تدوین منشور حقوق شهروندی از جمله وعدههای رئیسجمهوری در آستانه انتخابات ٩٢ بود که حالا در آستانه انتخابات ٩٦ از آن رونمایی شده است. حسن روحانی در حالی برای تحقق این شعار انتخاباتی، همایش بزرگی برپا کرده بود که از فردای همان روز، روزنامههای مخالفخوان از جمله کیهان انتقادات خود را آغاز کردند؛ مثلا کیهان در تیتر نخست خود با اشاره به رونمایی از منشور حقوق شهروندی از سوی رئیسجمهوری نوشت: «بساط نجومیها و نورچشمیها را جمع کنید، حقوق شهروندی رعایت میشود».
تنها چند روز بعد از آن آیتالله محمد یزدی، رئیس اسبق قوه قضائیه و رئیس کنونی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، زبان به نقد از منشور گشود، آنهم در شرایطی که دستکم از سال ٨٣ به اینسو، بخشنامه حقوق شهروندی شامل ١٥ بند به تصویب رسید و به مسئولان قضائی و انتظامی ابلاغ شد و در قوه قضائیه هم دبیرخانهای باعنوان «نظارت بر حفظ حقوق شهروندی» وجود دارد. یزدی از اینکه روحانی این منشور را به مردم واگذار کرده و نه به دولت و نه به مجلس برای تصویب ارائه نکرده انتقاد کرده و گفته متأسفانه قیدوبندها برداشته شده است، اما آیا همین واگذاری بدون تصویب میتواند ضمانت اجرائی منشور باشد؟ این هم نکتهای است که موافقان منشور در روزهای گذشته بسیار به آن توجه کردهاند.
درهمینباره با غلامرضا انصاری، قائممقام حزب اتحاد ملت و عضو شورای شهر تهران، گفتوگوی کوتاهی را انجام دادهایم که در پی میآید.
بعد از انتشار منشور حقوق شهروندی، بعضی افراد و گروهها و البته رسانههای منسوب به آنها این کار حسن روحانی را ژست تبلیغاتی در آستانه انتخابات ارزیابی کردند. با توجه به فحوای منشور، آیا واقعا این کار جنبه انتخاباتی دارد؟ یا اینکه میتواند منشأ اثر قرار بگیرد؟
منشور حقوق شهروندی، گمشده صدساله اخیر تاریخ سیاسی ایران است. اگر از آغاز مشروطه به اینسو را در نظر بگیریم؛ اکثر اصلاحطلبان، انقلابیون، روشنفکران و تحولخواهان به دنبال این بودند ارزش و کرامت انسانی را در شرایطی محقق کنند که معمولا این خواست آنها در تضاد با قدرت بوده است، اما این گروه سعی داشتند این خواسته را در بستر و از مسیر تحولات اجتماعی و سیاسی جامعه دنبال کنند.
اگر نگاهی به شعر شعرا و ادبیات داشته باشیم یا در آثار مکتوب، ترجمهها و تألیفاتی که در صد سال گذشته انجام شده، غوری کنیم، متوجه میشویم صاحبان این آثار به دنبال این بودند که منزلت انسانی را پاس بدارند. به اعتقاد من، از مجموع این آثار بهجامانده، میتوان بهمثابه حقوق شهروندی نام برد. در حقوق شهروندی وقتی بحث حق مطرح میشود؛ مثل حق کرامت و برابری انسانی، حق آزادی و امنیت شهروندی، حق حیات، سلامت و کیفیت زندگی، حق مشارکت در تعیین سرنوشت، حق اداره شایسته و حسنتدبیر در اجرای امور، حق آزادی اندیشه و بیان، حق دسترسی به اطلاعات و فضای مجازی، حق حریم خصوصی، حق ایجاد تشکل، برگزاری تجمع و راهپیمایی، حق تابعیت و اقامت، حق آزادی رفتوآمد، حق تشکیل و برخورداری از خانواده و حقوق خانواده، حق برخورداری از دادخواهی عادلانه و قضاوت منصفانه، حق اقتصاد شفاف و رقابتی، حق مسکن، حق مالکیت، حق اشتغال و کار شایسته، حق رفاه و تأمین اجتماعی، حق دسترسی و مشارکت فرهنگی، حق آموزش و پژوهش، حق محیطزیست سالم و توسعه پایدار، حق صلح، امنیت و اقتدار ملی و دهها و...؛ درواقع همگی آرزو و خواست یک ملت «آزاد» است. شما نمیتوانید هیچ انسانی را در کره زمین پیدا کنید که به این حقوق بیتفاوت باشد.
