کافی است تا امروز که زنان و مردان وزیر و وکیل در خانه ملت برای بررسی صلاحیت دو وزیر پیشنهادی علوم و نیرو حضور دارند، یک هلی شات بر فراز صحن مجلس شورای اسلامی به پرواز درآوریم و تصاویر به دست آمده از این تجمع را به دقت مشاهده کنیم. در این صورت موسپیدانی را میبینیم که به نظم بر صندلیهای سبز بهارستان نشسته اند و در میان آنها به ندرت مردانی با موهای جوگندمی به چشممان میخورند که این صف منظم را بر هم زده اند.
شاید بتوان مبنای این حضور موسپیدان را در ضرب المثلهایی چون «آنچه در آیینه، جوان بیند، پیر درخشت خام، آن بیند»، «رای پیر از بخت جوان به»، « آتش از چنار پوسیده برآید»، «غیر مرد پیر سرلشگر مباد» و.... جستجو کرد.
ابیات و مصراعهای کوتاهی که در ادبیات فارسی به وفور یافت میشود و در فرهنگ مردمان ایران نیز ریشه دوانده و با آیین و مسلک آنها عهد برادری بسته است. اما در فراسوی مرزها مضامین این اشعار در دایره اهمیت نمی گنجد و بی معنا جلوه میکند. این موضوع را به راحتی میتوان از مشاهده انتخابها و فعل و انفعالات اخیر، در بسیاری از کشورهای این کره خاکی دریافت. گویی که همزمان با نصب تابلوی ورود جوانان و زنان ممنوع بر سر در اتاق وزیران، مدیران و روسای این سامان با این توضیح که نمی توان با آزمون و خطا و بی تجربگی کشورداری کرد، در فراسوی مرزها از سرزمینهای توسعه یافته گرفته تا کشورهای در حال توسعه، در مسیر ورود جوانان به اتاقهای ریاست فرش قرمز میگسترانند.
چراکه هرروز خبری از گزینش دختر و پسر جوانی برای ریاست در مناصب کلان حکومتی از گوشه و کنار دنیا به گوش میرسد. نکته جالب توجه آنجایی است که در سال ۲۰۱۷ میلادی، جوانان در سراسر جهان به خصوص در قاره سبز مرزهای معاونت و وزارت را هم در نوردیدند و در بالاترین، مهمترین و کلانترین جایگاه مدیریتی سرزمین خود قرار گرفتند. حال آن که، با مشاهده وزرا و نمایندگان در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی میتوان نهیبی زد به آنها تا به چهره کشورهای دیگر بنگرند و اندکی تامل کنند. کشورهایی که در آنها موسپیدان و ریش سفیدان از اتاقهای ریاست، وزارت و وکالت به اتاقهای فکر رفته اند و جای خود را به دختران و پسرانی داده اند که در حال گذراندن دوران جوانی خود هستند.
بد نیست اگر وکلا، وزرا و حتی روسای دو قوه، امروز در خلال بررسی صلاحیت منصور غلامی و رضا اردکانیان، این شماره « آفتاب یزد» را مطالعه کنند تا شاید اندکی به خود آیند و از میزهای ریاستشان فاصله گیرند و فضا را برای ظهور و بروز جوانان فراهم آورند.
وزرا و وکلای محترم! با جوانها آشنا شوید
اگر کشورمان ایران را منها کنیم، میتوان اذعان کرد که سال ۲۰۱۷ میلادی که در حال پیمودن ماههای پایانی خود است، با برخورداری از ۱۳ رئیسجمهور و نخستوزیر زیر ۴۰ سال، با « عنصر جوانی» گره خورده است. گرایش به حاکمیت جوانان در این سال، تنها منحصر به کشورهای توسعه یافته نبوده است بلکه آمارهای به دست آمده حاکی از آن است که کشورهای در حال توسعه نیز به گزینش جوانان برای ریاست سرزمینهایشان روی آورده اند. در این راه، قاره سبز بر سکوی نخست ایستاده و پیشتاز بهرهگیری از جوانان است. مدیران جوانی که بیش از آنکه انتصابی باشند انتخابی هستند و توسط مردم برگزیده شدهاند.
