دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳
۱۳:۴۷ - ۱۴ آبان ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۸۰۳۶۵۷
سیاست داخلی

مجید تفرشی: رسمی كردن تسخير از اصل آن مهم‌تر بود

مجید تفرشی,اخبار سیاسی,خبرهای سیاسی,اخبار سیاسی ایران

٣٨ سال از تسخير سفارت امريكا در تهران گذشته است؛ با اين حال ١٣ آبان ماه، همچنان در تاريخ انقلاب اسلامي از مهم‌ترين روزهاي تاريخي و سرنوشت‌ساز تلقي مي‌شود. در طول اين چهار دهه بارها از جوانب مختلف و با نگاه‌هاي متفاوت به آن پرداخته شده است اما گويي هنوز هم زواياي ناروشني در آن هست كه هر ساله مي‌طلبد طرحي نو درباره آن افكنده و بازخواني ديگري از آن روايت شود.

 

ما نيز در گروه «سياستنامه» روزنامه اعتماد به سهم خودمان سعي كرديم نگاهي دوباره به آن روز تاريخي و سرنوشت ساز بيندازيم و حتي‌الامكان ماجرا را از دو نگاه كاملا متفاوت دنبال كنيم. ١٣ آبان ماه سال ١٣٥٨ مانند هر روز ديگري كه در تاريخ از اهميت تعيين‌كننده‌اي برخوردار است محل تامل و اختلاف ناظران و تحليلگران قرار دارد. برخي تمام‌قد از همه ابعاد و وسعت آن دفاع مي‌كنند و معتقدند كه در آن مقطع منافع ملي ما جز از اين رهگذر تامين نمي‌شد و در غير اين صورت اساسا حيات انقلاب به خطر مي‌افتاد. اما برخي ديگر با نگاهي متفاوت معتقدند كه مي‌توانست برخي ابعاد اين مساله شكل ديگري پيدا كند و در مواردي از آن طور ديگري رفتار شود.

 

عباس سليمي نمين به گروه اول و مجيد تفرشي به گروه دوم تعلق دارد. سليمي نمين و تفرشي هر دو نويسنده و پژوهشگر تاريخ معاصر كشورمان هستند كه در اين شماره هر كدام از خواستگاه خود به تحليل واقعه ١٣ آبان ماه سال ١٣٥٨ پرداخته‌اند. طبيعي است كه اظهارات آنها لزوما بيان‌كننده نظر روزنامه نيست و اساسا مسائل تاريخي مهم‌تر و حساس‌تر از آن است كه بتوان با يك يا دو تحليل، حكمي كلي و نهايي براي آن صادر كرد.

 

بنابراين واقعه تسخير سفارت امريكا همچنان مي‌تواند محل بحث باشد و «سياستنامه» اين آمادگي را دارد كه ضمن استقبال از نظرات صاحب نظران به انتشار و انعكاس ديدگاه‌هاي مختلف بپردازد.

 

مجيد تفرشي مورخ و سندپژوه به درستي معتقد است كه رويداد تسخير سفارت امريكا در آبان‌ماه سال ١٣٥٨ خورشيدي هنوز به تاريخ به اين معنا نپيوسته كه بتوان به سادگي درباره علل و انگيزه‌ها و پيامدهايش صحبت كرد و همچنان هر گونه اظهارنظري درباره آن باعث واكنش‌هاي مثبت و منفي ديگران مي‌شود. با اين همه او از منظر مورخي كه مراجعه مستقيم به اسناد مي‌كند و مدام با اسنادي از مناسبات ايران با ساير كشورها سر و كار دارد و مسائل بين‌المللي را تحليل مي‌كند، در گفت‌وگوي حاضر خطر كرده و ديدگاه‌هايش را درباره اين واقعه بيان مي‌كند. از ديد او نفس گروگانگيري مساله بدون سابقه‌اي نبود و حتي انتظار آن مي‌رفت، اما مساله اصلي تداوم آن است كه موجب شد اين واقعه به رويدادي بي‌نظير با پيامدهاي بلندمدت بدل شود.

 

در مورد انگيزه‌هاي رويداد تسخير سفارت امريكا ديدگاه‌هاي متفاوتي مطرح شده است، شما در اين باره چه نظري داريد؟

من در مورد ماجراي اشغال سفارت امريكا در ١٣ آبان ١٣٥٨ يا ٤ نوامبر ١٩٧٩ بسيار گفته‌ام و نوشته‌ام. متاسفانه مثل خيلي از موضوعات مختلف تاريخ معاصر ايران، مساله گروگانگيري و اشغال سفارت امريكا در تهران هم هنوز يك موضوع كاملا جدا و بري از مسائل سياسي روز نشده است و به تاريخ نپيوسته كه بدون عصبيت و احساسات و خشم و عشق و نفرت بتوان راجع به آن سخن گفت و مورخ و تحليل‌گر هر موضعي اتخاذ كند، عده‌اي او را متهم مي‌كنند كه نسبت به مسائل روز نگاه خاصي دارد و حتي اتهامات سياسي و امنيتي به او مي‌زنند.