مواردی که شما اشاره کردید، تقریبا در قانون اساسی مورد اشاره قرار گرفته است... .
بله. اگر نگاهی به قانون اساسی داشته باشیم، متوجه میشویم که یکی از اساسیترین، مدرنترین و مترقیترین قوانین اساسی موجود، قانون اساسی کشور ماست که به حقوق اساسی مردم توجه کرده و در حقیقت همه این موارد در قانون اساسی مستتر است.
البته عملیاتیشدن آنچه در قانون آمده و الزاماتی که امروز ضرورت پردازش به آن احساس میشود؛ مثل حق دسترسی به شبکههای اجتماعی و اینترنت و تضمین اجرائیشدن این موارد، امنیت فکری و آرامش روحی-روانی جامعه را بهدنبال خواهد داشت، اما درعینحال میدانیم که تمام مردم به حقوق خود آشنایی ندارند و تا زمانی که آن را مطالعه نکنند یا دراینباره آموزش نبینند و به آن ایمان پیدا نکنند، طرف مقابل آنها حاضر به رعایت حقوق اساسی مردم نخواهد بود.
اطلاعرسانی و آموزش مردم درباره حقوق خود با چه راهکارهایی محقق خواهد شد؟
مهمترین کاری را که دولت از یک سو و از سوی دیگر نهادهای مدنی، تشکلهای سیاسی و احزاب سیاسی باید انجام دهند، بحث تبلیغ و انتشار این منشور است. فکر میکنم منشور حقوق شهروندی به مثابه مانیفستی است که دولت و رئیسجمهور آن را اعلام کرده است.
در حقیقت این موضوع تحقق یکی از شعارهای آقای روحانی است. اگر با نگاه حداقلی هم این ماجرا را مورد توجه قرار دهیم، وقتی رئیس دولت منشور حقوق شهروندی را بهطور رسمی اعلام میکند، اگر همین منشور تنها در دستگاههای اجرائی دولت هم پیگیری و عملیاتی شود، بخش زیادی از مشکلاتی که امروز با آن مواجه هستیم، انشاءالله حلشدنی خواهد بود. بنابراین بحث تبلیغ و انتشار منشور، آموزش، تدوین و فراگیری آن جزء اولین گامهایی است که برای اجرائیشدن باید برداشته شود.
از طرفی اگر احزاب سیاسی در قالب دفاتر سیاسی و شوراهای مرکزی بهطور جدی در این قضیه ورود پیدا کنند و از طرف دیگر، استادان و صاحبنظران دانشگاهی در حوزه حقوق عمومی، علوم سیاسی، علوم و رفاه اجتماعی، اقتصاد، فرهنگ و مسائل زیربنایی، بهصورتی جدی وارد این موضوع شوند؛ میتوان شرایط مطلوبتری را در جامعه ایجاد کرد. بنابراین انتشار این منشور، حتی اگر نقص و ایرادی هم داشته باشد، باز هم فرصت مغتنمی برای احقاق حقوق مردم است و به همین دلیل، باید با تمام وجود در مسیر کارآمدی آن گام برداشت و از همین امروز هم باید شروع کرد.