در ادامه با ۱۳ نفر از شخصیتهای جوانی که به قله قدرت سیاسی فراز آمدهاند به ترتیب سن آشنا خواهید شد:
۱. اتریش: سباستیان کورتس، ۳۱ ساله (زاده ۲۷ اوت ۱۹۸۳)
حزب خلق اتریش به ریاست کورتس در صدر انتخابات اکتبر امسال اتریش حاضر شد و پس از انتخاب شدن به عنوان نخست وزیر این کشور عنوان جوانترین مقام ارشد اجرایی جهان را از آنِ خود کرد.
وی که در گذشته نیز جوانترین وزیر امور خارجه کشور بوده است، حامی قاطع محدودیتهای سرسختانهتر بر مهاجران و پناهجویان است و انتخابش در مقام ریاست حزب محافظهکار خلق تغییری در جهت راست را در سیاست اتریش رقم خواهد زد.
هرچند حزب کورتس نتوانست اکثریت آرا را کسب نماید، از همین روی او به صدراعظمی اتریش درآمد و دولتی جدید را تشکیل میدهد.
۲. سان مارینو: اِنریکو کاراتونی، ۳۲ ساله (زاده ۱۸ مه ۱۹۸۵)
کاراتونی تا اواسط اکتبر امسال دارنده عنوان جوانترین رئیسجمهور کره زمین بود. او و ماتئو فیورینی مشترکا سان مارینو را اداره میکنند.
۳. کره شمالی: کیم جونگ اون، ۳۴ ساله (زاده ۸ ژانویه ۱۹۸۳)
رئیس کره شمالی بیشتر عمر خود تشنه قدرت بوده و سرانجام پس از پدرش در سال ۲۰۱۱ کنترل «سلطنت راهبان» را در ۳۰ سالگی به دست میگیرد.
زندگی کیم که تحصیلکرده یک مدرسه خصوصی در سوئیس و طرفدار دوآتشه بسکتبال است، هیچ شباهتی به هیچیک از سایر رهبران دنیا ندارد.
آرمانهای هستهای او و ادبیات جنگطلبانهاش نیز به این معناست که جایگاهش در صحنه جهانی کوچکترین تناسبی با قدرت ملتش ندارد.
۴. قطر: شیخ تمیم بن حَمَدبن خلیفه آلثانی، ۳۷ ساله (زاده ۳ ژوئن ۱۹۸۰)
شیخ تمیم این مقام را در ۳۳ سالگی از پدرش که وی خود قدرت را از پدر خویش در یک کودتای غیرخشونتآمیز در ۱۸سال قبل از آن بدست آورده بود، دریافت کرد. در ابتدا بنا بود برادرش جاسم بن حَمَد بن خلیفه آل ثانی تاج و تخت را به ارث ببرد، اما او در سال ۲۰۱۳ با چشمپوشی از این مقام راه را برای برادر کوچکتر باز گذاشت.
۵. نیوزیلند: جاسیندا آردِرن، ۳۷ ساله (زاده ۲۶ جولای ۱۹۸۰)
آردِرن، با عنوان لیدر حزب کارگر نیوزیلند، پس از نبردی پایاپای در انتخابات ماه اکتبر به نخستوزیری رسید. او تنها در کمتر از یک سال پس از ورود به پارلمان با سرعتی استثنایی از پلههای ردههای سیاسی نیوزیلند صعود کرد تا برفراز آن وارد دفتر بالاترین مقام اجرایی شود.آردِرن در یک انتخابات میاندورهای در فوریه امسال به نمایندگی ماونت آلبرت، شهرکی در حومه آوکلند و در مرکز کوه آلبرت، انتخاب شد.
وی در ماه آگوست به لیدری حزب کارگر برگزیده شد و در مدتی کوتاه پس از آن یک کمپین انتخابات عمومی به راه انداخت. با وجودی که حزب او اکثریت آرا را کسب نکرد، اما وی قصد دارد در ائتلاف با حزب سبز نیوزیلند به حکومت بپردازد.
۶. بوتان: جیگمی خسار نامگیال وانگچوک، ۳۷ ساله (زاده ۲۱ فوریه ۱۹۸۰)
خسار پنجمین پادشاه «اژدها»ی بوتاناست، کشوری هیمالیایی با همسایگی هند و چین.