 

بنابراين فراتر از يك بحث علمي بحث راجع به اين واقعه همچنان داغ است و ابزار سياسي براي آبروبري و آبروخري تلقي مي‌شود. اما بحث من فراتر از يك بحث ساده تاريخي است، زيرا مجال اين را داشتم كه اسناد محرمانه بين‌المللي ماجراي گروگانگيري و ريشه‌ها و تبعات آن را ببينم و به نظرم مي‌رسد كه اهميت اين موضوع از حيث تاريخي بسيار زياد است، زيرا يكي از نقاط عطف و تاثيرگذار در تاريخ روابط سياسي ايران با غرب است كه پيامدهاي ملي و منطقه‌اي و بين‌المللي گسترده‌اي داشته است.

 

اگر سوگيرانه و با اغراض سياسي به اين واقعه بنگريم، به هيچ‌وجه نمي‌توانيم با مسائل جدي و موثر در اين واقعه به صورت كاملا منصفانه و بي‌رحمانه برخورد كنيم. بايد در نظر داشت كه در دوران انقلاب و پس از پيروزي انقلاب اسلامي، باور بسياري در ايران اين بود كه امريكا حامي و مقصر اصلي عملكرد شاه بوده است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي دولت‌هاي غربي به طور كلي و به خصوص امريكا و بريتانيا از رفتن شاه ناراحت بودند، زيرا با وجود اختلافات جدي با شاه، هيچ كدام از آنها علاقه‌مند سرنگوني او نبودند، اما در ابتدا به هيچ‌وجه هم علاقه‌مند به مقابله آشكار با انقلاب اسلامي نبودند، زيرا تصور كشورهاي غربي اين بود كه حادثه‌اي در ايران رخ داده و بايد با جمهوري اسلامي مذاكره كرد،

 

ضمن آنكه يكي از مسائل اصلي آن زمان بحث جنگ سرد است و خطر اتحاد جماهير شوروي مهم است. بنابراين هم امريكا و هم دولت‌هاي اروپايي در وهله نخست نظرشان اين است كه با تن دادن به واقعيت پيش آمده سرنگوني بزرگ‌ترين متحد منطقه‌اي خود، به نوعي با ايران تعامل كنند و واقعيت را بپذيرند و با ايران رويارويي مستقيم نداشته باشند، ضمن اينكه شرايط ايران را مطلوب نمي‌دانستند و مي‌خواستند خيلي جدي جلوي گسترش انقلاب ايران به كشورهاي منطقه به خصوص كشورهاي حوزه خليج فارس را بگيرند. از سوي ايران نيز اين مساله مطرح است كه شاه حق ندارد به انگيزه يا بهانه درمان به امريكا برود. همچنين نيروهاي موثر در انقلاب ايران در يك مسابقه سياسي مي‌پرداختند براي اثبات ضدامريكايي و ضدامپرياليست بودن خودشان، يعني گروه‌هايي مثل سازمان مجاهدين خلق (منافقين)،

 

حزب توده، سازمان‌هاي چريك‌هاي فدايي خلق و ديگر گروه‌هاي سياسي اسلامي و ملي رقابتي داشتند براي اينكه نشان بدهند كه از ديگر گروه‌ها ضد امريكايي‌تر هستند و دولت مهندس بازرگان و حتي حزب جمهوري اسلامي در اين ميان از سوي اين گروه‌ها در مظان اتهام بودند كه با امريكا مماشات مي‌كنند يا حتي به تعبير برخي گروه‌هاي افراطي امريكايي هستند. بنابراين اين گروه‌ها نيز براي اينكه خود را از اين اتهام مبرا كنند، مدام شعارهاي ضد امريكايي مي‌دادند. در اين ميان بايد به مساله مهمي اشاره كنم كه شايد در گروگانگيري نقش داشت و آن مساله انتخاب سفير جديد امريكا در ايران، والتر كانلو بود. به اين فرد رسما و صريحا توسط دولت ايران اجازه ورود به ايران داده نشد. از نظر دولت مهدي بازرگان و ابراهيم يزدي وزير خارجه، اتهام كاتلر اين بود كه قبلا در زئير سفير بوده و سابقه اقدامات استعماري در جهت منافع امريكا داشته است. به هر حال دولت بازرگان با انتخاب اين فرد مخالفت جدي كرد.

