیه ایران، چین و یا هر کشور دیگری باشد علیه میراث جو بایدن و باراک اوباما است.
این شخصیت و رویه او است که اتفاقا گویا برای بسیاری از آمریکاییها و نیز راستگرایان در سراسر جهان بسیار جذاب است.
امروز میتوانیم بفهیم که تنها به همین دلیل برجام سرنوشتی جز این نمیتوانست داشته باشد و هیچ بند و تبصره و تضمینی هم نمیتوانست این توافق را از خشم رئیس جمهور پر حاشیه آمریکا مصون بدارد.
همه اینها آن چیزی است که رخ داده و نه تنها ایرانیان که سایر دولتها و ملتهای جهان نیز نا گزیر در حال تجربه جهانی هستند که او میخواهد چنان باشد!
او در همان هفته نخست استقرارش در کاخ سفید مکزیک، کانادا، پاناما، گرین لند، دانمارک و کلمبیا را تحت تاثیر سیاستهای خود قرار داد.
آشوبی که از روی میز و فرمانهای اجرایی او به سراسر جهان صادر میشود قابل قیاس با هیچکدام از روسای جمهور پیشن ایالات متحده نیست.
عملگرایی محض و بی رحمانهاش را میتوان با هیتلر و استالین مقایسه کرد، هرچند ترجیح میدهد به جای جنگ و کشتار از سلاح تعرفه و تحریم استفاده کند، اما نکته قابل تامل ایجا است که او همین است که هست.
تمام حزب دمکرات آمریکا به اضافه شماری از جمهوری خواهان سالها تلاش کردند او را از عرصه سیاست بیرون بیاندازند و نتوانستند.
پرونده حملات ۶ ژانویه به کنگره آمریکا را به یاد بیاورید، پس از آن حملات به نظر میرسید کار ترامپ برای همیشه تمام شده باشد. حتی معاون اولش مایک پنس از او و اقداماتش ابراز برائت کرد، اگر قرار بود چیزی برای همیشه ترامپ را از کار بیندازد که دشمنان دمکراتش هم همین امید را داشتند، قائله ۶ ژانویه بود که آن را هم پشت سر گذاشت و در نخستین فرمان پس از بازگشتش به کاخ سفید تمام محکومان آن حمله را عفو کرد!
همزمان با نوشتن این متن چین، بزرگترین اقتصاد نوظهور جهان خود را برای رویارویی و یا انطباق با سیاستهای جدید واشنگتن آماده میکند.
روسیه برای پایان جنگ اوکرایین چراغ سبز نشان داده و رهبران عرب در خاورمیانه در شوک پذیرش آن چیزی هستند که او قصد دارد بر نقشه خاورمیانه تحمیل کند «غزه را میخریم و کشورهای عربی پس از دیدار با من ساکنان این باریکه را در سرزمینشان خواهند پذیرفت!»
آنچه از زبان و قلم او جاری میشود در عرف سیاست مداران قرن بیست و یکم غریب و نامانوس است.
بله همچنان میتوان استعمار کرد، به بردگی کشید و ملتهای ضعیف را فروپاشاند، اما حاقل شیوهای که او در پیش گرفته دهها است منسوخ شده.
تجربه دو جنگ جهانی و یک جنگ سرد به رهبران سیاسی آموخته آنچه را میخواهند در قلب طرحی اغواگرانه، لفاظیهای حقوق بینالملل در شورای امنیت، و ائتلاف ارتشهای چند ملیتی تحمیل کنند.
دو بوش پدر و پسر همین کار را با ائتلافی گسترده از متحدان آمریکا انجام دادند و روسای جمهور دمکرات بیل کیلینتون و باراک اوباما ترجیح دادند اندکی دورتر بایستند و کارا را به شبکه رسانهای قدرتمندشان بسپارند.
او تمام این بازی را بر هم زده، میگوید کانادا ایالت پنجاه و یکم آمریکا خواهد شد و در نتیجه حملات مداومش نخست وزیر کانادا در یک قدمی سقوط سیاسی قرار میگیرد و پیشنهادش برای خرید یا تصرف گرینلند رهبران سیاسی در کپنهاگ را در شوک فرو میبرد.
سیاستمداران در دانمارک به عنوان کشوری همواره وفادار به بلوک غرب و نیز کانادا به عنوان متحد همیشگی آمریکا امروز میبینند سابقه سیاسی و دوستی پیشینشان با آمریکا دیگر کافی نیست.
برجام اگر دستاورد بود چنان که هواداران دولت روحانی چنین خطابش میکنند و اگر خسارت، چنان که هواخواهان سعید جلیلی چنین میدانند، با هیچ بند و تبصرهای نمیتوانست به عنوان میراثی از دولت اوباما از زیر دست ترامپ جان سالم به در ببرد.