اما در آستانه انتخابات، ممکن است طرح موضوعات مختلفی از جمله املاک نجومی و فسادهایی که در مدیریت شهری وجود دارد یا مشکلاتی که در نظام اجرائی است، کُندکاری و بوروکراسی که امروز داد مردم را درآورده، ایجاد جو ناامیدی، رکود بازار، بیکاری جوانان، ممنوعیتهای غیرعرفی و غیرقانونی و دهها موضوع دیگر، سبب شود این منشور به دست فراموشی سپرده شود؛ یعنی از فردا بوقهایي در رسانههای مکتوب و حتی تصویری و صوتی به کار خواهند افتاد تا بهگونهای تبلیغ کنند که کلیت جامعه، عطای حقوق شهروندی را به لقایش ببخشند.
به همین دلیل، باید برای این خواسته مهم تلاش کنیم؛ چراکه اگر این کلید تدبیر به چرخش درافتد، قفلهای ناامیدی را تا حد زیادی باز خواهد کرد. بنابراین اگر باور داریم که کرامت انسان و تحقق آن، متاع باارزشی است که وعده خداوند و اهداف رسالت همه پیامبران الهی بوده؛ باید تلاش کنیم مردم را به حقوق اصلی و اساسی خودشان آگاه کنیم.
درست است که دولت جناب آقای روحانی شاید کمال مطلوب نباشد و ایراداتی داشته باشد که قطعا همینطور بوده است؛ اما اقداماتی مانند انتشار منشور حقوق شهروندی، میتواند منشأ اثر اتفاقات مثبتی قرار بگیرد. همانطور که میدانید، تلاش برای تدوین این منشور از زمان دولت آقای خاتمی شروع شد و حقوقدانان و استادان متعددی درباره آن کار کردند.
در این دولت هم حدود سهسالونیم برای تدوین آن وقت صرف شده است؛ بههمیندلیل، من فکر میکنم آنچه منتشر شده، جامعیت خوبی دارد و درصورتیکه ما به عنوان یک کنشگر سیاسی و رسانهها بهعنوان یک بسترساز اجتماعی، این رسالت انسانی را که بهصورت جدی به این موضوع ورود پیدا کنند، بر دوش خود احساس کنند، همین تکرار میتواند راهگشا باشد.
همانطور که در نمازهای روزانه آیات قرآنی را تکرار میکنیم و این تکرار باعث میشود به جد در خود احساس کنیم در مقابل همه کژیها، چه کژیها و کاستیهای فردی و چه کژیهای اجتماعی، باید از خداوند و نیروی الهی کمک بجوییم، تکرار منشور هم این احساس را در ما ایجاد خواهد کرد در برابر خود، خانواده و جامعه احساس مسئولیت کرده و درصدد اصلاح کژیها و ناراستیها برآییم تا بتوانیم بستر اجتماعی را سلامت نگه داریم.
این یک اصل اساسی جامعهشناسی است که باید در ابتدا حق را همراه با شجاعت و جسارت شناخت و در مرحله بعد، برای تحقق آن از راههای مدنی و قانونی اقدام کرد؛ بنابراین همه با هر سلیقه و ایدهای، برای احقاق حق مدنی و حقوق اساسی خود، تلاش کنیم تا مردم باور کنند اگر قرار است مشکل معیشتی و مسائل اقتصادی حل شود، اگر قرار است امنیت اجتماعیمان برقرار شده و به سرمایهها توجه شود، باید در مرحله اول حق خود را بشناسند. در مرحله بعد، باید باور کنند در چارچوب قانون و در چارچوب ارزشهای مستترشده در قانون اساسی، حرکت کنند تا بتوانند آینده خوبی را برای خود، فرزندان و آیندگان رقم بزنند.