 

اين عدم پذيرش چه پيامدهايي داشت؟

براي امريكا كه با وجود حمايت كامل از حكومت قبلي ايران حداقل اعلام مي‌كند كه با حكومت جديد قصد مماشات دارد و ادعا مي‌كند كه اصل انقلاب را به رسميت شناخته و واقعيت تغييرات سياسي ايران را قبول دارد، عدم پذيرش سفير جديد ضربه بزرگي به اين مناسبات است. اما به هر حال ضربه نهايي نبود. اما علت اصلي رد كردن سفير جديد امريكا در تهران از سوي دولت ايران در واقع اين نبود كه دولت مهندس بازرگان و وزارت خارجه به طور جدي اين فرد را مي‌شناختند و مي‌خواستند به امريكا و روابط ايران و امريكا ضربه بزنند.

 

پس علت چه بود؟

علت اصلي حضور در مسابقه امريكايي‌ستيز و جو ضدامپرياليسم اول انقلاب بود كه مي‌خواستند با حزب توده، مجاهدين خلق و برخي اسلامي بگويند كه ما نيز به اندازه شما با امريكا در ستيز هستيم و فكر نكنيد كه ما طرفدار امريكا هستيم. در واقع نوعي ژست امريكايي‌ستيزي بود كه مثل بقيه مناقشات داخلي لطمه منطقه‌اي و بين‌المللي به مناسبات ايران با كشورهاي ديگر زد. در واقع مناسبات ديپلماتيك ايران و امريكا در اين مرحله، قرباني مسابقه تظاهر به امريكاستيزي در بين دولت موقت و منتقدانش شد.

 

درست است كه اكثر قريب به اتفاق دانشجوياني كه به سفارت امريكا حمله كردند، دانشجويان مسلمان انقلابي منتقد دولت مهندس بازرگان بودند و كساني بودند كه از موضع اسلامي با دولت امريكا مخالف بودند، اما در واقع مي‌خواستند به گروه‌هاي چپ، مجاهدين خلق و گروه‌هاي سكولار ضد امريكايي نشان بدهند كه اگر شما در شعارها و اعتراضات خودتان به امريكا حمله مي‌كنيد، ما هم سفارت امريكا را مي‌گيريم و شما در موضوع مبارزه با امپرياليسم جدي‌تر و كوشاتر هستيم.

 

آيا اين دانشجويان خودجوش چنين تصميمي گرفتند؟

من واقعا نمي‌توانم بگويم كه اين ماجرا خودجوش بوده است يا با همراهي مقامات و جريان‌هاي ديگر رخ داده است، اما به هر حال نتيجه رقابتي براي سبقت گرفتن از گروه‌هاي ضد امريكايي ديگر بوده است تا بگويند ما هم به اندازه شما و بلكه بيش از شما ضدامريكايي هستيم. اول انقلاب اگر خاطرتان باشد گروه‌هايي كه خودشان را منتسب به سازمان چريك‌هاي فدايي خلق مي‌دانستند، سفارت امريكا را اشغال كردند، اما اقدام‌شان با مخالفت شديد رهبر انقلاب و دكتر يزدي، معاون نخست‌وزير مهندس بازرگان مواجه شد و آنها را از سفارت امريكا بيرون كردند و موضوع تمام شد.

 

البته در مورد حمله چريك‌هاي فدايي فرخ نگهدار از اعضاي اين گروه نيز مدعي است كه اين اقدام كار اين گروه نبود.

 

بله، كساني كه حمله كردند خودشان را منتسب به سازمان چريك‌هاي فدايي مي‌دانستند، اما سازمان چريك‌ها به خصوص شخص آقاي نگهدار ليدر اين گروه معتقد است كه اين افراد وابسته به ما نيستند و از آنها اعلام برائت كرد. صحبت من اين است كه حداقل اين افراد خودشان را منتسب به اين سازمان مي‌كردند و هوادار آنها بودند. به هر حال در اينكه هوادار چريك‌ها بودند ترديدي نيست. اما اينكه اجازه يا اراده‌اي از سوي سازمان چريك‌هاي فدايي خلق داشتند را مطمئن نيستم و اصراري نيز در اين زمينه ندارم. به هر حال اين گروه‌هاي تندرو معتقد بودند كه بايد نشانه حملات را به سمت امريكا گرفت و مبارزه با امپرياليسم را هدف اصلي انقلاب مي‌دانستند، نه مبارزه با نيروهاي استبدادي و ديكتاتوري.

