صادق زيباكلام، تحليلگر مسائل سياسي و استاد دانشگاه معتقد است با عدم حضور احمدينژاد در انتخابات ٩٦ بلاتكليفي اصولگرايان براي معرفي نامزد راي آور بيشتر هم ميشود. او ميگويد كه در چنين شرايطي حسن روحاني با دست و پاي بسته هم راي ميآورد. او همچنين در مورد احتمال كنش آتي احمدينژاد پس از توصيه رهبري به عدم حضورش در انتخابات ميگويد كه او براي راضي كردن مقام معظم رهبري تلاش ميكند. اين استاد دانشگاه همچنين شانس حاميان احمدينژاد را براي پيروزي در انتخابات شوراي شهر تهران بسيار كم ميداند.
عدم حضور احمدينژاد در انتخابات را چطور ارزيابي ميكنيد؟ آيا اين مساله از قطبي شدن انتخابات جلوگيري خواهد كرد؟
آنچه مسلم است اين است كه اگر آقاي احمدينژاد در انتخابات شركت ميكرد، انتخابات خيلي شور بيشتري ميگرفت و به سمت قطبي شدن ميرفت. آمدن احمدينژاد باعث ميشد اصولگرايان عملا هيچ نامزد ديگري را نتوانند معرفي كنند.در حال حاضر كه قرار شده است احمدينژاد ظاهرا وارد عرصه انتخابات نشود، نخستين مشكل براي اصولگرايان به وجود ميآيد و اينكه نامزدشان در انتخابات كه حداقل شانس راي آوري داشته باشد چه كسي ميتواند باشد؟
با عدم حضور احمدينژاد، به نظر شما حسن روحاني چقدر بر شانس و ضريب پيروزي بيدردسرش افزوده ميشود؟
اصولگرايان در اين انتخابات شانس زيادي ندارند و تنها شانسشان با وجود احمدينژاد بود. چهرههاي ديگر اصولگرا هيچ شانسي بدون احمدينژاد ندارند. آقاي روحاني با دست و پاي بسته هم در اين انتخابات در مقابل اصولگرايان پيروز خواهد شد.
جريان مخالف دولت با كنار رفتن احمدينژاد ممكن است به سمت چه گزينههايي برود؟
جبهه پايداري و اصولگرايان تندرو ممكن است بيشتر به دنبال آقاي سعيد جليلي بروند و پشت سر او جمع شوند. البته صحبت كانديداتوري آقاي ضرغامي هم بوده است ولي نميدانم چقدر او را بايد جدي گرفت. چون آقاي ضرغامي بين آنان چندان جايگاهي ندارد. البته آقايان ولايتي، حداد عادل و علي لاريجاني هم چندان جايگاهي بين اصولگرايان تندرو ندارند. شايد جايگاه آقاي ضرغامي مختصري از آنها بهتر باشد. به قول معروف كميت اصولگرايان بدون احمدينژاد كاملا لنگ است.
با توجه به اتفاقي كه افتاد، فكر ميكنيد سبد راي احتمالي آقاي احمدينژاد به جيب كدام كانديدا وارد ميشود؟
آقاي احمدينژاد بين ١٠ تا ١٥ ميليون راي دارد و بخش عمدهاي از آن به جيب اصولگرايان ميرود؛ بخشي احتمالا به جيب آقاي ضرغامي و افرادي از اين دست و بخشي هم به جيب نامزدي كه رسما از طرف جبهه پايداري معرفي شود. در عين حال نكتهاي جامعه شناختي هم بايد در مورد آن ١٠ تا ١٥ ميليون راي احمدينژاد بدهم. اين آرا مخصوص به خود احمدينژاد و شخصيت و كاريزماي مخصوص خودش است. آن ١٠ تا ١٥ ميليون علاقه به شخص احمدينژاد دارند.اي بسا اگر آقاي احمدينژاد بگويد كه هر كسي كه ميخواست به من راي دهد به مثلا آقاي ضرغامي راي دهد، اين تعداد به ضرغامي راي ندهند. براي اينكه اصلا كاريزماي ضرغامي با كاريزماي احمدينژاد قابل مقايسه نيست. لذا خيلي دشوار است بخواهيم برآوردي جدي كنيم كه سبد راي آقاي احمدينژاد به كدام سمت و سو خواهد رفت. آنچه مسلم است اين است كه بخشي از آن به سمت و سويي ميرود كه آقاي احمدينژاد ميگويد اما اينكه دقيقا چه درصدي است واقعا نميتوانم هيچ حدسي بزنم.