سعید جلیلی بر خلاف آنچه ادعا میکند به هیچ توافقی نمیتوانست دست یابد که آن توافق نیز امروز مصون از خشم ترامپ، آمریکا را وادار کند به تعهداتش در قبال ایران عمل کند. ماجرا ساده و در عین حال بسیار بدوی است.
ایالات متحده به لطف اقتصاد عظیم و تسلط خرد کنندهاش بر بازارهای مالی جهان و نیز ارتش قدرتمندش اینک صاحب سلطانی فرهمند شده که درست مثل یک نر آلفای گله هر آنچه را میخواهد قرار است به دیگران نیز بقبولاند.
هر روز قلمروی بیشتری را علامتگذاری میکند و مُصرانه میخواهد خاطره جو بایدن رئیس جمهوری پیشین را از خاطرهها پاک کند، «جو خواب آلو» قرار است نماد دوران ضعف آمریکا باشد که دیگر سپری شده و ترامپ میخواهد آنچه عظمت آمریکا میخواند را باز گرداند و در این راه هیچ ابایی هم از قلدری و تهدید ندارد.
تا اینجای کار رهبران سیاسی در تمام کشورهای جهان به جز ایران رویکردی محتاطانه در پیش گرفتهاند.
دانمارکیها پیام دادهاند که گرینلند فروشی نیست و جاستین ترودو هم ادعای پیوستن کانادا به آمریکا را مودبانه رد کرده «هیچ امکانی وجود ندارد که کانادا بخشی از ایالات متحده شود. کارگران و جوامع هر دو کشور ما از اینکه بزرگترین شریک تجاری و امنیتی یکدیگر هستند، نفع میبرند.»
در چنین آشوب و بلوایی است که سیاستمداران نزدیک به جریان موسوم به انقلابی ۶ ماه گذشته از استقرار دولت جدید با تحریک هواداران میدانی خود و با برخورداری از مصونیتهای همیشگی راه چاره را در بی آبرو کردن جواد ظریف یافتهاند.
راه چاره در هزم همزمان تمام این تغییرات و تحولات شگفت آور در سیاست بین الملل، و نیز رشد سرسام آور قیمتها و فقر فزاینده را در این میجویند که ظریف گورش را گم کند!
این آخری البته از عجایب اوضاع سیاسی ایران است. سیاستمداری که از سالیان دور در انتخابات نامزد شده، ساعتهای طولانی به اصطلاح طرحها و برنامه هایش را از رادیو و تلویزیون برای مردم توضیح داده و در هیچ دورهای هم نتوانسته رای دهندگان را متقاعد کند و در مقابل هیچ رقیبی هم پیروز نشده همچنان گوشه زمین خودش را گرم میکند و صدای بلند گرم کردنش هم همین شعارها و پلاکاردهایی است که در گوشه و کنار مراسم مذهبی، چون نماز جمعه و مراسم سیاسی، چون راهپیمایی ۲۲ بهمن خودنمایی میکند.
نقل قولی است مشهور از بنیانگذار جمهوری اسلامی که این روزها زیاد در شبکههای اجتماعی ویدئوی آن به اشتراک گذاشته میشود، به نظر میرسد از زاویه مورد بحث در این نوشتار میتوان آن را خطاب به طراحان شعار و تحریک کنندگان نماز جمعه دانست.
بنیانگذار جمهوری اسلامی در یکی از سخنرانیهایش برای تشریح وضعیتش در رادیوهای خارجی که از هر غیبت چند روزه او تفسیر جدیدی ارائه میدادند گفت:
«یک بچهای دعا میکرد که معلمش بمیرد، معلم مُرد. پدر، این را برد به یک مکتبخانه دیگر- به اصطلاح سابق-. باز دعا کرد معلم بمیرد، مُرد. باز پدر او را برد به یک جای دیگر؛ مکتب دیگر. به این پسر گفتند که دعا کن پدرت بمیرد و الّا این معلم بمیرد یک معلم دیگر هم هست.»
بد نیست سیاست مداران موسوم به جریان انقلابی نیز به فکر یک ملت دیگر باشند زیرا چنانکه انتخابات گذشته نشان داده ظریف هم گورش را گم کند باز این خواست ملت است که یک نفر دیگر را بر صدر مینشاند و او نیز همین راهی را میرود که باعث فریادهای خشمگینانه سوپرانقلابیها از تریبون مجلس یا شعارهای پای تریبون نماز جمعه شده است.
فربد صالح
- 17
- 3