از پس «دوباره ایران»، «دوباره اسلام» گفتار تحولخواهی بار دیگر بر عرصه و فضای سیاسی و عمومی کشور حاکمیت خود را هژمون ساخت. هر چند این هژمونی از تحقق تا تکامل پروسهای پیچیده و چند لایه را پشت سر خواهد گذاشت و مدیریت، هدایت و راهبری این فرآیند امری سترگ خواهد بود. در انتخابات اخیر در حوزه مدنی و سیاسی که در شوراهای اسلامی شهر و روستا و ریاستجمهوری پدیدار شد، نکات و ظرایف مهمی مشهود بود که عمدهترین آن غلبه و سیطره سلب بر ایجاب بود.
به عبارت دیگر سیادت و سروری موازنه منفی بر موازنه مثبت محور این تحول تلقی میشود. واقعیت این است که ندای اعتدالی و تحولخواهانه رهبران این جریان منجر به پوشیدن ردای تغییرخواهی از سوی مردمی شد که تحول و تغییر را بر بازگشت به گذشته ترجیح دادند و با گزینش و تأیید این تغییر به تثبیت قوام بخشیدند.
«تکرار میکنم» از اصطلاح و پیام انتخاباتی به نهادی مدنی درحال ارتقاست که در بزنگاههای انتخاباتی کارکرد موثری را به نمایش گذاشته است، اما این نهاد چگونه استمرار و امتداد پیدا میکند و چگونه میتوان با تحکیم، گسترش و تئوریزه کردن آن به فربه شدن جامعه مدنی و پاسخگویی قدرت یاری رساند؟ بهگونهای مشخص، اصلاحات بهمثابه اندیشهای سیاسی و اعتدالگرایی بهعنوان روشی بروکراتیک بیش از نهادسازی و تولید مفاهیم و گفتارهایی که قابلیت تدوین در ساختاری علمی، هویتی و عقیدتی داشته باشد، معطوف و محصور در نوعی کنشگرایی پراگماتیستی و مقطعی شده است. هر چند این تعریض و مدعا فروکاستن، تقلیل یا هجمه به قابلیتها، اثربخشی و عمیق بودن این نحله نیست بلکه کوششی در راستای تعمیق و گسترش دامنه و فراخنای تاثیرگذاری این اندیشه و راهبرد قلمداد میشود.
گفتمان اصلاحطلبی و تحولخواهی مادامی که بیش و پیش از انسجام مفهومی به وحدت حول چهرهها و سران کاریزماتیک خود بپردازد، ممکن است در مقاطع و مواقعی پیروزیهایی را کسب کند یا از شکست برهد، اما منافع بلندمدت این جریان سیاسی در تولید مفاهیم محوری و هویتی و همچنین طی کردن فرآیند گذار از فرد به هویت است. این مهم گفتمان را از خطر دیگری نیز خواهد رهاند که میتوان آن را گرفتارآمدن در روزمرگی سیاسی نامید.
بخش دیگر این مدعا و تقریر توجه و اهتمام به خوانش و دریافتهای اصلاحطلبان و تحولخواهان از مفاهیم کلیدی است که یکی از این دست مفاهیم واژه دموکراسی است. واقعیت این است که دموکراسی بهعنوان ممکنترین شیوه حکمرانی که مطلوبترین دستاوردها را به دنبال داشته باشد در صورت نادیده گرفتن و غفلت از پدیدهها و بسترهای لازم برای استقرار آن میتواند دستاوردهای معکوسی را به وجود آورد.
مشاهده کردیم که در انتخابات شورای شهر که از درون آن طیف آبادگران ظهور پیدا کرد شاهد حاکمیت گروه و عناصری بودیم که بدون التزام به هنجارهای دموکراتیک پیروز عرصهای بودند که به باور بسیاری از ناظران و تحلیلگران یکی از رقابتیترین و جامعترین انتخابات سالهای اخیر بوده است اما از درون آن هماوردی شرایطی بر کشور حاکم شد که تبعات آن پس از گذشت سالها وجود دارد و چالشهای بسیاری را رقم زد.
دموکراسیها و ترویج حاکمیت هنجارها و انگارههای دموکراسیخواهانه بدون ایجاد بسترهای اقتصادی مطلوب چندان مطلوب به نظر نمیرسد.
توسعه در فضای کنونی کشور لاجرم عمدهترین پارادایم ممکن است که غفلت تا تخفیف آن میتواند آسیبهای فراوانی به همراه داشته باشد. از مصادیق این دوگانه و گسل فکری میتوان قرائتهای نخبهگرایانه و الیگارشیک دولت به مفهوم state و فاصله آن با مشارکت سیاسی را بیان کرد که در انتخابات اخیر رقبای دولت توانستند از این شکاف بهرهبرداری کنند.
نخبهگرایی و عوامگرایی هیچ یک نمیتوانند مسیری مطمئن و هموار برای توسعه کشور ترسیم کنند. الگوهای مشارکتگرایانه و تلفیقی متکی به نحلههای مختلف سیاسی میتواند با توجه به شرایط اقلیمی و بافت فرهنگی کشور سازوکارهایی مطلوبتر و کارآمدتر برای توسعه ارایه دهد و انحصار این مسیر در اقتصاد لیبرالی یا نگاه سوسیال دموکراتها بدون در نظر گرفتن پیششرطهای مذکور دستاوردی ندارد.
ابوذر ترابیان
- 9
- 1