آيا اين احتمال وجود دارد كه احمدينژاد با يك پلن B وارد صحنه انتخابات شود؟
آقاي احمدينژاد خيلي اهل همكاري و كار دسته جمعي و كار گروهي نيست. سبك كار او اين است كه من ميگويم و شما هم اجرا ميكنيد. اينكه تصور شود احمدينژاد دور يك ميزي مينشيند كه روحانيت مبارز و آقاي علي لاريجاني و آقاي حدادعادل و آقاي ولايتي و آقاي بادامچيان هم باشند بعيد است. او اهل اينجور جلسات و تصميمگيريها نيست.
آيا ممكن است احمدينژاد از انتخابات رياستجمهوري به انتخابات شوراي شهر شيفت كند؟
بعيد به نظر ميرسد كه آقاي احمدينژادي كه خود را در رداي رياستجمهوري ميبيند سطح خود را آنقدر پايين بياورد كه از آقاي مهندس چمران يا آقاي مسجد جامعي حرف شنوي كند و يك عضو ساده شوراي شهر تهران شود. خيلي بعيد است.
تيم خود را ممكن است در انتخابات شوراي شهر سازماندهي كند؟
مشكل اين است كه آقاي احمدينژاد خيلي اهل كار گروهي و تيمي نيست. ممكن است آقاي احمدينژاد بگويد هر كسي كه به من ميخواهد راي دهد به اين پنج تا پانزده نفر براي شوراي شهر تهران راي دهد. اگر چنين اتفاقي بيفتد بدانيد كه اين كارش بدون هماهنگي با ساير اصولگرايان است و آن پانزده نفر آدمهاي خود آقاي احمدينژاد هستند.
اصولا پيروزي در انتخابات شوراي شهر تهران را چقدر براي تفكرات غير اصلاحطلب و از جمله تفكر احمدينژاد و افراد مورد حمايت او داراي شانس ميدانيد؟
مردم تهران يك تجربه تلخ در انتخابات شوراي شهرهاي گذشته پيدا كردند. آنها متوجه شدند كه اگر به صندوق راي پشت كنند و در انتخابات شركت نكنند، حاصل آن شوراي شهري ميشود كه امروز ميبينيد و اعضا عملا مطيع اوامر ملوكانه ميشوند. در شهر دوازده تا سيزده ميليوني تهران براي شوراي شهر برخي نمايندگان با هفتاد هزار راي و در اين حدود انتخاب شدند. ممكن است مردم تهران براي اينكه اين وضعيت دوباره تكرار نشود اينبار جدي در انتخابات شركت كنند و به نامزدهاي اصلاحطلبان براي انتخابات شوراي شهر راي دهند.
با اين تحليل شانس احمدينژاد را در شوراي شهر تهران كم ميدانيد؟
اگر طرفداران اصلاحات به ميدان بيايند و پاي صندوق راي بيايند، اصلاحطلبان به آساني طيف آقاي احمدينژاد را در تهران شكست ميدهند.
احمدينژاد در فضاي سياسي ايران به دنبال چيست؟
قدرت و قدرت و باز هم قدرت.
اطرافيان احمدينژاد كلاسهايي با عنوان تبيين گفتمان انقلاب اسلامي برگزار ميكنند، تحليل شما از برگزاري اين كلاسها چيست؟
اگر مساله انتخابات رياستجمهوري واقعا منتفي شود و او بپذيرد كه نميتواند شركت كند، آن كلاسها هم تعطيل ميشود. آن كلاسها يكي از ابزارهاي احمدينژاد براي انتخابات است.
تلاش جريان اصولگرا براي جدا شدن از احمدينژاد باعث ميشود چه آيندهاي براي جريان اصولگرا رقم بخورد؟ افق
جريان اصولگرايي را در اين حالت چه ميبينيد؟
جدايي بين اصولگرايان و احمدينژاد خيلي وقت است كه اتفاق افتاده است. ليكن خيلي از اصولگرايان تندرو همچنان به آقاي احمدينژاد پايبند هستند و به او اعتقاد دارند. مثلا آقايان روحالله حسينيان، حميد رسايي، كوچكزاده، مرتضي آقاتهراني و خيلي ديگر از اصولگرايان واقعا احمدينژاد را قبول دارند و هنوز احمدينژاد برايشان تمام نشده است. بنابراين از نظر اين بخش از اصولگرايان همچنان يك رابطه عاشقانه و صميمانهاي بين اصولگرايان و احمدينژاد هست ولي با بدنه معتدل و ميانهرو اصولگرا مدتها است كه اين ارتباط تمام شده و به جدايي منجر شده است.