بیشترین نقدی که به منشور وارد شده، این است که ضمانت اجرائی لازم را ندارد. برایناساس، آیا صرف انتشار آن، میتواند قید، الزام و اجبار را ایجاد کند که حاکمیت، خود را درقبال حقوق شهروندی متعهد بداند؟ چون آنچه مطرح شده، این است که بههرحال شهروندان بهصورت جستهوگریخته تاحدودی به حقوق خود آشنایی دارند؛ اما حاکمیت چقدر به استیفای این حقوق احساس وظیفه و تعهد میکند؟
من در بخش اول اشاره کردم؛ این منشور، مانیفست دولت و استراتژی شعارهای رئیسجمهور است. حداقل، دستگاهای اجرائی زیرمجموعه دولت هستند و بودجه خود را از دولت میگیرند، اگر بخشدارها، فرماندارها، استاندارها، وزارت کشور، وزارت خارجه، وزارت دادگستری، وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت علوم، وزارت بهداشت و سازمانهای اساسی و استراتژیکی مانند تأمین اجتماعی، هلال احمر و بهزیستی که شمولیت عام دارند، دستگاههای اقتصادی، دستگاههای مالی مانند وزارت اقتصاد و بانکها و...، خود را به این منشور ملتزم بدانند، ببینید ما روزانه چقدر تولید پیام و مطلب داریم!
میتوانیم مردم را به حقوق خود آگاه کنیم تا متوجه شوند اولین شخص اجرائی کشور، به این حقوق ایمان دارد و خواستار اجرائیشدن آن است؛ همین، یک گام بزرگ است.
اما درباره عملیاتیشدن آن هم، تأکید کردم «تکرار» باعث «باور» میشود. بهنظر من کاری که دولت باید انجام دهد، این است که کمیتهای را مأمور پیگیری این موضوع قرار دهد تا روشن شود در هیأت دولت و کمیسیونهای مربوط به آن، در وزارتخانهها و سازمانها و مؤسسات دولتی چه اندازه به این اصول پایبندی وجود دارد. اگر این ممارست، پیگیری و نظارت انجام شود و ما بتوانیم تکریم شخصیت شهروندان را در قالب خدماتی که ارائه میدهیم، نشان دهیم؛ این یک دستاورد برای اجرائیشدن منشور محسوب میشود؛ چراکه مردم بهطور روزانه و مرتب، باستگاههای دولتی و خدماتی سروکار دارند.
دولت باید این موضوع را پایش کند؛ یعنی برای دستگاههایی که مردم به آنها رجوع مستقیم دارند و در راستای منشور حقوق شهروندی گام برداشتهاند، بسته تشویقی در نظر گرفته و برای دستگاههای خاطی هم مواردی را برای تذکر در نظر بگیرید. همچنین میتوان همایشهایی برگزار کرد تا در آن کسانی را که درست عمل کردهاند، به مردم معرفی کرد و همین مسئله، به خودی خود میتواند تبدیل به خواست همگانی شود و وقتی خواست همگانی شد، قطعا بخش درخورتوجهی از نهادها و دستگاهها مجبور و مکلف به رعایت این منشور خواهند شد.
یعنی وقتی من به حقوق خود و به قانون آگاه باشم و بتوانم این حق را استیفا کنم؛ در جایی که این حق درست استیفا نشود، میتوانم در رابطه با استیفای حق خود وارد عمل شوم. یعنی باید این باور را در کلیت جامعه بهوجود آورد خدماتی که امروز دولت بهعنوان خدمتگزار برای مردم انجام میدهد، وظیفهای است که بر دوش مسئولان گذاشته شده و مسئولان در سطوح مختلف با افتخار این خدمت را به مردم ارائه دهند.
بگذارید یک مثال بزنم؛ هیچوقت ما در دین اسلام بهعنوان مترقیترین و کاملترین دین، اجبار نداریم؛ در زمان پیامبر گرامی اسلام، زنی غیرمسلمان به نام ساره که کارش رقص و آواز برای جوانان بود، به ایشان مراجعه کرد و از پیامبر کمک خواست. پیامبر به ایشان گفت شما که مشغول رقص و آواز بودید، چه شده که امروز سر از اینجا درآوردهاید؟ گفت حالا دیگر توجهی به من ندارند و من گرفتارم و مشکل دارم.
پیامبر به اهلبیتش دستور میدهد به ایشان کمک کنند. یا در جای دیگر، همان قصه معروفی که درباره خلخال آن زن یهودی و حضرت علی(ع) وجود دارد؛ همه نشاندهنده این است که رفتار ما باید رفتاری انسانی و مدنی باشد. اگر این مسائل را رعایت کردیم، میتوانیم ادعا کنیم اسلامی عمل کردهایم و اگر خلاف آن عمل کردیم، قطعا، هم در این دنیا مورد مذمت قرار خواهیم گرفت و هم عاقبت خوبی در آخرت نخواهیم داشت. این شناخت؛ یعنی شناخت حق، استیفای حق و درخواست حق.
بنابراین اگر بهصورت جدی تلاش کنیم در تریبونهای رسمی و در منابر دینی و در رسانهها تکتک این موارد را بازگو کنیم؛ یعنی حقوق شهروندی را در حوزههای مختلف اعم از اجتماعی، فرهنگی، مدنی، اقتصادی و سیاسی از سوی اهل فن دستهبندی و بیان کنیم، به یقین آینده روشنی پیشرو خواهیم داشت. حتی به اعتقاد من این موارد را میتوان در کتب درسی به رشته تحریر درآورد و به دانشآموزان و دانشجویان آموزش داد. چه اشکالی دارد که دانشآموزان ما به جای اینکه با یکسری ادبیات مصرفی تربیت شوند، با یکسری اصول اساسی اینگونه آموزش ببینند و بر این اساس، رفتاردرمانی و گفتاردرمانی کنیم و در مسائل پژوهشی هم بهصورت جدی و با اعتقاد راسخ این موارد را گسترش دهیم.
چون منشور از سوی دولت منتشر شده، احتمالا این الزام برای دستگاههای زیرمجموعه دولت ایجاد میشود که خود را متعهد به اجرای آن بدانند. ولی در رابطه با حقوقی که مردم در برابر سایر قوا دارند مثلا حقوق مردم نسبت به قوه قضائیه و دستگاههای مرتبط با آن یا حقوق مردم نسبت به موکلان خود در مجلس یا شوراهای شهر و روستا، این منشور تا چه اندازه در برابر این حقوق میتواند تعهد و پایبندی ایجاد کند؟ آیا اساسا برای آن قوا و نیروهای آنها الزامآور خواهد بود؟
وقتی یک اصل به رفتار روزمره و باور تبدیل شود، خودبهخود آن را انجام میدهیم. مثلا در دوره دولت آقای هاشمی زمانی که وزیر کشور وقت، بحث اجبار بستن کمربند را مطرح کرد، خیلیها میخندیدند و اگر در شهر میدیدید یک نفر کمربند بسته، شاید با تمسخر به آن نگاه میکردید!
ولی امروز این موضوع تا حدی رشد کرده و به جایی رسیده که اگر شما در رانندگی کمربند نبندید، فرزند کوچکی هم که کنار شما نشسته باشد، اعتراض میکند که چرا کمربندت را نبستی! این اتفاق به چه دلیل رخ میدهد، به اين دليل که تبدیل به رفتار اجتماعی شده است. وقتی یک کار به رفتار روزمره تبدیل شد، بقیه هم از آن تبعیت میکنند؛ یعنی زمانی که در یک مجموعه صدنفری، ٨٠ نفر یک اصل ارزشی را عملی کنند و انجام دهند، خودبهخود آن ٢٠درصدی که مخالف هستند هم بد ميدانند خلاف آن ارزش حرکتی انجام دهند و به مرور همین تقید جزء رفتار و کردار طبیعی افرادمیشود.
- 19
- 5