تشييع جنازه آقاي هاشمي واجد چه پيامي بود؟ بدون ترديد نميتوان گفت كه تمامي افرادي كه در اين تشييع جنازه شركت كردند با يك انگيزه و هدف بودهاند. ولي برحسب قراين و شواهد ميتوان معنايي را براي حضور غالب اين مردم تعريف كرد. بيش از همهچيز بايد پذيرفت كه اين حد از حضور را ميتوان يك رويداد خاص و فراتر از انتظار تعريف و توصيف كرد و چيزي نبود كه بتوان آن را در قالب تشييعجنازه عادي توصيف كرد. با توجه به شخصيت و جايگاه سياسي آقاي هاشمي لزوما براي اين حضور نيز بايد معنايي سياسي بار كرد. نخستين معناي مهم آن تعلقخاطر و اعتماد نسبي جامعه ايران به رهبران سياسي آن است. درباره كموكيف اين تعلقخاطر ميتوان حرف زد، ولي هرچه هم گفته شود در اصل آن نميتوان تشكيك كرد.
اهميت اين تعلق در حالي است كه همه از وضع مشكلات جامعه و كمبودهايي كه مردم با آن دست به گريبان هستند آگاهيم؛ مشكلاتي كه بر هيچكس پوشيده نيست. برخي معتقدند كه اين حضور به نحوي نشانهاي از واكنش منفي مردم به بخشي از نهادهاي رسمي بود. نكتهاي كه در اين باره نميتوان ناديده گرفت اين است كه حتي اگر چنين هم باشد، اين واكنش منفي از طريق ابراز احساسات نسبت به كسي شده است كه بيشترين سابقه را در انقلاب و مديريت اجرايي كشور داشته است. بنابراين در اصل معناي آن تعلقخاطر نميتوان تشكيك كرد زيرا چنين واكنشي به فردي بيرون اين ساختار انجام نشده است.
اين ابراز احساسات و اعتماد به كسي شده است كه با وجود انتقاداتش به امور جاري و حتي بيان آنها، در اصل نظام و رهبري آن و... تشكيكي ندارد و تا آخرين لحظه عمرش در راس يكي از مهمترين نهادهاي رسمي و به صورت انتصابي فعاليت ميكرد. اين احساسات نسبت به كسي ابراز ميشود كه پس از ردصلاحيت براي نامزدي رياستجمهوري رفتارش متفاوت از گذشته نميشود و مسير پيشين خود را ادامه ميدهد، گويي كه هيچ اتفاقي در رابطه او با حكومت پيش نيامده است.
معناي مهم ديگر آن پاسخي است به كساني كه تخريب و فحاشي و توهين را به جاي نقد نشاندند. چيزي كه اين گروه هيچگاه نخواستند و متوجه آن نشدند و انتظار ميرود كه پس از اين تشييع جنازه متوجه شوند اين است كه ميان نقد و توهين و تخريب تفاوت بزرگي است. هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ لحن. نقد ارزيابي منصفانه و بيان نقاط ضعف و قوت با ادبياتي محترمانه است كه طرف نقد نيز از آن استفاده ميكند و اگر نكرد به صورت جدي جايگاه خود را از دست ميدهد. چنين نقدي نزد افكار عمومي تاثير دارد. ولي تخريب و توهين نزد مردم اثرات معكوس دارد فقط نزد گروه توهينكننده است كه گمان ميكنند كاري انجام دادهاند كارستان!
شايد در سال ١٣٩٢ فرصتي نشد كه اين گروه تندرو و بيمنطق به نتايج اعمالش پي ببرد، ولي سال گذشته اين فرصت پيش آمد كه در انتخابات خبرگان متوجه اثرات عملكرد خود بشود. ولي اكنون صداي اثرات آن عملكرد واضحتر و رساتر از آن است كه توهينكنندگان آن را نشوند حتي اگر دچار ثقل سامعه باشند. اين رفتار تند و توهينآميز اثرات منفيتري هم دارد؛ به اين معنا كه نقدهاي واقعي درباره يك موضوع را به حاشيه ميراند و از اين نظر تخريب و توهينكنندگان نه تنها به اهداف خود نرسيدند، چه بسا مسير معكوسي را طي كردند.
معناي بعدي اين تشييع جنازه معطوف به سرنوشت رهبران انقلاب ميشود. به طور معمول در انقلابها به دلايل گوناگون شكافهاي بزرگي ميان رهبران آن به وجود ميآيد. علت بروز اين شكافها بيش از آنكه مسائل خصلتي و اخلاقي و شخصيتي باشد، ريشه در واقعيت انقلاب دارد. چرا كه رهبران انقلاب در مبارزه با رژيمهاي استبدادي و بسته هركدام ذهنيتهاي خاص خود را دارند و چه بسا اين ذهنيتها به دقت نيز شكل نگرفته باشد و تنها وجه مشترك آنان مبارزه با رژيم مستبد است و نوعي وهم و گمان بر همه مسلط ميشود كه گويي پس از براندازي رژيم، درباره آينده چه در روش و چه محتواي آن اتفاق نظر دارند. ولي پس از پيروزي همه متوجه ميشوند كه چنين نيست و تفاوتها بيشتر از آن است كه به ذهن ميآمد و از اين مرحله اختلافات آغاز ميشود.
اين موضوع در مورد انقلاب ايران نيز صادق بود، ولي آن مجموعهاي از رهبران اصلي انقلاب كه در اطراف امام بودند، تاكنون كمابيش به شكلي اختلافات خود را مديريت كردهاند كه در فوت آنان بازتاب يافته و به نحوي از دنيا رفتهاند كه در انقلابهاي ديگر كمتر مسبوق به سابقه بوده است و مردم نيز نسبت به آنان واكنش در خور خود را داشتهاند.
در اين انقلاب برخي به دست مخالفان مسلح شهيد شدند، مثل مرحوم بهشتي و باهنر و ديگراني كه به صورت عادي فوت كردند مشمول اين ابراز احساسات شدند. چه خودِ مرحوم امام، چه احمد آقا، چه آقاي موسوي اردبيلي و اكنون آقاي هاشمي و پيش از اين دو مرحوم مهدويكني. حتي مرحوم آيتالله منتظري نيز با وجود اختلافات و اتفاقات ناخوشايند؛ هنگام فوت با عزت تمام و حمايت رسمي مشايعت شدند.
اينها هم ظرفيتهايي است كه نظام موجود دارد. ولي آيا امكان و توان استفاده از اين ظرفيتها را داريم؟ آينده نهچندان دور در اين باره نسبت به عملكرد ما قضاوت خواهد كرد.
- 16
- 2