او زمانی که ۲۶ سال بیش نداشت و پدرش از سلطنت کنارهگیری کرد، این مقام را بدست آورد. خسار پس از تحصیل در ایالات متحده وارد کالج مَگدِیلِن در آکسفورد شد و سپس به بوتان باز گشت. او بر تاسیس قانون اساسی جدید کشور در سال ۲۰۰۸ نظارت کرد و گفته که یکی از اهدافش در سلطنت، تقویت دموکراسی در کشورش است.
۷. مقدونیه: اِمیل دیمیتریِف، ۳۸ ساله (زاده ۱۹ مارس ۱۹۷۹)
دیمیتریِف در ژانویه ۲۰۱۶ پس از آن سِمت نخستوزیری را بدست آورد که پیش از وی، نیکولا گرواِوسکی موافقت کرد تا از قدرت کنارهگیری کند؛ بدنبال اعتراضات علیه خود بدلیل آنچه شنود گسترده مقامات مقدونیه خوانده شد،.
۸. ایرلند: لئو وارادکار، ۳۸ ساله (زاده ۱۸ ژانویه ۱۹۷۹)
وارادکار عنوان «تیشِخ» ایرلند (مشابه نخستوزیر) را پس از استعفای نفر قبلیاش بدست آورد.
او عهدهدار چندین سِمت در کابینه هنگام مدیریت اِندا کِنی بود و پس از خروج کِنی، به لیدری حزب «فاین گِیل» رسید. وی توسط مجلس ایرلند مقام فعلی خود را کسب کرد و جوانترین فردی است که تا کنون این موقعیت را در اختیار داشته است.
۹. یمن: صالح علی الصَماد، ۳۸ ساله (زاده اول ژانویه ۱۹۷۹)
در ششم آگوست ۲۰۱۶ الصماد به عنوان رئیس شورای عالی سیاسی اداره یمن منصوب شد و در تاریخ ۱۴ آگوست، سوگند یاد کرد. ۹ روز پس از آن - در ۱۵ آگوست- شورای عالی انقلابی یمن، قدرت را در اختیار شورای عالی سیاسی قرار داد. پیش از آن الصماد به عنوان مشاور سیاسی رئیس جمهور عبدر، به منصورهادی خدمت کرده بود.
۱۰. استونی: یوری راتاس، ۳۹ساله (زاده ۲ جولای ۱۹۷۸)
راتاس در سال۲۰۱۶ در حالی به سِمت نخستوزیری استونی نائل آمد که تشکیلات سیاسی قبلی از هم پاشید.
او به عنوان رهبر «حزب مرکزی» -حزبی مرکزگرا، به لحاظ اجتماعی آزاداندیش و به لحاظ سیاسی، عوامگرا -ائتلافی نوین را با سکانداری خود در کشور به توافق رساند.
وی پیش از آن شهرداری شهر تالین - پایتخت استونی - را از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۷ عهدهدار بود و سپس به عنوان عضوی از «ریکیکوگو» - نهاد قانونگذاری کشور - انتخاب شد. او رهبری حزب خود را در نوامبر ۲۰۱۶ به عهده گرفت و کمتر از یک ماه بعد بر صندلی نخستوزیری تکیه زد.
۱۱. سان مارینو: ماتِئو فیورینی، ۳۹ ساله (زاده ۱۰ فوریه ۱۹۷۸)
فیورینی و کاراتونی مشترکاً روسای حکومت سان مارینو، قلمرو بسیار کوچکی متشکل از ۳۳۰۰۰ نفر هستند. این کشور که تماماً توسط ایتالیا احاطه میشود دو مقام بلندپایه در راس حکومت دارد که قدرت یکسانی دارند. آنان توسط پارلمان ۶۰ نفره منتخب مردم سان مارینو - با نام «شورای بزرگ و عمومی» - انتخاب میشوند. پارلمان دو نفر از اعضای خود را برای یک دوره شش ماهه برای این دو سِمت برمیگزیند. دوره کنونی این دو نفر در آوریل ۲۰۱۸ به پایان میرسد.
۱۲. اوکراین: ولادیمیر گِرویسمَن، ۳۹ ساله (زاده ۲۰ ژانویه ۱۹۷۸)
گرویسمن جوانترین نخستوزیر اوکراین است. او توسط پارلمان، در آوریل ۲۰۱۶ انتخاب شد و متحد نزدیک رئیس جمهور، پترو پوروشِنکو است که در سال ۲۰۱۴ به دنبال برکناری ویکتور یانوکوویچ سلطهجو و دارای حمایت روسیه، قدرت را کسب کرد.
۱۳.فرانسه: اِمانوئل مَکرون، ۳۹ ساله (زاده ۲۱ دسامبر ۱۹۷۷)
مَکرون در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در مه ۲۰۱۷ پیروزی چشمگیری را با شکست دادن ماریِن لوپِن با نسبت رای تقریبی دو به یک بدست آورد.
او که زمانی وزیر اقتصاد در دستگاه مدیریت رئیس جمهوری قبل، فرانسوا اولاند، بود، از ساختار فعلی حزب سوسیالیست جدا شد تا جنبش سیاسی خویش را شکل داده و خیزی به سمت ریاست جمهوری بردارد.
از آن زمان تاکنون جنبش سیاسی مرکزگرای وی با عنوان «به پیش!» اکثریت قابل ملاحظهای را در مجمع ملی فرانسه به خود اختصاص داده است. مَکرون خود را «برآمده از چپ» اما با روی گشاده نسبت به تفکرات راست میخوانَد.
چرا دنیا به جوانگرایی روی آورده است؟
با مطالعه فهرست بلند بالای وزارت جوانها در دنیا و همینطور با تامل بر ریاست این گروه سنی بر دنیا، ناخودآگاه ذهن در پی یافتن چرایی این موضوع است.
احمد شیرزاد، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی، برخورداری از احزاب قدرتمند را عامل روی آوردن به جوانان میداند. او در اینباره به «آفتاب یزد» گفت:« به نظر من کار سیاسی و حزبی در کشورهای اروپایی نسبت به سایر نقاط جهان جا افتاده تر است. اروپا مجموعا قاره آرامتری است و به خصوص از دوران پس از جنگ سرد، تنشهای سیاسی – اجتماعی در آن کاهش یافته است. به غیر از مسئله تجزیه یوگسلاوی سابق و بحرانی که در شبه جزیره بالکان وجود داشت، در یکی دو دهه اخیر اروپا با بحران جدیای مواجه نبوده است. این مسئله باعث شده است تا احزاب کلاسیک در اروپا جا افتاده تر شوند و تربیت و کادرسازی حزبی جای خود را به جنبشهای گسترده سیاسی – اجتماعی دهد.»
وی افزود:« احزاب چون دستگاههای پیشرفته مدیرسازی و برنامه سازی در اروپا هستند، طبیعی است که قادرند رهبران جوان با لیاقت را کشف و به جامعه معرفی کنند و طبیعی است که جامعه آزمون و امتحان میکند و اگر این نتیجه خوب در نیاید ممکن است که به روند جوانگرایی ادامه ندهد. به نظر میرسد در یک فصلی قرار گرفتهایم که احزاب اروپایی هم بر روی یکدیگر تاثیر میگذارند و همگی به سمت جوانگرایی گرایش پیدا کردهاند.»
مدیران جوان بیتجربه نیستند
این نماینده مجلس ششم خاطرنشان کرد: «جوانانی که از طریق این احزاب رشد کرده و بالا آمده اند مثل آقای مکرون در فرانسه یا آقای کورتس در اتریش، به رغم جوانی، از یک تربیت حزبی و سیاسی خیلی جدی برخوردار هستند و اینطور نیست که یک دفعه از دل یک روستا یا شهری یک جوانی پیدا شود و خوب نطق کند و بعد همه برایش به به و چه چه کنند. این جوانان از دل احزاب بیرون آمده اند. جز جوانانی که تاج و تخت را به ارث میبرند، تمام موارد مورد اشاره هیچ کدام با یک تب اجتماعی یا شورش اجتماعی روی کار نیامدهاند. البته در دهه ۶۰ شاهد شورشهای گسترده دانشجویی در فرانسه بودیم ولی هیچ گاه آن جنبشها منجر به یک پیروزی سیاسی و تشکیل کابینه و گرفتن کرسیهای مجلس نشد.
ین جوانگرایی که در اروپا رخ داده است، از نوع حزبی است. در کنار این جوانیای که روسای جمهور و نخستوزیران کنونی در اروپا دارند، کادرهای ورزیده سیاسی هستند.»