 

تفاوت اشغال سفارت امريكا در ١٣ آبان ١٣٥٨ با اشغال قبلي در چه بود؟

در اشغال و گروگانگيري روزهاي نخست انقلاب و همين طور اشغال كمتر شناخته شده سفارت بريتانيا، دولت و حكومت رسما موضع منفي گرفت و با اشغالگران برخورد كرد. در گروگانگيري اصلي در ١٣ آبان ١٣٥٨ چند مساله مهم رخ داد. نخست اينكه در همه دنيا اشغال سفارتخانه‌هاي خارجي نمادي براي اعتراض به سياست آن كشور است. سفارت ايران هم در كشورهاي مختلف از جمله لندن و امريكا بارها مورد حمله قرار گرفته است و اشغال شده است و اين موضوع في‌نفسه امر عجيب و جديدي نيست. اما چند موضوع سبب شد كه اين ماجرا به يك حادثه تاريخ‌ساز و تاثيرگذار حتي تا به امروز بدل شود.

 

يعني حمله به سفارتخانه‌ها امري رايج بوده است. زيرا برخي مثل آقاي اصغرزاده مدعي شده‌اند كه اشغال سفارتخانه‌ها به خصوص در آن زمان امري معمول بود.

 

بله، اشاره كردم كه سفارت خود ايران در لندن از قبل از انقلاب تا به امروز بارها مورد حمله قرار گرفته است. اما اين حمله خاص در ١٣ آبان ١٣٥٨ چند ويژگي داشت كه با اين حمله‌ها متفاوت است و نشان مي‌دهد مطلبي كه از قول آقاي اصغرزاده گفتيد، مغلطه و كاملا نادرست است. تفاوت تسخير سفارت امريكا در سال ١٣٥٨ با بقيه موارد مشابه دست كم در سه وجه است: اول اينكه اقدام اشغال امري مقطعي و كوتاه‌مدت است. معمولا يك يا چند ساعت و در نهايت دو، سه روز بيشتر به طول نمي‌انجامد و تمام مي‌شود، يعني چيزي نيست كه يك سال و اندي ادامه پيدا بكند و در هيچ كجاي دنيا سابقه ندارد كه اين اقدام تا اين زمان ادامه پيدا كند.

 

اين ويژگي چه اهميتي دارد؟

طول كشيدن ماجرا به اين معناست كه دولت با اين اقدام غيرقانوني مماشات مي‌كند، يعني يا ناتوان از جلوگيري از آن است يا با اشغال‌كنندگان همدست است. در هر دو صورت اين اقدام خطاست زيرا نقض مشخص و آشكار قوانين بين‌المللي است كه دولت يا با آن مماشات كرده يا با آن همكاري كرده است. نكته دوم كه مهم‌تر است اين است كه اينكه چند دانشجو از ديوار وارد يك سفارت بشوند، چنان كه اشاره شد، امري جديد نيست، اما حادثه‌اي كه آن را مهلك و خطرناك مي‌كند، رسمي شدن آن است. در همه كشورهاي دنيا دولت‌ها مي‌گويند يك عده دانشجوي خودسر مي‌روند به داخل يك سفارت و در را پشت سر بسته‌اند و آن را اشغال كرده‌اند، ما متاسفيم و سعي مي‌كنيم مشكل را حل كنيم.

 

اما وقتي مساله به شكلي رسمي جدي مي‌شود و با كشوري كه سفارتش اشغال شده رسما مذاكره مي‌شود كه اگر اين كار را بكنيد كه گروگان‌ها آزاد شوند و نه فقط پنجاه و اندي نفر در داخل سفارت بلكه ٦ ديپلمات ارشد در وزارت خارجه حبس شوند، آنگاه اين حادثه خسارتبار و خسارت آن ملي مي‌شود و ديگر بحث چند دانشجو مطرح نيست، بلكه حكومت و دولت مسوول اين اقدام هستند. به عبارت ديگر رسمي شدن گروگانگيري مهم‌تر از اصل آن است. به اين دو دليل گروگانگيري سفارت امريكا در ايران بي‌نظير در تاريخ معاصر جهان است.

 

ويژگي سوم اين واقعه كه به نظر شما آن را از موارد مشابه متمايز مي‌كند، چيست؟

براي نخستين بار در تاريخ بعد از انقلاب شاهد اين هستيم كه بعد از گروگانگيري كشورهاي غربي بعد از كنفرانسي بين‌المللي كه در ناپل ايتاليا تشكيل شد و من اسناد آن را كاملا در اختيار دارم، جامعه غرب يعني اروپا و امريكا و كانادا به طور كامل عليه ايران متحد مي‌شوند. يعني ما با دست خودمان اقدامي انجام مي‌دهيم كه كشورهاي بزرگ غربي را عليه خودمان متحد مي‌كنيم. تا قبل از اين هيچ‌وقت كشورهاي غربي موضع واحد و يكساني عليه ايران و منافع ملي و مصالح ايران و جمهوري اسلامي تازه تاسيس نداشتند.