حركتهاي چراغ خاموش و موتور روشن احمدينژاد و در لفافه حرفزدنهايش چه رمز و رازي دارد؟
يك دليل اصلي آن اين است كه آقاي احمدينژاد اساسا اهل ديالوگ و گفتوگو نيست. آقاي احمدينژاد حرف ميزند و ديگران هم بايد تبعيت كنند. دليل اينكه او چراغ خاموش حركت ميكند و فقط براي سخنراني ظاهر ميشود اين است كه ميداند عملكرد او از نظر اقتصادي و اجتماعي و مذاكرات هستهاي و سياست خارجي غيرقابل دفاع بوده است. بنابراين عامدا سعي ميكند به گونهاي حركت كند كه سخنرانياش را بكند و برود. او نمينشيند تا وارد سوال و جواب با مخاطبينش شود. در مدتي كه رييسجمهور بود و در اين مدتي كه روحاني رييسجمهور بود او هيچ گفتوگو مصاحبهاي نداشته است. در تمام اين مدت صرفا احمدينژاد حرف ميزده و ديگران هم بايد اطاعت امر ميكردند.
آينده حاميان و هواداران احمدينژاد را چطور ارزيابي ميكنيد؟
ممكن است در آينده چهره و شخصيتي در سپهر سياسي ايران ظاهر شود كه همان كاريزما و ظرفيتي كه احمدينژاد براي اقشار و لايههاي روستايي و مهاجرين به شهر و حاشيه نشينها و قشر كمتر تحصيل كرده دارد، بتواند به دست آورد. در حال حاضر در بين اصولگرايان كسي را نداريم كه حتي با يك فاصله زيادي وضعيتي همچون احمدينژاد داشته باشد. در خصوص اصولگرايان تندرو همچنان قبول داشتن احمدينژاد باقي خواهد ماند و تغييري در آن به وجود نخواهد آمد.
احمدينژاد براي اينكه از بحران عدم اعتماد و اطميناني كه حاكميت و جناح راست به او پيدا كرده عبور كند، چه اقداماتي بايد انجام دهد؟ آيا از نظر شخصيتي چهرهاي هست كه باج سياسي به جناح راست بدهد؟
خير. اين اتفاق نميافتد. آقاي احمدينژاد خيلي اهل تعظيم و تكريم و تبعيت نيست. بعيد است كه در آينده هم اين ويژگي را پيدا كند. او با اصولگرايان و جناح راست مشكل پيدا خواهد كرد. اين مشكلي كه الان دارد و مشابه آن را در دوران رياستجمهورياش پيدا كرد، ادامه پيدا خواهد كرد.
با روشي غير از تكريم چطور؟ آيا احمدينژاد ميتواند اعتماد از دست رفته را باز يابد؟
آن روش زماني جواب ميدهد كه او در قدرت باشد. در غير اين صورت راه و روش ديگري به ذهنم نميرسد.
آيا در آينده ممكن است كه اصولگرايان و احمدينژاد در يك نقطه به هم برسند؟
بعيد است چون آقاي احمدينژاد اساسا اهل اعتدال و ميانهروي نيست. خيلي از بدنه اصولگرايان اينچنين هستند و از اين رو بعيد است كه يك اجماع و همكاري بين اصولگرايان و احمدينژاد رخ دهد. كسي كه اهل ميانهروي نيست و اصلا اهل كار جمعي و گروهي نيست چطور ميخواهد با اصولگرايان همكاري كند؟ زمينه همكاري بينشان وجود ندارد.
با توجه به روي كار آمدن دولت روحاني و مجلس معتدل آيا سايه احمدينژاديسم برداشته ميشود؟
بخشي از چيزي كه آقاي احمدينژاد معتقد بود و علائم و شناسنامه او بود، همچنان در جامعه وجود دارد. اينكه برخي از اصولگرايان معتقد به مديريت جهاني، صدور انقلاب، افسانه بودن هولوكاست و دخالت تمام و كمال دولت در اقتصاد هستند، همچنان وجود دارد. بنابراين زمينههايي براي احمدينژاديسم وجود دارد.
شما به عنوان يك چهره اصلاحطلب اگر بخواهيد پيشنهادي به اصولگرايان براي بهبود وضعيت سياسي آنها بدهيد چه توصيهاي ميكنيد؟
بالاترين توصيهام به اصولگرايان اين است كه نگاهي به هشت سال مديريتشان در كشور بيندازند. خطاب به آنها ميگويم كه ببينيد در هشت سالي كه تمام قدرت از جمله قوه مجريه، مقننه، قضاييه، راديو و تلويزيون و تشكيلات اطلاعاتي و امنيتي دستتان بود چه كرديد كه تا اين حد نارضايتي در مردم ايجاد كرديد. چه كرديد كه به خصوص در ميان اقشار و لايههاي تحصيلكرده جامعه نارضايتي به وجود آورديد. بررسي از عملكرد خود داشته باشيد و دست فرمان فكري و رفتاري تان را تغيير دهيد و به سمت مردم بياييد.
مريم وحيديان
- 15
- 3