شیرزاد خاطرنشان کرد: «این افراد وقتی در چارچوب آزادی احزاب و حرکتهای سیاسی پیش میروند واقعا به کار سیاسی علاقه مند هستند و نسبت به آن عشق و امید دارند و احساس خطری در مورد آینده نمیکنند. زندگی شان را در این مسیر سوق میدهند. طبیعی است که به موفقیت هم دست مییابند. وقتی جوانها با عشق وارد یک مسیر هرچند پر مخاطره میشوند، نسبت به آینده خود امیدوارند و میتوانند خیلی سریع در لابه لای فعالیتهای مختلف به آن چیزی که علاقه دارند دست یابند. این اتفاق تنها عرصه سیاست را دربر نمیگیرد در کشورهای اروپایی، ما مدیران جوان اقتصادی بسیاری نیز داریم.»
روسای میانسال
حسن روحانی هنگام معرفی وزرای کابینه دولت یازدهم، اظهار داشت که در شرایط پیچیده کنونی، کشور را باید ژنرالهای باتجربه اداره کنند و فرصت آزمون و خطا وجود ندارد. از همین روی هم میانگین سنی دولت نخست او ۵۷ سال بوده است. او پس از اما و اگرهای فراوان و کش و قوسهای متعدد در دولت دوم خود از یک وزیر جوان استفاده کرد اما باز هم نتوانست مرزهای سنی کابینه اش را جابه جا کند و حتی یک پله نیز نزول کرد و میانگین سنی کابینه وی به عدد ۵۸ رسید. بالا بودن سن و سال دولتمردان تنها به حسن روحانی محدود نمی شود سایر دولتهای پیش از او نیز دارای چنین ارقامی بودهاند. به طور مثال در دولت دوم احمدی نژاد میانگین سن اعضای کابینه ۵۰ سال بود و در دولت نخستش ۴۹ سال. نکته جالب توجه دیگر آن است که روسای جمهوری ایران هم هیچ یک «جوان» محسوب نمی شدند و همگی در دوران میانسالی به سر بردهاند.
جامعه ایران محافظهکار است
حال این پرسش ایجاد میشود که چرا در ایران میل به جوانگرایی در پستهای مدیریتی کلان وجود ندارد و علت این اتفاق چیست؟ آیا جامعه ایران نیز همانند روسای کهنسالش به مدیریت جوانان اعتقادی ندارد؟
برای پاسخ به این سوالات، آفتاب یزد به سراغ سیدجواد میری، جامعهشناس و استاد دانشگاه رفته است. میری در اینباره میگوید: «ببینید! اتفاقی که در جامعه ما افتاده آن است که برخلاف اول انقلاب و دوران جنگ که اساسا مملکت را نیروی جوان و نیروی انقلابی و پوپا اداره میکرد، امروز در کشورمان محافظهکاری در تمامی ارکان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ریشه دوانده است به گونهای که این حس محافظهگرایی و کانسرواتیو و حس اینکه اساسا نباید دست به تغییراتی زد و هر تغییر ممکن است بد باشد و هر تحولی خطرناک است، بر تمامی ارکان جامعه ما سایه افکنده است.»
وی اضافه میکند: «به عنوان مثال اگر وضعیت تعلیم و تربیت در خانوادهها را در نظر بگیریم درمییابیم که در حدود ۵۰-۴۰ سال پیش بچهها زودتر بزرگ میشدند اما اکنون دوران کودکی و نوجوانی بسیار طولانی شده است و تقریبا تا حدود ۳۰-۲۰ سالگی این دوران طول میکشد؛ این اتفاق که فرزندان از خانوادههایشان استقلال پیدا کنند.»
این جامعه شناس ادامه میدهد: «چرا چنین پدیدهای روی داده است؟ چند دلیل دارد. جامعه پر مخاطرهتر شده است و خانوادهها احساس میکنند خطرهایی در کمین فرزندانشان است. از دیگر سو، جامعه آنقدر پختگی نیافته است که فضای کاری ایجاد کند که در آن استقلال افراد ایجاد و فرد بتواند از خانواده جدا شود و این اتصال همینطور ادامه مییابد به طوریکه یک حالت تصدیگری، هم در خانوادهها ایجاد شده است و هم در ارکان سیاسی.»
جوان و جوانی محلی از اعراب ندارد
میری خاطرنشان میکند: «نگاه کلانی که وجود دارد حکایت از یک نوع تصدیگری در امور مادی و معنوی مردم میکند. در فضای خانواده هم این اتفاق موجب میشود تا والدین نتوانند فرزندانشان را رها کنند چون در جامعه شرایط اشتغال دختران و پسرانشان فراهم نیست. حتی آن فرمها و الگوهای پیشین مثل کارآموزی و طرح کار وجود ندارد. تقریبا میتوان گفت که این موارد از بسیاری از نقاط کشور ما یا رخت بربسته یا یک تابوی اجتماعی برای آن ایجاد شده است. همه این موارد دست به دست هم داده است و آن اندیشه که جوانان اساسا نمی توانند به فعالیت بپردازند، باعث زدوده شدن هم حس اعتماد فردی و هم حس اعتماد اجتماعی به این بخش از جامعه شده است. »
این استاد دانشگاه میگوید: «الان میانگین سن بسیاری از سیاست ورزان ما بالاست! این موضوع یک سیگنالی به جامعه میدهد که ما اساسا قرار نیست قدرت را رها کنیم و اعتمادی به نسل جوان داشته باشیم. واقعیت این است که بعضا به نظر میرسد جوانان فراموش شدهاند و نوجوانی و جوانی در این سامان هیچ محلی از اعراب ندارد مگر برای مشاغلی چون کارگری و باربری جوانان اهمیت مییابند اما در زمانی که بخواهند مدیریت کنند و خلاقیت به خرج دهند، عرصه هنرمندی خودشان را در زمینه های متفاوت نشان دهند و خلاقیت خود را به منصه ظهور برسانند، جایی وجود ندارد و آن نهادی هم که به نام وزارت جوانان تاسیس کردهاند میتوان گفت که در آن جوان به مثابه یک شیء و یک آبژه مد نظر است و جوان به مثابه یک فاعل شناسا و یک سوژه هنوز در ارکان حاکمیت ما تعریف نشده است.
دنیا در حال پوست اندازی است
میری در پاسخ به این سوال که آیا جوانگرایی در عرصههای سیاسی و مدیریتی در جهان میتواند تاثیراتی بر جامعه ایران بگذارد، گفت: «بله. به عنوان مثال انتصاب زنان عربستانی و اماراتی که در پستهای کلان مدیریتی منصوب شدند، باعث شد در افکار عمومی ایران یک سری تابوهای ذهنی که نسبت به کشورهای عربی داشت، تا حدودی فرو بریزد. در ایران ما شاهد آن بودیم که در ایام انتخابات وعده حضور پررنگتر زنان و جوانان در عرصههای مدیریتی داده شد اما در کابینه شاهد چنین چیزی نبودیم. در امارات ۹ زن وزیر شدند که یکی از آنها تنها ۲۲ سالش است. شکلگیری جوانگرایی در جهان حاکی از آن است که دنیا در حال یک پوست اندازی است و به جوانان اعتماد میکند و عرصههای سیاست ورزی نیز متنوع میشود.
دیگر تنها سن فیزیکی موثر نیست. این پوست اندازی بر افکار عمومی ما هم قطعا تاثیر بنیادین میگذارد و به صورت یک مطالبه شاید در آینده سیاسی ایران مطرح شود و جامعه یک پختگی پیدا کند و این تصدیگری که در جامعه از سمت سیاسیون وجود دارد و در خانواده از سوی والدین اعمال میشود و گاه با توجیهات درست سعی میکنند متولی فرزندانشان باشند اما این تصدی گری در جامعه نتوانسته است بستر رشد جوانان را فراهم آورد و عرصه بر این گروه سنی تنگ شده و یک حالت غم بار و غمزدهای ایجاد شده است.»
امری بعید!
شاید بهتر باشد نگاه دولتمردان، نیز متوجه پوست اندازی دنیا شود و دیدگاههایشان را نسبت به « جوانان» تغییر دهند و با میزهایشان وداع گویند بگذارند فضا و فرصت برای ظهور و بروز جوانان نیز فراهم شود. آنها به اتاقهای فکر کوچ کنند و جوانان پشت میز قرار گیرند. هر چند که اتخاذ این نگاه از سوی مدیران کشور بعید به نظر میرسد.
- 12
- 6