 

اما گروگانگيري باعث متحد شدن غرب عليه ايران شد، هم از جهت استراتژيك، هم از حيث اقتصادي و هم از جنبه منطقه‌اي و مذاكراتي كه براي حل و فصل مسائل منطقه‌اي براي مقابله با ايران رخ داد. مي‌دانيد كه تا قبل از گروگانگيري با وجود اينكه دولت بختيار و بعد دولت موقت اعلام كرده بودند كه ما مي‌خواهيم از پيمان نظامي منطقه‌اي سنتو خارج شويم،

 

اما هم امريكا و هم بريتانيا و هم تركيه و پاكستان كه هم‌پيمانان ايران در سنتو بودند، اصرار داشتند كه با وجود پيروزي انقلاب اسلامي، ايران در اين پيمان باقي بماند، اما ماجراي ١٣ آبان و دولتي شدن آن باعث شد كه ايران از مدار و محور هر گونه مذاكره و مماشات جامعه بين‌المللي خارج شود. مساله بعدي گروگانگيري كه بسيار اهميت دارد اين است كه در بعد بين‌المللي، مساله گروگانگيري ايران به نوعي آغاز هجمه بين‌المللي به ايران بود، به عنوان كشوري كه معاهدات و تعهدات بين‌المللي را نمي‌پذيرد و قابل اطمينان و قابل تعامل و مذاكره نيست. به عبارت ديگر اين اقدام به نوعي آغاز انزواي سياسي ايران است.

 

آخرين موضوعي هم كه مي‌خواهم به آن اشاره كنم و البته بسيار مهم است اين است كه تا قبل از ١٣ آبان مي‌بينيم به دلايل مختلفي مثل بهانه جويي يا واقعيت‌هايي كه وجود داشت دولت عراق و حكومت صدام حسين اصرار به حمله به ايران داشت. تا قبل از ١٣ آبان گزارش‌هايي هست كه آقاي مارك گازيوروفسكي منتشر كرده در مورد اينكه امريكا به ايران هشدار داده بودند كه نقشه حمله نظامي عراق به ايران در حال وقوع است. يكي از تبعات مستقيم ماجراي گروگانگيري اين بود كه دولت امريكا به عراق چراغ سبز نشان داد يا حداقل ممانعتي براي عراق در زمينه حمله به ايران ايجاد نكرد و بعدا نيز در عمل از آن حمايت كرد. به نظر من حادثه گروگانگيري يكي از مقدمات بديهي و اصلي حمله عراق به ايران شد.

 

آيا گروه يا گروه‌هايي در آن زمان با تسخير سفارت امريكا مخالفت نكردند؟

در بدو امر تا جايي كه من مطالعه كرده‌ام، تقريبا هيچ گروه سياسي غير از اپوزيسيون خارج از كشور با آن مخالفت نكردند. آن زمان ايران دو اپوزيسيون خارج از كشور داشت، يكي گروه شاپور بختيار و ديگري گروه ارتشبد غلامعلي اويسي كه هر دو به طور موازي ولي گسترده با صدام حسين تعامل داشتند. اما گروه‌هايي كه داخل كشور بودند، تقريبا در بدو امر مخالفت آشكار و جدي با اين ماجرا نداشت.

 

حتي ابوالحسن بني صدر و طيف هوادارانش كه بعدا در انتقاد به گروگانگيري مرتب نوشته و گفته‌اند، در ابتداي كار در روزنامه انقلاب اسلامي كاملا مدافع اشغال سفارت بود. اما در ادامه كه موضوع فرسايشي مي‌شود و به درازا مي‌انجامد و مساله به تدريج از دست دانشجويان خارج مي‌شود و در عمل به ابزاري براي كشمكش سياسي داخلي جناح‌هاي مختلف تبديل شد، مخالفين به تدريج اعتراض مي‌كنند كه ماجرا بايد حل شود زيرا تبديل به پاشنه آشيل حكومت شده و به نظام و ايران خسارت وارد مي‌كند. در واقع در ميان مدت و دراز مدت اشغال سفارت امريكا در تهران از يك فرصت ابراز مخالفت با امريكا به چالش و مانع مهمي عليه منافع ملي ايران مبدل شد.

 

 

 

  • 14
  • 4
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش